Saturday, July 25, 2015

زنی دشنه‌یی در قلب و پیکر غرقه در خون بر فراز تپه


طاهره طلوع، يکي از جاودانه فروغهاي آزادي است که در جريان عمليات کبير فروغ جاويدان به‌شهادت رسيد و دژخيمان خميني در حالي که دشنه‌اي را در قلبش فرو کرده بودند، پيکر خونفشانش را از يک درخت در بين راه اسلام‌آباد - کرمانشاه آويختند.
اين روايت از زبان درختي است که روزها پيکر طاهره قهرمان به آن آويزان شده و در معرض ديد مردمي که از آنجا عبور مي‌کردند قرار گرفته بود:
سالهاست…
الهه يادت را
کوه و سرو و‌ بوته‌هاي علف
به‌نيايش ايستاده‌اند
طاهره طلوع، هم‌چون مدالي از افتخار از ساقه من روي سينه صخره آويزان شد.
اولین روزهای مرداد، یادآوری سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان است. گذشت زمان و نگاهی به مختصات کنونی مقاومت و رژیم خمینی، ضرورت و نتایج پر برکت آن را مثل روز روشن می‌کند.
«فروغ جاویدان» جهشی عظیم را در تقدیر مقاومت ایران رقم زد. حماسه‌یی فراموشی‌ناپذیر که تا به ابد زیب تاریخ این میهن خواهد بود و نسلهای آینده نیز از سرچشمه جوشان و خروشان ارزشهای انقلابی و مبارزاتیش خواهند نوشید.
مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان، در یک بزنگاه تاریخی، یعنی یک هفته پس از خوردن زهر آتش‌بس توسط خیمنی، با تمام توش و توان به دریای آتش زدند. خمینی می‌خواست با سرکشیدن زهری که ارتش آزادیبخش به حلقوم او ریخته بود، دشمن قسم خورده خود را به نخستین بازنده و قربانی جنگ خانمانسوز 8ساله‌اش تبدیل کند و خود از مهلکه بگریزد. خمینی اگر در این نیت شوم موفق می‌شد می‌توانست طناب دار صلح را از گردن خود خارج ساخته، خلافت ابد مدت خود را تضمین کند و امید مردم جنگ‌زده و از هستی ساقط شده ایران برای آزادی و رهایی را در زیر خاکستر جنگ 8ساله مدفون سازد.
اما تهاجم برق‌آسا و تعرض بزرگ ارتش آزادیبخش میز توطئه خمینی را در هم شکست و به دنیا و مردم مشتاق آزادی در ایران نشان داد که جنگ اصلی بین مردم و مقاومت آنها برای آزادی از سو و حاکمیت غاصب استبداد مذهبی از سوی دیگر است که برای سرنگونی آخوندها هم‌چنان ادامه دارد. در این عملیات ارتش آزادی‌بخش، دو شهر کرند و اسلام‌آباد را در غرب کشور آزاد ساخت و تا دروازههای کرمانشاه پیشروی کرد و رعشه سرنگونی را بر ارکان حکومت آخوندی مستولی نمود.
عملیات بزرگ فروغ جاویدان در نخستین آثارش آینده این مقاومت را بیمه کرد. بر ریشه‌داری و اصالت آن، با خون و رزم و حماسه گواهی داد. و به‌راستی که اگر در آن بزنگاه سرنوشت به هر دلیل و توجیه و بهانه‌یی عملیات فروغ جاویدان محقق نمی‌شد، از آن پس، توطئه‌ها و تمهیدات دشمن بسیاری چیزها را به زیر علامت سؤال و به زیر پرده ابهام فرو می‌برد و مقاومت خونباری که طی سالیان در میان توفانی از تهمت و افترا پرچم صلح را برافراشته بود به‌عنوان «زائده جنگ» معرفی می‌کرد. به‌راستی چه میزان وقت، چقدر خون و چه حدی از رنج لازم بود تا بار دیگر «امید»ی‌زاده و «مشروعیتی» باور شود؟
تاریخ معاصر ایران، بدون تردید، هرگز آن لحظه شگفت را، که مسعود در نشست توجیهی رزمندگان در آستانه عملیات فروغ جاویدان، پیشاپیش «نتیجه را، هر چه که باشد» به مردم ایران و به تک‌تک رزمندگان تبریک گفت، از خاطر نخواهد برد. این همان راز، یا که قانون عبور سرفرازانه از فروغ و همه سرفصلهای دیگر است. یعنی حضور رهبری که در ورای همه محاسبات سیاسی، به هیچ چیز جز منافع مردم ایران نیاندیشد و حاضر به هر گونه فداکاری در این راستا باشد.
اکنون، پس از گذر 25سال از حماسه کبیر فروغ جاویدان، بررسی موقعیت هر دو طرف رویارویی در این عملیات بسیار درس آموز و انگیزاننده است. در یک سو رژیم آخوندی قرار دارد که در دوران سرنگونی با شتابی دم افزون به سمت سرنوشت تاریخی خود رانده می‌شود. شقه و شکاف روز به روز در این رژیم عمیق‌تر شده و ضعف علاج‌ناپذیر آن به آنجا رسیده که بسیاری از سران و مهره‌های آن راه نجات را نوشیدن یک جام زهر دیگر می‌دانند و باندهای رقیب هشدار می‌دهند که نوشیدن یک جام زهر دیگر همان و روبه‌رو شدنمان با یک فروغ جاویدان دیگر همان.
در سوی دیگر مجاهدین و مقاومت ایران، با درهم شکستن همه توطئه‌های ده ساله برای نابودی این مقاومت و عبور پیروزمندانه از دوران پایداری پرشکوه برای پیروزی، در اوج سرفرازی و توانمندی به پیش می‌تازند.

0 comments:

Post a Comment