Sunday, January 24, 2016

ترس از قیامی دیگر!


ترس از قیام دوباره جوانان، قیامی البته بزرگتر و خطرناکتر از قیام 88، سراپای نظام ولایت‌فقیه را در بر گرفته است، طوری که سرکردگان نظامی و کارگزاران سیاسی خامنه‌ای نسبت به آن هشدار می‌دهند. به‌عنوان نمونه پاسدار جعفری سرکرده سپاه پاسداران روز چهارشنبه30 دی در یک گردهمایی در تهران، داغ دل حکومت آخوندی را از قیام 88 تازه کرد و گفت: «فتنه ۸۸ خطرناکتر از جنگ تحمیلی برای انقلاب اسلامی بود و هدف آن از بین بردن انقلاب بود و بنا داشت انقلاب را تضعیف کند. هدف این فتنه تحت‌تاثیر قرار دادن کانون انقلاب بود». 
قیام 88 سرنگونی را پیش چشم آخوندها و کارگزاران آنها قرار داد و به وحشتشان انداخت، اما حالا این سؤال پیش می‌آید که چرا الان، بعد از گذشت 6سال، دوباره به این موضوع می‌پردازند و آن را یادآوری می‌کنند؟ پاسخ را می‌توان در در حرفهای رحمانی فضلی وزیر کشور آخوند روحانی دریافت، آنجا که روز چهارشنبه 30دی در جلسه شورای هماهنگی اطلاعات رژیم گفت: «از نقش دشمن نباید غافل باشیم و فتنه سال 88 که حادثه‌ای تلخ بود را پشت سر گذاشتیم؛ دشمن اگر بتواند، باز هم این مسائل را می‌آفریند... .. اوضاع منطقه ناپایدار و بی‌ثبات است؛ این مسأله دگرگونی‌هایی را ایجاد می‌کند که این امر می‌تواند تأثیراتی در برخی حوزه‌های داخلی ما داشته باشد».
به این ترتیب وزیر کشور آخوند روحانی به باند رقیب هشدار می‌دهد که شرایط آبستن تحولی بزرگ است، تحولی مثل قیام هشتاد و هشت، این کارگزار رژیم چنین قیامی را تکرار پذیر ارزیابی می‌کند. البته باید اضافه کرد که شرایط امروز تفاوتهایی با آن روزها دارد. ورشکستگی اقتصادی، به‌ویژه پایین آمدن مداوم قیمت نفت، آخوندها را در مخمصه‌ای قرار داده که حتی با برداشته شدن تحریم‌ها هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. چنین وضعیتی فرصت را برای قیام و اعتراض بیشتر کرده، به‌نحوی که پاسدار حسین ذوالفقاری معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور کابینه آخوند روحانی روز پنجشنبه اول بهمن در جلسه استانداران و فرمانداران رژیم در تهران به گسترش اعتراضات اجتماعی در جامعه اعتراف کرد. اعتراضاتی که در اغلب آنها جوانان و به‌ویژه دانشجویان نقش کلیدی داشتند. این کارگزار رژیم گفت: «حدود 5هزار تجمع صنفی و غیرصنفی در طول سال جاری در کشور برگزار شد که از این میان به جز یکی دو مورد همگی مدیریت شده‌اند».
اکنون این سؤال مهم پیش روی ماست که آیا در شرایطی که آخوندها در گرداب بحرانهای داخلی و بین‌المللی دست و پا می‌زنند، توان مقابله با قیامی مثل قیام 88 را که نسبت به آن هشدار می‌دهند را دارند؟ پاسخ این سؤال را آخوند احمدخاتمی، در نمایش جمعه 2بهمن تهران داده است: «آخوند خاتمی: «فضا که غبار آلود شد زمینه‌ساز فتنه میشه آنوقت کی می‌خواهد فتنه رو جمع کنه؟». (رادیو معارف رژیم 2بهمن 94) 

آری واقعیت این است که آخوندها از قیامی در راه است به‌شدت وحشت دارند، قیامی بسا فراتر از قیام 88، قیامی که توان مقابله با آن را نخواهند داشت.

نوشته‌یی از مادر ریحانه جباری پس از آزادی امید علی شناس


عصر سه‌شنبه به دیدار امید سیمین رفتیم. به اتفاق مادران و چند دختر و پسر جوان فعال اجتماعی. سیمین جوان شده بود. با چشمهایش می‌خندید. اما هر چه بیشتر در سیمای امید میکاویدم نشان از شادی نمی‌یافتم. صورتش غمگین بود. چشمها و نگاهش هم. در زندان چه می‌گذرد که چنین بلایی به‌سر چشمهای فرزندانمان می‌آورد؟ 
سالهای قبل، وقتی به دیدار ریحانم می‌رفتم آرنجهایم را روی تاقچه باجه ملاقات کابین می‌گذاشتم و دستها را زیر چانه‌ام. به شیشه کثیفی که حائل بینمان بود نزدیک می‌شدم و با همه وجودم صورت نگارم را نگاه می‌کردم. بیش از هر چیز چشمهایش توجهم را جلب می‌کرد. نگاهش پیر بود. هر ملاقات از ملاقات قبلی پیرتر. به او می‌گفتم تو چه میبینی که این چنین جهاندیدگی از چشمانت میبارد؟ خنده نخودی می‌کرد و نگاهش را میدزدید و می‌گفت فقط آدمها را با دقت نگاه می‌کنم و به حرفهایشان گوش می‌دهم. شبها هم توی تخت به هر چه در طول روز دیده یا شنیده‌ام فکر می‌کنم. 
امروز که امید را دیدم فهمیدم هر کس که شبها را در تفکر و تحلیل آنچه در روز دیده بگذراند، پیر می‌شود. مگر می‌شود ضربه‌های شلاق را روی پوست حس کنی و پیر نشوی؟ مگر می‌شود تبعیض و بی‌عدالتی را تجربه کنی و پیر نشوی؟ مگر می‌شود پوسیدن انسانها را ببینی و پیر نشوی؟ مگر می‌شود سوختن رویاها را ببینی و پیر نشوی؟ مگر می‌شود دود شدن بهار جوانی را لمس کنی و پیر نشوی؟ 
ما هم پیر شده‌ایم. به ظاهر آزادیم، اما لحظاتمان را در قفس پرپر می‌کنیم. چنان قفس را تنگ کرده‌ایم که دیگر حتی نمی‌توانیم ادای پرواز را در بیاوریم. کدام پرنده‌ای در قفس شاد است که امید ما باشد؟ کنار گردن امید کبود بود. گمانم کتک خورده بود. درست پیش از باز شدن درِ اوین. 
دیوارهای این زندان شاهد چه فریادها بوده از روز اولش. اگر آجرها زبان داشتند می‌گفتند که چه ناخنها کشیده شده و چه داغها و درفش‌ها که بر گوشت زندانی حک نشد..   

   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران”  https://www.telegram.me/for_free_iran

Thursday, January 21, 2016

دروغگویی ذلت‌بار خامنه‌ای


به موازات مذاکرات هسته‌ای، یک مذاکرات مخفیانه هم در جریان بود که در نتیجه آن، روز یکشنبه 27دی 5آمریکایی که در ایران زندانی بودند، در ازای تعدادی از عوامل رژیم از زندان آزاد شدند. خبر انجام این مذاکرات طولانی‌مدت محرمانه در نشریات آمریکایی درز کرد؛ از جمله روزنامه نیویورکر گزارش کرد:
«14ماه پیش پرزیدنت اوباما به یک کانال دوم به کلی سری در تهران اجازه مذاکره برای آزادی آمریکاییهایی که ناپدید شده بودند و یا در ایران زندانی شده بودند را داد. برت مک گرک، یک مقام ارشد وزارت خارجه، تیم کوچک آمریکایی‌ها را ریاست می‌کرد که شامل افسرانی از وزارت دادگستری، إف بی‌آی و جامعه اطلاعاتی می‌شد. ملاقاتها، توسط دولت سوئیس تسهیل می‌شد و اغلب در ژنو برگزار می‌شد…» (16ژانویه2016).
رئیس‌جمهور آمریکا نیز در سخنرانی‌ای که به‌مناسبت آزادی گروگانها داشت، این گفتگوها را مورد تأیید قرار داد و گفت که خودش هم چند بار با روحانی در این باره مکالمه کرده است. سپس تلویزیون رژیم (29دی) به‌نقل از ظریف گفت که «آزادی زندانیان ایرانی در آمریکا حاصل یک‌سال و نیم مذاکره بود».
برگزاری این مذاکرات در حالی است که خامنه‌ای بارها با تأکید بسیار تصریح کرده بود که هر مذاکره‌یی بجز هسته‌یی با آمریکا ممنوع است. ولی‌فقیه ارتجاع در روز 16مهر ضمن هشدار در مورد نفوذ گفت:
«علت این‌که دم از مذاکره و گفتگو می‌زنند، برای نفوذ است. یکعده‌یی در قضیه مذاکره و مسأله مذاکره سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی می‌کنند و مطلب را درست نمی‌فهمند. مذاکره با آمریکا، به‌خاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد، ممنوع است» (تلویزیون رژیم -16مهر 94).
طبعاً در استبداد مطلقه ولایت‌فقیه، انجام مذاکراتی که یک سال و نیم جریان داشته و به گفته اوباما بالاترین سطح مقامات دو طرف از جان کری و مک گرک و غیره در آن شرکت داشتند، هرگز نمی‌تواند بدون اطلاع و زیر نظر ولی‌فقیه انجام گرفته باشد.
آخوند صادق لاریجانی سردژخیم قضاییه گفت که خامنه‌ای تمام مذاکرات هسته‌یی را با جزییات «در جلسات بسیار متعدد» رصد و دنبال می‌کرد (تلویزیون رژیم ـ 28دی).
کمااین‌که روحانی و ظریف و عراقچی و… هم بارها تصریح کرده‌اند که مذاکرات هسته‌یی و برجام، از اول تا آخر، زیر نظر خود خامنه‌ای بوده است. گر چه خود خامنه‌ای در این مورد طوری صحبت می‌کرد که گویا از خیلی از مسائل خبر ندارد. او حتی یک بار گفت که همه چیزها را به من خبر نمی‌دهند و من نمی‌دانم، که البته دروغ می‌گفت. خامنه‌ای یک بار هم گفت که ما پشت پرده و جلو صحنه نداریم، مذاکرات محرمانه نداریم، هر چه باشد را به مردم می‌گوییم! که همین مذاکرات محرمانه یک‌سال و نیمه در مورد زندانیان آمریکایی نشان می‌دهد که این ولی‌فقیه «دجال‌کیش» چقدر راست می‌گوید.
طرفه این‌جاست که به‌رغم این همه ارتباطات و مذاکرات با آمریکا که تماماً زیر نظر خود خامنه‌ای صورت می‌گرفت، در حالی بود که او مستمراً نسبت به نفوذ آمریکا و توطئه‌های آمریکا برای سرنگونی نظام هشدار می‌داد و می‌گفت:
«نیت آنها این بود که از این مذاکرات [هسته‌یی] و از این توافق وسیله‌یی پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور، ما این راه را بستیم» (تلویزیون رژیم ـ شهریور 94).
«اینها دارند پروژه نفوذ را تکمیل می‌کنند، پروژه نقوذ به وسیله اینها دارد تکمیل می‌شود» (تلویزیون رژیم – 3دی 94).
هدف این دروغ و شارلاتان بازی جز شیره مالیدن بر سر نیروهای رژیم و فریب دادن مردم نیست! هم‌چنان‌که خود خمینی دجال هم به‌رغم آن‌همه شعار و رجزخوانی علیه ”شیطان بزرگ“، اما پشت پرده از آمریکا سلاح می‌گرفت.
بنابراین ورد نفوذ! نفوذ! و این‌که ما هیچ رابطه و مذاکره‌یی با آمریکا نداریم، اساساً حربه و مهمات جنگ خامنه‌ای بر سر قدرت و هژمونی با رفسنجانی است؛ والاّ کدام وطن‌فروشی و خیانتی است که مستلزم حفظ و ادامه حکومت خامنه‌ای باشد و او از آن ابا کند؟ تمام ترس ولی‌فقیه ارتجاع آن است که رفسنجانی و روحانی در ساخت و پاخت با غربیها، قالی را از زیر پایش بکشند.
در واقع حرف خامنه‌ای با آمریکا و غرب، این است که اگر می‌خواهید رابطه داشته باشید، یا طالب هر معامله‌یی هستید، من خودم حاضرم! اما او غافل از این است که اگر این چیزها بتواند رژیم را از سرنگونی نجات بدهد، شاه و سلطنت هم‌چنان بر سریر قدرت بودند. خیر! این مردم ایران و مقاومت مردم ایران هستند که سرنوشت میهن ما را رقم می‌زنند و بس!

نامه‌نگاری روحانی ـ خامنه‌ای؛ کدام «هزینه‌های سنگین»




روحانی و خامنه‌ای در رابطه با اجرایی شدن برجام با هم نامه‌نگاری کردند. مهم این است که معنی و مفهوم این نامه‌نگاری 
روشن شود.
آنها در مراحل قبلی مذاکرات اتمی هم این کار را می‌کردند، ولی این‌بار این نامه‌نگاری در جهت مهر تأیید زدن به مراحل اجرایی برجام و هضم کردن زهر اتمی است
خامنه‌ای هر بار در قالب چنین نامه‌هایی با زدن مهر تأیید بر نتیجه مذاکرات، تلاش می‌کند دهان دلواپسان را ببندد. چون در این موارد دلواپسان موی دماغ خودش هم هستند. بنا بر این، حرف اصلی خامنه‌ای هم در این نامه یک عبارت بیشتر نیست: «تحیت و خرسندی». که البته این حرف وی، پیچیده شده لای وارونه‌گوییهای متعدد است که گویا آن چه اتفاق افتاده نه عقب‌نشینی استراتژیک نظام ولایت، بلکه عقب‌نشینی کشورهای غربی بوده است. البته روشن است که همه اینها مصرف داخلی برای دل‌خوش کردن دلواپسان و ریزشیهای رژیم دارد. اصل قضیه این است که مهر «خرسندی» را بزند تا دیگر دهان دلواپسان بسته شود.
حالا این سؤال پیش می‌آید که خامنه‌ای نکات دیگری را هم مطرح کرد، مسایلی از قبیل این‌که باید مراقب بود که طرف مقابل زیر تعهداتش نزند یا این‌که هزینه سنگینی در این مذاکرات پرداخت شده و لزوم رعایت اقتصاد مقاومتی... منظور او از بیان این مسایل چه بوده؟ 
واقعیت این است که مراقبت و اقتصاد مقاومتی که حرفهای پوشال است. مراقبت از چه چیز؟ به فرض که طرف مقابل تعهداتش را انجام نداد، رژیم چه کار می‌خواهد بکند، اورانیومها که خارج شده، قلب اراک که درآمده و سیمان شده، سانتریفوژهای هم که انباری شده و حداقل این است که قابل برگشت به این سادگی‌ها نیستند، بنابراین رژیم چه اقدامی می‌خواهد و می‌تواند بکند؟ اقتصاد مقاومتی هم که به قول خودشان لقلقة زبان شده است. تنها پاسخ این سؤال می‌ماند که منظور خامنه‌ای از پرداخت هزینه سنگین چیست؟ 
آری، یک هزینه سنگینی واقعاً پرداخته شده که از جیب مردم بوده است، همان که مهره‌های رژیم بارها از آن صحبت کرده‌اند؛ 700میلیارد دلار درآمد و چپاول و به باد رفتن آن.
اما روشن است که منظور خامنه‌ای این هزینه نیست، بلکه منظورش در یک کلام هزینه سنگینی است که از نظام ولایت پرداخته، که آن هم عقب‌نشینی استراتژیک از ضامن بقای نظام ولایت است که سالها به آن دل بسته بود و حالا در شرایط خفگی از بحرانها و تحریمها به دست کشیدن از آن تن داده است. به همین دلیل گفت که در این مورد ممنون خارجیها نباشید که با ما معامله کردند، ممنون من باشید که به این عقب‌نشینی رضایت دادم.
آری، ضعف بی‌سابقه ولایت و نظامش واقعیتی است که برای همه مردم روشن است و این خودآگاهی مردمی، در حرکتهای اعتراضی گسترده و مداوم آنها به خوبی قابل فهم است.

Wednesday, January 13, 2016

حذف كانديداهاي باند رقيب در انتخابات


 تشديد مخاصمات آخوندها در آستانه نمايش انتخابات و زمينه سازي حذف كانديداهاي باند رقيب
خامنه اي در صدد آمار سازي نجومي براي نمايشي است كه با تحريم عموم مردم مواجه است
رویارویی و جنگ قدرت دروني رژيم آخوندي در آستانه نمايش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع به نحو بيسابقه یی شدت یافته و خامنه اي براي حذف كانديداهاي باند رقيب برنامه ريزي مي كند. این در شرايطي است كه رژيم ولايت فقيه پس از پذيرش توافق اتمي و شكستهاي پي در پي در سوريه با بحرانهاي بيشمار داخلي و خارجي مواجه است.
از سوي ديگر در حاليكه مردم ايران بيش از هميشه اين نمايش سخيف را طرد و تحريم مي كنند، خامنه اي براي تقلبهاي نجومي و اعلام آمار و ارقام چندين برابر بزرگنمايي شده زمينه سازي مي كند. او به صراحت خطاب به ائمه جمعه گفت: «مسأله‌ مهم درباره‌ انتخابات، حضور حداکثری است. هر چه جمعیت بيشتر در انتخابات شركت كند، استحكام نظام و اعتبار كشور بالاتر خواهد رفت... انتخابات هم بحمدالله آزاد است، هم مايه‌ آبرو و اعتبار در خارج از كشور است؛ در جو جهاني، حقيقتاً اين انتخابات مايه اعتبار و آبرو است. بنابراين خود انتخابات، يك امر بسيار مهم و يك نعمت بزرگ است. بعضي‌ها خوششان مي‌آيد دائم بر كوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند اين خيلي عادت بدي است، مرض بدي است، انتخابات سالم است... تخلف سازمان‌يافته مطلقاً وجود ندارد؛ ...[نبايد]كسي ادعا كند در اين انتخابات خيانت شد يا تقلب شد. ... انتخابات در همه‌ دوره‌ها سالم بوده» است.( سايت خامنه اي- ۱۴ دی۹۴)
رسانه هاي حكومتي در روز ۱۵دي به نقل از احمد جنتي از نزديكان خامنه اي و دبير شوراي نگهبان نوشتند: برخي كانديداهاي خبرگان «قمارباز و مشروب خوارند و برخي مشكلات اخلاقي دارند. برخي كت و شلواري و برخي زن هستند. آنها كه جزو شكست‌خوردگان عرصه سياست هستند به دنبال آن هستند تا دوباره بر كرسيهاي مجلس بنشينند.. اين افراد چنانچه بتوانند اكثريتي در خبرگان داشته باشند نفوذيهاي خود را به اين مجلس مي‌كشانند و در غير اين صورت اقليتي قدرتمند و سر و زبان‌دار تشكيل مي‌دهند كه خبرگان را به هم بريزند و هميشه براي اكثريت مانع‌تراشي كنند. اگر خداي نكرده آنها موفق به اين كار شدند به دنبال اين هستند كه بحث شوراي رهبري را مطرح كنند. طرح موضوع شوراي رهبري بسيار بد و زشت است. قدرت آن است كه رهبري بر عهده يك نفر باشد در غير اين صورت قدرت ميان چند نفر تقسيم مي‌شود».
از سوي ديگر «جامعه مدرسين مبارز» و «جامعه روحانيت مبارز» متعلق به باند خامنه اي، در يك اقدام خصمانه رفسنجاني را از ليست كانديداهاي خود براي خبرگان حذف كرده‌اند (خبرگزاري فارس متعلق به سپاه پاسداران- ۱۶دي۹۴). در حاليكه رفسنجاني معمولا در ليستهاي اين دو گروه قرار داشت.
خامنه اي در سخنراني خود براي ائمه جمعه گفت: «اگرچنانچه آدم ناصالحي است، راهش ندهيم...در هرجايي كه انتخابات هست - آدمي باشد كه صلاحیت نداشته باشد و ما اغماض كنيم... باطل كردن حق مردم است، خراب كردن حق مردم است؛ اين هم ضد حق الناس است». وي در عين حال وحشت خود را از تكرار قيام ۱۳۸۸ ابراز داشت و با تأكيد بر اينكه «همه بايد نتيجه انتخابات را بپذيرند» گفت: «در سال ۸۸ يك حرف منكر و مستنكری مطرح كردند كه تقلب شده است و بايد انتخابات برهم بخورد؛ ....من نمي دانم كه اين خسارتهايي كه در سال ۸۸ بر ما وارد شد كِي جبران بشود؟! هنوز جبران نشده است».
شوراي ملي مقاومت در اجلاس مياندوره یی خود در روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه تأكيد كرد: «نمايش انتخابات مجلس و خبرگان نظام آخوندي -كه مثل ديگر انتخابات اين رژيم كشاكشي بين سرسپردگان ولايت فقيه بر ضد مردم ايران است- ازسوي مردم و همه نيروهاي آزاديخواه ايران تحريم و طرد مي شود. اين نمايش از هم اكنون به صحنة جنگ و جدال باندهاي متخاصم حاكميت تبديل شده است. موضوع اصلي مخاصمات دروني رژيم چاره جويي براي نجات نظام از مهلكه بحرانهايي است كه موجوديت آن را تهديد مي كند. كشاكشهاي نمايش انتخابات و هشدارهاي روزمرة سران جناحهاي رقيب، ازيك سو موقعيت ضربه خوردة ولي فقيه و از سوي ديگر هراس كل رژيم از قيام و خيزش مردم در اثر شقه و شكاف در بالاي حاكميت را بازتاب مي كند».
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
۱۷دی ۱۳۹۴ (۷ ژانویه ۲۰۱۶) 

   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران
https://telegram.me/for_free_iran

Tuesday, January 12, 2016

حمله به سفارت عربستان، چرا؟



صورت مساله
-   روابط ايران و عربستان پس از انقلاب57 مسير پر تنشي را طي كرد ، طي اين سالها بارها و بارها مناسبات دو كشور به دليل دخالت هاي نظام ولايت در حج و امور داخلي عربستان به تنش افتاد تا اينكه در سال1382 آمريكا پس از اشغال عراق و تحويل آن به ايران، نگراني‌هاي امنيتي عربستان به افزايش چشمگيري پيدا كرد، بعد از توافق مذاكرات هسته اي آمريكا با حكومت ايران و حمايت نسبي آمريكا از ايران و حوثي‌ها در يمن، اين روند، ديگر براي عربستان قابل تحمل نبود و اين كشور متوجه شد كه بايد خودش مساله دفاعي خودش را در برابر دخالت حكومت آخوندها حل و فصل كند، سردبیر دیپلوماتیک تلویزیون CNN در اين باره گفته بود: «عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه به این نتیجه رسیده‌اند که باید برای دفاع از خودشان روی پای خود ایستاده و باید خود در فکر دفاع از خودشان باشند».
تايم نيز بعد از حادثه اخير ميان عربستان و حكومت ايران نوشت: «عربستان سعودي سال 2016 به‌طور كامل از زير سايه روابط با قدرت بزرگ كه موجوديت آن را از زمان ايجاد اين كشور در سال 1932 تحت‌الشعاع قرار داده بود، خارج شد» و نوشت؛ «محصول اين اتفاق اين بود كه رياض فراتر از نفوذ واشنگتن قرار گرفت». يعني عربستان وقتي ديد كه از طرف آمريكا حمايتي در برابر دخالت‌ها و تجاوزات حكومت ايران وجود ندارد؛ تصميم گرفت كه بدون چشمداشت و انتظار از آمريكا، به اتكاي خود و ائتلافي از كشورهاي عربي و منطقه اي در براير دخالت‌هاي حكومت ايران از خود «دفاع» كنند. 
در پي يك سلسله دخالت هاي تروريستي نظام آخوندي در عربستان كه  از طريق عواملش صورت مي گرفت؛ عربستان در 12دي اقدام به اعدام شيخ نمر باقر النمر، به همراه 46 نفر ديگر كرد.  نظام آخوندي كه فرصت را غنيمت ديده  بود اقدام به پاتك به عربستان كرد و در اين رابطه  اقدام به آتش زدن و اشغال سفارت عربستان در تهران و مشهد كرد ، متعاقبا عربستان و چند كشور عربي ارتباط ديپلماتيك خود با حكومت ايران را قطع كردند؛ شوراي امنيت و چندين كشور ديگر اقدام حكومت ايران را محكوم كردند و يك سلسله از تحولات داخلي، عربي، منطقه اي و بين المللي از اين نقطه به بعد كليد خورد. به اين ترتيب تنش ساليان بين حكومت ايران و عربستان به كيفيت جديدي بالغ شد.
توضيح: شيخ نمر اهل عربستان بوده و ده سال در قم درس طلبگي خوانده بود و  از سوي نظام آخوندي در مناطق شيعه نشين عربستان فعاليت مي كرد و به دنبال جدا سازي اين مناطق از كليت كشور عربستان بود، اين شيخ توسط حكومت ايران حمايت و پشتيباني مي شد.
تاريخچه روابط پر تنش ايران و عربستان 
براي فهم بهتر علت تنش كنوني ميان عربستان با حكومت ايران بهتر است نگاهي به رابطه اين دو كشور در سال‌هاي گذشته بياندازيم: 
1365: در پي درگيري ميان حجاج و سربازان سعودي 400نفر از جمله 300حجاج ايراني در مكه كشته شدند. 
1365: حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران و اشغال آن و گروگانگیری کارکنان آن و تهاجم عناصری از سپاه پاسداران و بسیج به آنها، تهاجمی که به مصدوم شدن تعدادی از کارکنان سفارت و کشته شدن یکی از آنان به‌نام ساعد الغمزی منجر شد. به دنبال آن سفارت عربستان درتهران آتش كشيده شد. به دنبال اين حوادث، دولت رياض روابط ديپلماتيك خود با ايران را قطع كرد
1369: دو كشور روابط خود را اصلاح كردند. 
1375: عمليات خُبَر توسط مزدوران وابسته به حكومت ايران در 5تيرماه 75 انجام شد ـ در اين عمليات 19پرسنل نظامی آمریکا کشته و 500نفر مجروح شدند. بمب‌گذاری برجهای الخوبر، كه در يك مجتمع مسکونی صورت گرفت و مرگبارترین حمله تروریستی علیه نیروهای آمریکایی بعد از بمب‌گذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت در سال 1361 بود. لوئیس فری رئیس سابق FBI اعلام کرده بود که حكومت ایران و عوامل آن در پشت این انفجار بودند اما دولت آمریکا در چارچوب مماشات با آخوندها اجازه انتشار اطلاعات آن را نداده بود. . 
1382: ايالات متحده امريكا پس از اشغال عراق اين كشور را به شيعيان وابسته به حكومت ايران تسليم كرد. اين امر باعث افزايش نگراني‌هاي امنيتي عربستان سعودي شد. 
1387: افرايش نفوذ ايران در عراق و مطالبات سياسي اقليت‌هاي شيعه درمنطقه خليج، باعث نگراني دولت‌هاي منطقه و منجمله عربستان شد. 
1389: عربستان سعودي در بحرين با مزدوران شورشي وابسته به حكومت ايران درگير شد و با فرستادن يكان‌هاي نظامي آنها را به شكست كشاند. 
1389: حكومت تهران توسط دو شهروند ايراني اقدام به ترور عادل الجبير، وزير امور خارجه فعلي عربستان سعودي و سفير پيشين اين كشور در واشنگتن را كرد كه با دستگيري هر دو نفر اين توطئه خنثي شد. 
1389: قتل دیپلومات عربستان سعودی حسین قحطانی هنگام تردد به مقر کنسولگری عربستان سعودی در کراچی
1389: به دیپلومات عربستان سعودی در مشهد تهاجم شد
1389: شروع جنگ نيابتي عربستان و نظام آخوندي در سوريه ـ در درگيري‌هاي سوريه، حكومت ايران وحزب الله لبنان از حكومت اسد و عربستان سعودي از مخالفان حكومت اسد حمايت كردند. ايران و حزب الله نيروهاي نظامي خود را به سوريه فرستادند و در صف نظام اسد جنگيدند. 
اسفند 1393: عربستان عليه حوثي‌هاي يمن كه از طرف حكومت ايران حمايت مي شدند و پيشروي قابل ملاحظه اي در تصرف كل يمن كرده بودند؛ وارد جنگ شده و حملات هوايي سنگيني را آغاز كرد. 
تير 1394: در روند مذاكرات هسته اي با كشورهاي 5 + 1 روابط حكومت ايران با غرب باعث افزايش نگراني‌هاي عربستان سعودي و ديگر كشورهاي عرب حاشيه خليج شد، عربستان به اين نتيجه رسيد كه بايد روي پاي خودش در برابر دخالت هاي نظام آخوندي بايستد واِلا قافيه را باخته است. 
شهريور 1394: حادثه منا رخ داد كه در اين ميان صدها ايراني كشته شدند؛ عربستان اعلام كرد كه به دخالت نظام آخوندي در اين حادثه مشكوك است. متقابلا تهران نيز عربستان سعودي را به بي توجهي و عدم ارائه تعداد صحيح قربانيان متهم كرد. 
روند حوادث اخير 
12دی 94 – اعدام شيخ نمر روحاني وابسته به نظام آخوندي در عربستان
13دی 94 – حمله عوامل حكومت ايران به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد ، متعاقب آن دکتر عبداللطیف الزیانی دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه‌ای اظهارات خصمانه و تحریک‌آمیز حكومت ایران علیه عربستان سعودی را محکوم کرد و آن را دخالت روشنی در امور داخلی عربستان سعودی دانست. ، در همين روز وزیر خارجه عربستان سعودی در یک کنفرانس مطبوعاتی در ریاض قطع رابطه با حكومت ایران را اعلام کرد. 
14دی 94 - دولت سودان سفیر حكومت ایران و دیپلوماتهای این کشور را در اعتراض به حمله به سفارت عربستان در تهران اخراج کرد. 
15دي 94 - شورای امنیت سازمان ملل‌متحد تهاجم به سفارت عربستان سعودی در ایران را محکوم کرد و در بیانیه‌ای از حكومت ايران خواست از نمایندگیهای دیپلوماتیک در خاکش حفاظت کند. 
15دي 94 - بحرین تمامی پروازها از آن کشور به ایران و از ایران به بحرین را متوقف کرد. بحرین یک روز پیش از آن نیز از تصمیم خود برای قطع رابطه با حكومت ایران در اعتراض به حمله به سفارت عربستان در تهران خبر داده بود. بحرین به هیأت دیپلوماتیک حكومت ایران در منامه ۴۸ ساعت فرصت داده‌ بود تا خاک آن کشور را ترک کنند. ، قطر نيز حملات به اماکن دیپلوماتیک عربستان سعودی در ایران را محکوم کرده و سفیر خود در تهران را فراخواند
16دي 94 - سفیر نظام آخوندی در عربستان سعودی همراه با 54تن از دیپلومات تروریستهای این نظام به تهران برگشتند ، سودان، بحرین و جیبوتی روابط دیپلوماتیک خود را با حكومت ایران قطع کردند. 
17دي 94 - سومالی سفارت حكومت ایران را در موگادیشو تعطیل کرد و روابط خود را با این نظام قطع کرد. ، پادشاه اردن ملک عبدالله دوم در تماس تلفنی با ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی حمایت اردن را از قطع رابطه عربستان با ایران اعلام کرد. 
18دي 94 - به گزارش خبرگزاری فرانسه، عربستان سعودی 4نفر از عوامل حكومت ایران را محاکمه می‌کند. یکی از این افراد به جاسوسی متهم شده است و سه تن دیگر در ارتباط با تروریسم محاکمه می‌شوند. ، وزیر خارجه بنگلادش حمله اخیر به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را به‌شدت محکوم کرد. وی این اقدام را نقض کنوانسیونهای بین‌المللی دانست. 
... اين روند متوقف نشده و در حال حاضر ادامه دارد. 
مواضع اوليه حكومت ايران بعد از اعدام شيخ نمر
-   بعد از انتشار اخبار اعدام شيخ نمر، حكومت آخوندي به ويژه شخص خامنه اي با راه اندازي دود و دم بسيار زياد؛ شروع به تهديد عربستان كرد و گفت كه از عربستان به خاطر كشتن شيخ نمرانتقام خواهد گرفت ، خامنه‌ای زمينه سازي حمله را فراهم كرد و گفت: «دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت» باند روحاني نيز از طريق وزارت امور خارجه و  احضار کاردار ریاض؛ به وي هشدار داد و گفت: «عربستان تاوان سختی خواهد داد» ، همچنين یکي از عناصر باند رفسنجانی تهديد كرد: «اقدام عربستان بی‌پاسخ نمی‌ماند، ایران (هر دو باند)  در این مورد وحدت استراتژیک دارند» 
-   بنابراين پيشاپيش روند حوادث مشخص بود كه به چه سمتي خواهد رفت.
حمله به سفارت عربستان و بررسي اهداف آن
متعاقب مواضع اوليه هر دو باند عليه عربستان؛ عناصري از نظام اقدام به آتش زدن و اشغال سفارت عربستان در تهران و مشهد كردند. اين اقدام توسط مفسران خارجی و حتی برخی رسانه‌ها و مهره‌ها حکومتی «ابلهانه» توصیف شد؛ آيا اين اقدام خودبخودي بود؟ ، آیا اين ناشی از یک اشتباه محاسبه بود؟ یا با آگاهی از عواقب آن دست به چنین اقدامی زده شد؟
در پاسخ به سوالات: 
-   بعد از شكست‌هايي متعددي كه حكومت ايران و به صورت مشخص، شخص خامنه اي كه در داخل و در منطقه با آن مواجه بود و با توجه به روند انتخابات كه  نياز به يك «بحران» براي سرپوش قلع و قمع هايش داشت؛  اعدام شيخ نمر را يك فرصت تلقي كرده و به دنبال  سوء استفاده و راه اندازي يك  بحران برآمد تا زير سايه اين بحران و دود و دمي كه راه مي افتد؛ در گام نخست اندک روحیه‌ ای به ریزشی های نظامش در داخل و خارج ایران بدهد 
-   يكي ديگر از  اهداف خامنه اي از اين بحران سازي، در هم ريختن پروژه باصطلاح تعامل روحاني بعد از برجام بود. چرا كه با ايجاد چنين رسوايي بين اللملي و منطقه اي فرش از زير پاي باند روحاني و رفسنجاني در مسير تعامل كشيده مي شد؛ خبرگزاري ايلنا نوشت: «اين اقدام (توسط باند خامنه اي)  براي تضعيف دولت بوده و مصرف انتخاباتي داشته است». 
-   همچنين اگر خامنه اي مي توانست اين بحران را با  مهندسي مناسب پيش ببرد؛ مي  توانست درامر انتخابات ازآن براي حذف رقيب بيشترين استفاده را بكند..
-   از اين رو اين اقدام با آگاهي كامل و به صورت مشخص از طرف باند خامنه اي، براي تحقق هدف‌هاي فوق كليد خورد. 
واكنش عربستان و كشورهاي عربي و جوامع بين المللي
عربستان به اين عمل تروريستي واكنش تندي نشان داد ، واکنش شدید و قاطع دولت عربستان به حمله «عناصر حکومت آخوندی به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد» در صدر اخبار منطقه و جهان قرار گرفت؛ به‌ خصوص که بحرین و سودان و جیبوتی نیز در همبستگی با عربستان بلافاصله روابط خود را با حكومت ايران را قطع کردند و امارات نیز سطح مناسبات سیاسی خود با حكومت ايران را به کاردار تنزل داد و کویت سفیر خود در تهران را فراخواند. 
اين عكس العمل برق آساي عربستان، براي سران نظام شوكه كننده بود و به قول خودشان هرگز انتظار چنين واكنشي از سوي عربستان را نداشتند؛ چرا كه بعد از اين همه شكست و درهم شكستگي داخلي و بين المللي ولي فقيه، همچنان سر در برف، فكر مي كردند كه در تعادل قبلي باآنها تنظيم مي شود و به قول مفسرين، عربستان با  اين اقدام خود يك پيام بسيار روشن از تعادل جديد منطقه به نظام آخوندي  و كشورهاي منطقه و جوامع بين المللي ارسال كرد.
واكنش جوامع بين المللي
-   در ارتباط با اقدام حكومت ايران، كشورهاي مختلف در  يك نمايش هماهنگ، در همدردي با عربستان حكومت ايران را محكوم كردند.
-    شورای امنیت ملل‌متحد نیز حكومت ايران را به‌خاطر حمله به سفارت عربستان محکوم کرد و از حكومت ايران خواست تا «از دیپلوماتها و دارایی‌های سفارت‌خانه‌ها در ایران حفاظت کند». 
-   دو دولت روسيه و چين كه عملا متحد حكومت ايران هستند، نيز حمله به سفارت سعودي در تهران وكنسولگري آن در مشهد، را محكوم كردند. صالح العرموطي استاد قانون بين‌المللي و رئيس سابق كانون وكلاي اردن گفت: «محكوم نمودن مسكو و چين به منزله اعتراف رسمي دخالتهاي آشكار و خطرناك ايران در امور كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس و هم‌چنين كشورهاي عربي»
متهم كردن عربستان به آتش زدن سفارت خانه خود
بعد از محكوميت كشورهاي عربي و شوراي امنيت، حكومت ايران به پرت و پلا گويي‌هاي آشكاري افتاد و در گام نخست؛  عربستان را به عنوان طراح اين ماجرا معرفي كرد: 
-   خرازی، سفیر سابق رژیم در فرانسه گفت: «شما یک سازماندهی می‌بینید، تا این اتفاق می‌افتد عربستان سعودی به تعطیلی مناسبات خودش با ایران می‌پردازد؛ متعاقب آن بحرین، متعاقب آن سودان و اتفاقاتی که شما دارید مشاهده می‌کنید، کاملاً هماهنگ است ، این فضا سازی و فرافکنی که اینها می‌کنند، کاملاً طراحی شده است». 
-   بعد در مطبوعات همين نظام گفته شد كه حمله به سفارت عربستان در ایران كار نفوذیها بوده است گیرم از آدم های نادان هم استفاده کردند. . . حتماً دو گروه بودند شواهد هم نشان می‌دهد دوگروه بودند، گروه پشت، پشت کار، و این‌که رهبری می‌کردند از خود دشمن‌ها بودند می‌خواستند این کار را به‌وجود بیاورند و بعد توپ را که افتاده بود در آنطرف، به دست دشمن بدهند دشمن دست بالا بگیرد و بگوید من قطع می‌کنم و كرد....  
چرخش 180درجه‌ ای و عقب نشنيي آسانسوري از مواضع پيشين 
-   بيش از 48 ساعت نگذشته بود كه با يك چرخش 180درجه‌ اي در درون نظام روبرو بوديم و تهاجم و بگير و ببند اوليه و مجازت مي كنيم،  گوشمالي مي دهيم و.... جاي خود را به آه و ناله و ابراز وحشت داد. چرا كه هر دو باند نظام، يك اشتباه فاحش در برآوردشان از عربستان داشتند و اينكه انتظار چنین عکس‌العمل سنگینی از طرف عربستان و متحدانش را نداشتند و اين نشان مي داد كه فهم درستي از تعادل جديد منطقه و جايگاه در هم شكسته حكومت ايران بعد از شكستهاي پياپي و جام زهر و عقب نشيني‌هاي آسانسوري نداشته‌اند. آصفی، سخنگوی پیشین وزارت‌خارجه گفت: «اینکه به این سرعت بیایند به سمت قطع رابطه این را کسی پیش‌بینی نمی‌کرد». 
-   بعد از حادثه سفارت گيري؛ ظريف و وزارتخارجة دولت روحاني اقدام به برقراري تماس‌هاي گسترده اي با دولتهاي مختلف كرد، بخشي از اين تماسها، براي اطمينان دادن در مورد اجراي برجام بود ولي بخش عمده آن در واقع التماس و درخواست از اين كشورها و مشخصاً آمريكا براي ميانجيگري و رساندن پيام‌هاي آشتي جويانه و منت كشانه حكومت ايران به عربستان بود
-   تايم نوشت: «وزيرخارجه آمريكا جان كري بلافاصله بعد از شورشهاي ضد سعودي كه مقرهاي ديپلوماتيك سعودي در ايران را نابود كرد با وزيرخارجه ايران محمد جواد ظريف تماس گرفت تا اين موضوع را مورد بحث قرار دهد. وي سپس به متناظر سعودي خود وزيرخارجه عادل جبير زنگ زد اما به وي گفته شد كه سعودي‌ها خواهان صحبت با وي نيستند . اين بدترين كم محلي به آمريكا توسط عربستان سعودي بعد از آن بود كه شاه عبدالله ابن عبدالعزيز آل سعود ديدار پرزيدنت باراك اوباما از اين پادشاهي در 28مارس 2014 را كوتاه كرد». 
-   ابراهيم جعفري وزير خارجة عراق گفت: «همه دنيا بدانند كه دولت ايران با حمله به سفارت عربستان موافق نبوده است». 
-    وزارت‌خارجه حكومت  ايران هم طی یک نامه رسمی به شورای امنیت به‌خاطر حمله به سفارت عذرخواهی کرد و قول داد که «دیگر این‌گونه تهاجمات علیه نمایندگیهای دیپلوماتیک را تکرار نخواهد کرد» 
-   روحاني و ظريف مستمرا تأكيد كردند كه بايد با عاملان و آمران حمله به سفارت عربستان برخورد قضايي صورت بگيرد. علت چنين واكنش‌هايي از طرف دولت روحاني براي مقابله با پيامدهاي اين قضيه، اعم از پيامدهاي سياسي، نظامي و اقتصادي آن بود و تلاش مي كردند كه به هر ترتيب ممكن جلوي آثار مخرب اين كار را بگيرند. . 
-   سردمداران و رسانه های حکومتی نيز حمله به سفارت را «اقدامات مشکوک» و «غیرقابل قبول» خواندند و وعده «رسیدگی سریع قضایی» و «مجازات عاملان» دادند و تأکید بر این داشتند ‌که حمله توسط «نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی صورت نگرفته است». 
-   ایسنا نتيجه گرفت: «‌حملات (به سفارت و کنسولگری عربستان)  باعث شد تا توپ از زمین عربستان با گل به خودی عده‌یی به زمین ایران بیفتد. در صدر اخبار رسانه های جهان در روز گذشته نه اعدام شیخ نمر، بلکه حمله به سفارت عربستان در تهران بود. . . در حال حاضر ایران به جای این‌که عربستان را محکوم کند باید پاسخگوی رفتار شهروندان خود در قبال یک سفارت خارجی باشد» 
مواضع باند رفسنجاني 
ضربه‌یی که نظام آخوندی در پی حمله به سفارت عربستان در تهران خورد، چنان بود که باعث شد موج بلند بحران، رو به داخل خود نظام برگردد. اکنون هر باند تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد و به این ترتیب، جنگی بر جنگهای درونی نظام اضافه شد
باند رفسنجانی - روحانی حرفشان این است که باند خامنه‌ای برای موش انداختن در دیگ تعامل، اقدام به این کار کردند
-   جهانگیری معاون اول روحانی گفت: «نمی‌شود که در کشور یکی بگوید دنبال تعامل با دنیا هستیم و یکی برود سفارت بگیرد» 
-   روزنامه مردم‌سالاری نوشت: «تخریب‌چیهای داخلی چه خودسر باشند و چه از رئوس پیدا و پنهان خود دستور بگیرند، مطمئناً مترصد این بوده و هستند تا از هر بهانه‌یی کوچک خنجر تیزی بسازند تا در پشت دولت فرو کنند. اینان قطعاً می‌دانستند که با به آتش کشیدن سفارت یک کشور، آن چه ظریف و گروهش در طی این سالها رشته‌اند را پنبه می‌کنند. عربهای وهابی توپ را به همراهان افراطی خود در داخل پاس دادند و آنها نیز با گل به خودی در دقیقه یک جواب این محبت را دادند». 
-   صادق زیبا کلام، یکی از اعضای باند رفسنجانی نوشت: «اگر عده‌یی می‌خواستند برنامه‌ریزی کنند تا تلاشهای دوساله دیپلوماسی دولت روحانی را بر باد بدهند، از این قشنگ‌تر نمی‌توانستند برنامه‌ریزی کنند. گویی عده‌یی اصرار داشتند و دارند تا این پیغام را به جهانیان برسانند که فریب لبخندهای ظریف… را نخورید؛ هیچ‌چیز تغییر نکرده و توانمندی لازم در دست ماست. گویی عده‌یی اصرار دارند به دنیا اعلام کنند چهره نادرستی که دشمنان ایران اسلامی سعی می‌کنند از ما در دنیا ترسیم کنند، خیلی هم نادرست نیست». 
-   روزنامه حکومتی اعتماد نيز نوشت: «اگر دستگاه قضایی پرونده دستگیر ‌شدگان را شفاف کند، شاید افراد بیشتری مرتبط با برخی از گروه های سیاسی اصول‌گرا در این اقدام خلاف منافع کشور پیدا شود که البته انتظار می‌رفت در این زمینه حداقل شجاعت را به خرج دهند و با اسم و رسم خود را معرفی کنند و مسئولیت کار را پذیرا شوند». 
مواضع باند خامنه اي 
در مقابل، باند خامنه‌ای هم حرفهای مختلف و متناقضی زدند ولي مسئؤليت اين كار را برعهده گرفته و علت را در بي عملي باند رقيب جستجو كردند: 
-    روزنامه وطن امروز: «قطعا اصلی‌ترین عامل در ماجرای ورود به سفارت آل‌سعود در تهران، انفعال دولت ایران در مقابل اقدامات ضدایرانی این پادشاهی است». همین روزنامه در مقاله دیگری تحت عنوان «انقلابی‌گری جوانان ایرانی و تأثیر آن بر رفتار ظالمان» با دفاع و تمجید از عناصر مهاجم، دیپلوماسی روحانی را هدف قرار داد و نوشت: «حرکت پیشرو مردم توانست حساب ذخیره قدرت نرم جمهوری اسلامی را که با عقب‌نشینی‌های مکرر دیپلوماتیک، تضعیف شده بود با دوپینگی ویژه سرشار کند. حال تصور کنید اگر به چنین نمایه قدرتمندی، ابزارهای پیشرفته «دیپلماسی انقلابی» نیز اضافه شود، برش نظام تا چه اندازه در فضای بین‌المللی بیشتر می‌شود». 
-   خبرگزاری تسنیم متعلق به نیروی تروریستی قدس «بی‌غیرتی و بی‌لیاقتی» دولت روحانی را علت بروز این ماجرا دانست و نوشت: «زمانی که اجازه ملاقات وزیر خارجه و رئیس‌جمهور ایران با وزیر خارجه و پادشاه عربستان داده نشد، وزیر خارجه ایران پای میز امیر کویت زانو زد تا واسطه شود… این ننگ، بی‌غیرتی و ترویج بی‌لیاقتی است که برای هر مسلمانی غیرقابل تحمل است. از ابتدا مشخص بود که این برجام بی‌فرجام نمی‌تواند به نفع ملت باشد. امروز بیشترین توطئه‌ها صورت می‌گیرد و رهبری به‌شدت ایستاده و تنهاست» 
ضربة سنگين به باند رفسنجاني ـ روحاني
-   رفسنجاني و روحاني درباره مهمترين دستاورد برجام گفته بودند: اولاً سايه و تهديد جنگ را از سر نظام دور كرده است؛ ثانياً دنيا يا در واقع غرب و آمريكا را قانع كرد كه نظام اهل تعامل و مذاكره است و خلاصه آدم شده است! اما معني و پيام اين سفارت گيري درست معكوس اين هر دو بود. يعني اولاً ساية جنگ و اين بار جنگ با عربستان و ائتلاف 35كشور روي سر حكومت ايران افتاده است و خيلي از تحليلگران دربارة احتمال چنين جنگي در منطقه صحبت مي كنند. ثانياً، همان طور كه در خود نظام هم اذعان مي كنند، دنيا فهميد كه در اين حكومت هيچ چيزي تغيير نكرده و دربِ اين نظام همچنان بر پاشنة تروريسم، گروگانگيري و حمله به سفارتخانه‌ها و استفاده از وحشيانه ترين شيوه‌ها در برخورد با مسائل خارجي و دولت‌هاي ديگر مي چرخد.  و اينگه به چنين حكومتي كه به هيچ قاعده و قانون شناخته شدة بين المللي كه حتي فاشيسم هيتلري هم آن را به رسميت مي شناخت و رعايت مي كرد، پايبند نيست، چطور مي شود اعتماد كرد؟ 
-   در نتيجه حتي اگر برجام را آن طور كه همين الان بسياري در سنا و كنگرة آمريكا خواستار نفي آن هستند، به كلي باطل نكند، طبيعي است كه طرف‌هاي مقابل را به فكر مي اندازد كه بندها و نظارت‌ها و تضمين‌ها را هر چه محكمتر بكنند و يك گره ديگر بر گره‌هاي قبلي اضافه كنند تا چيزي در بند و بست با اين نظام از دست در نرود.. 
چند نتيجه: 
1.   خامنه‌ای با حمله به سفارت در آستانه انتخابات، می‌خواست با یک تیر چند نشان بزند و با این «فتح‌الفتوح!!!» اولا؛ هم روحیه نیروهای خودش را ترمیم کند، ثانيا؛ سرمایه‌گذاریهای باند رفسنجانی روحانی برای تعامل را به باد دهد؛ ثالثا؛ در پناه آن، کاندیداهای رقیب را قلع و قمع کند. اما حالا، این تیر کمانه کرده و همه نقشه هایش به هم خورده است. این‌که در انتخابات چه خواهد کرد، معلوم نیست. اما مشخص است که با موضعگیری قاطع عربستان و کشورهای منطقه و محکومیت بین‌المللی قطعا حكومت آخوندها در مخمصه و تنگنای شدیدی گرفتار شده اند.. 
2.   باند رفسنجانی روحانی هم حال و روز بهتری ندارد. آنها، همان‌طور که خودشان اذعان می‌کنند، همه وعده‌ها و آرزوهایشان را بر باد رفته می‌بینند و دل سوخته از این هستند که همه پی بردند که چیزی در این حكومت تغییر نکرده و اينكه  تا وقتی ولی‌فقیه هست، چيزي تغییر نخواهد کرد. 
3.   در اين دوران بي هيچ ترديدي و به صورت كاملا قانونمند، هر مساله اي، به تشديد تضادهاي دروني نظام منجر مي شود. اين مساله نيز به تشدید کیفی تضادهاي دروني نظام منجر شده است و ما در ادامه اين روند باز هم بیشتر شاهد جنگ هژمونی بين اين دو باند خواهیم بود. به این ترتیب در این جریان، هر دو باند و کل نظام بازنده شدند و نه يك گل بلكه سريالي  از  گل به خودي زدند. 
4.   از اين رو بادی که نظام ولایت طي اين ساليان کاشته است، اکنون به توفان تبدیل شده است. عربستان در رأس ائتلاف نظامی کشورهای اسلامی مي گويد: «حكومت ایران باید دست از دخالتهای تروریستی و جنگ‌افروزانه در منطقه بردارد یا با عواقب آن روبه‌رو شود». عربستان و کشورهای متحد او در ائتلاف ضدتروریستی، تا کنون نشان داده‌اند از آنجا که پای امنیت خودشان در میان است؛ از آنجايي كه ديگر چشمداشتي به آمريكا ندارند و بايد روي پاي خودشان حركت كنند؛ حرفشان جدی است! یعنی پس از زهر اتمی، اکنون خامنه‌ای و نظامش با تهدید بزرگ دیگری مواجه شده است که تنها راه کنار زدن آن سرکشیدن جام زهر منطقه‌ ای است. آیا خامنه‌ای می‌تواند در حالی‌که در بن‌بستهای همه‌جانبه گرفتار است و حلقه طناب بحرانها و تحریمها را هم‌چنان بر گردن دارد و در حالی‌که کمترین پایگاه و نقطه اتکای داخلی و خارجی نيز ندارد، از «عمق استراتژیک» خود دست كشيده و جام زهر منطقه‌ ای را هم سر بکشد؟ 
5.   مواضع سريع و صريح عربستان و كشورهاي عربي به خوبي نشان داد كه تا كجا پشم و پيلي خامنه اي در منطقه ريخته است و اين؛ همان پيام طلسم شكستگي يا به عبارتي همان درهم شكستگي ولايت خامنه اي در عرصه داخلي است، يعني اين نظام در دوران سرنگوني خود فقط با سركوب و اعدام و با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشته است و اينها همه بينه‌هاي همان چيزي است كه به آن مي گوييم؛ «آمادگي شرايط انقلابي» و اين آن واقعيتي است كه  مردم ايران و همه ما بايد آن را باور كنيم؛ گرد و خاك ها در حال فرو نشستن است و بايد به  «شكار فرصت» بينديشم و خود را براي رويارويي با لحظات شكوهمندي كه در راه است؛ آماده كنيم. بي ترديد؛  خورشيد پيروزي مردم ستمديده ايران در  حال دميدن است؛ فقط بايد پرده پنجره را كمي كنار زد و بعد از 37سال شب سرد و زمستاني اين ميهن؛ به تماشاي سحر نشست.  
پيروز باشيد!
   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران

Monday, January 11, 2016

هفته نه به روحانی


هفته نه به روحاني – توقف به اعدام 
در اين هفته روحاني جنايتكار به فرانسه مي رود، در گذشته هم هيئت هاي اروپايي بودند كه به ايران سفر مي كردند ، آيا انتظار اين نيست كه در اين شرايط همه اروپايي ها و آمريكايي ها اين رژيم را منزوي كنند و كسي وارد معامله اي با آن نشود؟
علت چيست؟
هيئت هاي سياسي غربي كه مي آيند، مطلوب باند رفسنجاني روحاني هستند و اين باند مقاصد خود را با آنها در راستاي خط تعامل دنبال مي كند، 
باند ولي فقيه در شرايط موجود مخالف اين ديدارها و سفرها هستند. چون اينها كه بعد از برجام و توافق هسته يي،  دو چيز را روي ميز نظام مي گذارند، يكي دست برداشتن از صدور تروريسم و دخالت در كشورهاي ديگر و قطع حمايت از گروههاي تروريستي منطقه، يكي هم حقوق بشر و دست برداشتن از اعدام و سركوب و مشخصاً سركوب زنان. علاوه بر اين اين هيئت ها دنبال سرمايه گذاري و بستن قراردادهاي اقتصادي هستند كه البته اين هم در تضاد با خط اقتصادي سپاه و خامنه اي است. 
يعني اين سفرها مثل هيزم براي شعله ور شدن جنگ بين دو باند عمل مي كند، يك باند دنبالش است و برايش سر دست مي شكند و يك باند آنرا  خطرناك مي داند، سفرهايي به ظاهر شيرين ولي زهرآگين كه در واقع هم تعادل نظام را به هم مي زند و هم چهره حقيقي اين رژيم را به غرب مي شناساند.
چه بايد كرد؟
پس كاري كه بايد بكنيم اين است كه چهره حقيقي اين رژيم  و بطور خاص روحاني شياد را به همه غربي ها و جامعه بين المللي بشناسانيم. يعني همين فرصت و ملاقاتها را تبديل به قتلگاهي براي خود اين رژيم بكنيم. 
روحاني با كارنامه اي دوساله از جنايت و شيادي و دروغگويي، هيچ جاي آبادي در كل ايران باقي نگذاشته است ، بيش از دو هزار اعدام كه هر روز به آن اضافه مي شود ،شكنجه و قطع دست و پا – فروش چشم و كليه و مغز استخوان،  بيكاري، تورم، تحريم و ...  همه از دستاوردهاي شوم اين شياد جنايتكار است كه نقاب اعتدال به چهره زده است، پس افشاي جنايت هاي اين شياد دروغگو، وظيفه مبرم هر ايراني است و بايد اين سفرهارا به جام زهري براي روحاني و رفسنجاني و به سوختي براي سرنگوني كل رژيم تبديل كنيم. 
در كارزار اينترنتي كه روزانه برگزار مي شود شركت كنيد، توجه داشته باشید در اين هفته  کمپین اینترنتی را به اوج برسانید و هر جا اسم روحانی و ایران و حقوق بشر  است بایستی جنایات  روحاني را برجسته کنیم.
كمپين نه به روحانی و توقف به اعدام

   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران”https://telegram.me/for_free_iran

Sunday, January 10, 2016

خاطره اي از آقاي عباس داوري در رابطه با روز 30 دي 1357


روز 30دیماه 1357 انجمن فرانسه جلسه‌یی برای آزادی زندانیان باقیمانده در زندان شاه ترتیب داده‌ بود.‌ من نیز که برای انجام مأموریتی به پاریس رفته بودم، در این جلسه حضور یافتم.
در ورودی جلسه و در کنار میز سخنرانی، دو عکس بزرگ مسعود به‌عنوان سمبل زندانیان سیاسی جلب نظر می‌کرد. وقتی وارد جلسه شدم، مرحوم حسین رجوی، پدر مسعود، سخنرانی می‌کرد. او در ضمن سخنان خود، قطعه شعری را که پدر شهید علی میهندوست در رثای فرزند قهرمانش سروده بود، خواند.‌ دکتر صالح رجوی نیز در سالن حضور داشت. من به‌دلایل مختلف هنوز به آنها آشنایی نداده بودم و در گوشه‌یی از سالن نظاره‌گر صحنه بودم. وقتی مرحوم پدر، از مسعود حرف می‌زد، من بی‌اختیار به یاد سال‌1354 افتادم و صحنه‌های آن روزها در مقابل چشمم رژه رفت... 

شهریور سال‌54 مرا از زندان عادل‌آباد شیراز به کمیته مشترک ساواک و شهربانی در تهران منتقل کردند و به سلول‌3‌ از بند‌6 بردند. از روز 28مهر51 که در زندان قصر از مسعود جدا شده بودم، دیگر او را ندیده‌ بودم. به‌دلیل شرایط حاکم بر زندان شیراز، ما از اخبار زندانهای دیگر بی‌خبر بودیم.
به‌رغم کنترل شدید ساواک بر روی این‌که زندانیان در سلولها بلند حرف نزنند تا دیگر زندانیان صدایشان را نشوند، معمولاً در بندی که چند سلول داشت، برای دادن آشنایی، گاهی کلمه یا جملاتی را بلند می‌گفتیم.‌ من هم پس از ورود به سلول با لهجه‌ خاص خود چند بار نگهبان را صدا کردم.
چند روز بعد روی دیوار دستشویی کمیته، اسم مستعارم را، که فقط چند نفر در سازمان از آن مطلع بودند، همراه با یک پیام کوتاه (بیا از زیر در بگیر) دیدم.‌ نمی‌خواستم باور کنم مسعود را به کمیته آورده‌اند و نویسنده‌ پیام، اوست. زیرا تا حدودی می‌توانستم حدس بزنم که در کمیته چه بر سرش می‌آورند. اما عملکرد خصم آشتی‌ناپذیر و قانونمندیهای آن، خارج از تمایلات ما وجود داشت و دشمن مردم، جنایاتش را بی‌امان اعمال می‌کرد. چند روز بعد فهمیدم مدتهای مدیدی است مسعود را از قصر به کمیته‌ آورده‌اند.‌ شاه و ساواک به‌خوبی می‌دانستند که ضربه ناشی از خیانت اپورتونیستها به مجاهدین، وقتی واقعی و کامل خواهد بود که مسعود را به زانو در‌آورند. در غیراین صورت، همه دستاوردهای آنها به اضعاف قابل بازگشت است. شاه و ساواک هدف را درست انتخاب کرده بودند:
«اگر یکی و فقط یکی را بتوانیم خاموش کنیم، سالهای سال آرامش به «جزیره ثبات» باز خواهد گشت».... 

بی‌تردید ضربات سالهای ‌53 و 54 را می‌توان از سهمگین‌ترین آزمایشات سیاسی، تاریخی و ایدئولوژیک حیات مجاهدین دانست. شاه و ساواک مسعود را در کمیته در تنگ‌ترین حلقه محاصره قرار داده بودند. آنها رسماً به‌ او می‌گفتند همه چیز برای شما تمام شده و هیچ راهی برایتان نمانده است. آخر شاه و ساواک می‌دیدند آنهایی که تا دیروز افتخار می‌کردند که پشت‌سر مجاهدین نماز بخوانند، امروز ماهیت خود را بارز کرده و تبدیل به عربده‌کشان ساواک علیه مجاهدین گشته‌اند. هم در تلویزیون شاه فریاد «سپاس شاهنشاها» سر می‌دهند و هم دوش‌به‌دوش ساواکیها رذیلانه‌ترین حملات را علیه سازمان تدارک می‌بینند. آخوندهای پلید به ساواک وعده داده‌ بودند اگر مسعود رجوی نباشد، می‌توان عناصر «مسلمان» سازمان را جذب کرد... 
از همین‌رو فشار ساواک هر روز روی مسعود زیادتر می‌شد تا شاید بتوانند این شعله را خاموش کنند. یک روز می‌شنیدیم که «عضدی» سربازجوی کمیته، با آن هیکل دیوگونه‌اش، ضربه وحشتناکی بر سر مسعود زده و او را نقش بر زمین کرده است. روزی خبر می‌آمد که در نتیجه خونریزی شدید معده، مسعود را به بیمارستان بردند. این خبرها روزهای بعد تکرار می‌شد... 
اما این شعله هر روز فروزانتر می‌گشت. در شرایطی که ساواک به بهانه‌های مختلف او را زیر فشار قرار می‌داد، در شرایطی که فریاد شکنجه‌شدگان لحظه‌یی در کمیته قطع نمی‌شد، در شرایطی که از نظر جسمی به‌شدت تحلیل رفته بود، مسعود هیچ فرصتی را برای گرفتن اخبار، تبادل و نوشتن نظرات خود از دست نمی‌داد و به این منظور از هر شیوه‌یی سود می‌جست.‌ هر روز نوشته‌هایش را در داخل جاسازی در جایی که مشخص کرده بودیم، قرار می‌داد. دستیابی به این یادداشتها برای ما بسیار غنیمت بود؛ چرا که علاوه بر نیازمان به رهنمودهای مسعود، خوب می‌دانستیم به‌دست آوردن قلم یا خودکار در کمیته و مهمتر از آن نگهداری و به‌کارگیری آن، چه کار پیچیده‌ و در عین‌حال همراه با ریسک شکنجه‌ است. اما مسعود این کارها را می‌کرد. هیچ چیز نمی‌توانست مانع او بشود. او در زیر شدیدترین فشارهای روحی و جسمی غیرقابل تصور، شعله مقاومت را در دستهای خود فروزان نگه‌ داشته ‌بود... 

اواسط اسفندماه ‌54 در حالی که لباس زندان را روی سرم کشیده بودند، مرا به‌ حیاط کمیته‌ بردند. منوچهری (منوچهر وظیفه‌خواه)، شکنجه‌گر معروف، با لحن لمپنی خاص خود گفت: «روسریت رو وردار»... 
3.5 سال بود مسعود را ندیده‌ بودم. اخبار سردرد‌های غیرقابل‌تصور او که ناشی از ضربات «عضدی» بر سرش بود و نیز خونریزیهای معده‌ و رفتن به بیمارستانش را می‌شنیدم، ولی هرگز تصور نمی‌کردم از نظر جسمی تا این حد تحلیل رفته باشد. مبهوت به‌ وی خیره شدم. عربده منوچهری بلند شد که «می‌شناسیدش؟» گفتم آره که می‌شناسمش. گفت «ورش‌دار ببرش، می‌افته می‌میره، نمی‌خوایم ازش شهید درست بشه». از آنجا ما را به زندان اوین بردند... 
... 
در سالن مراسم نگاهم به چهره مرحوم حسین رجوی دوخته شده بود، اما فکر و ذهنم مشغول صحنه‌هایی بود که بی‌اختیار از جلوی چشمم رژه می‌رفت... 
ناگهان یکی از حاضران به من نزدیک شد و گفت:
- اسم اصلی شما... است؟ 
- چطور؟ 
- از ایران تلفن زده‌اند و دنبال چنین کسی هستند. من همه را می‌شناسم و تنها شما را نمی‌شناسم، چون تا به‌حال شما را ندیده بودم... 
وقتی پای خط رسیدم تلفن قطع شده بود. آنها به من گفتند صبر کن، مجدداً زنگ خواهند زد. لحظات انتظار به‌سختی گذشت، دلشوره داشتم که چه اتفاقی افتاده، که تلفن بار دیگر زنگ زد.
پشت خط یکی از بچه‌ها با صدای بلند فریاد می‌کشید، همه‌ بچه‌ها آزاد شدند... این شماره تلفن را بنویس. یک ساعت بعد مسعود به آنجا می‌رسد. می‌خواهد با تو صحبت کند... 
در جایم میخکوب شدم. آنچه را که می‌شنیدم باور نمی‌کردم. چند بار گفتم دوباره بگو، دوباره بگو... 

بیقرار بودم و ذهنم آرام نمی‌گرفت. سعی می‌کردم لحظات خروج مسعود از زندان را برای خود تصویر کنم.‌ ای‌کاش به این مأموریت نیامده بودم... کدام لحظه را می‌توان با لحظه‌ خروج مسعود از زندان مقایسه کرد؟ فاصله بیرون زندان با درون آن، فقط یک دیوار و چند متر راه نیست.‌ فاصله‌ آن یک تاریخ است.‌ تاریخ نوین خلقی که به انتظار از بند رستن کسی است که در تیره‌ترین شبها، از تن و روان خود مشعلی فروزان فرا راه آزادی و رهایی خلقش برافروخته ‌است. ای‌کاش در آنجا بودم و اشکهای شوق را به‌چشم می‌دیدم. ای‌کاش در آنجا بودم و چهره مادرانی را که فرزندانشان را در مسعود می‌دیدند و او را می‌بوییدند، می‌دیدم... 
می‌دانستم انرژی غیرقابل تصوری آزاد شده است. تاریخ انقلاب نوین خلق ما ورق خورده است.‌ ای‌کاش کسی می‌توانست آن لحظات را برایم تصویر کند... 

وقتی به سالن برگشتم، مراسم تمام شده بود و اغلب افراد رفته بودند.‌ سعی کردم پدر مسعود و دکتر صالح رجوی را پیدا کنم.‌ آنها هنوز سوار ماشین نشده بودند. خبر را به آنها گفتم ولی باور نکردند. دکتر صالح گفت این اولین بار است که شما را می‌بینیم، شما کی هستید؟ خودم را معرفی کردم و گفتم یک ساعت بعد می‌خواهم با مسعود صحبت کنم.‌ آنها معطل نکردند و همگی به خانه دکتر صالح رفتیم.
صدای خودش بود.‌ آری مسعود بود که پشت خط صحبت می‌کرد...
به نقل از سايت مجاهد 
   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران
https://telegram.me/for_free_iran

Friday, January 8, 2016

به‌ یاد جهان‌ پهلوان تختی در سالروز شهادتش

"تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه زندگی او را تشکیل نمی‌دهد. آنچه زندگی یک انسان را از لحظه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ می‌سازد، شخصیت، صفا، انسانیت، جوانمردی و اخلاقیات اوست.این همان رمز و راز محبوبیت جاودانه جهان‌پهلوان تختی در قلوب مردم میهن ماست."
تختی آن رادمرد بی‌همتا   گوهر تاج قهرمانان بود.

جهان پهلوان تختی در کتابی که قسمتهایی از زندگی وی را بازگو می‌کند نوشت: اسم من غلامرضا تختی است.‌ در شهریورماه 1309 در خانی‌آباد تهران متولد شدم. خانواده ما از خانواده‌های متوسط خانی‌آباد بود. پدرم غیر از من، دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه از من بزرگتر بودند.‌پدر بزرگم، «حاج‌قلی»، نخود لوبیا و بنشن می‌فروخت.‌پدرم تعریف می‌کرد که «حاج‌قلی» توی دکانش روی تخت بلندی می‌نشست و به همین جهت مردم خانی‌آباد اسمش را گذاشتند «حاج‌قلی تختی». و همین اسم به ما هم منتقل شد و نام خانوادگی من نیز همین است… پدرم، روی اصل اعتقادات مذهبیش و ارادت خالصانه‌یی که به امام هشتم داشت، نام «غلامرضا» را بر من گذاشت. «… زندگی در میان مردم و برای مردم، درسهایی به من آموخت که فکر می‌کنم هرگز نمی‌توانستم در معتبرترین دانشگاهها کسب کنم. همچنین زندگی به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آنجا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم. حال این کمکها از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به‌قدر تواناییش…» 
آری تختی از میان مردم و تا آخرین لحظه عمرش برای مردم بود و این‌گونه قلبها را توانست تسخیر کند این رمز و راز عشقی است که هنوز در دل و جان هر ایرانی وجود دارد و او را از افتخارات میهن خود می‌داند. .
 او بر روی سکوی قهرمانی، هنگامی که مدالی زینت‌بخش سینه ستبرش بود، قامتی به سرفرازی دماوند داشت، و در میان مردم، ساده و صمیمی. خود را از مردم جدا نمی‌دانست؛ از آنها نیرو می‌گرفت و با یاد آنها و برای آنها به میدان می‌شتافت. به همین خاطر هنوز بعد از 47سال، یادش در قلب پرمهر مردم ما جای دارد. 

غلامرضا تختی، کشتی را از سنین نوجوانی آغاز کرد. دیری نگـذشت که بر سکوهای قهرمانی جهان ایستاد. با کارنامه‌ای سراسر افتخار، با چهار مدال طلا و هفت مدال نقره.
اما آنچه تختی را تختی کرد و یادش را در قلب مردم ایران جاودانه ساخت، مدالهای او و افتخارات ورزشی او نبود، بسا ورزشکارانی که مدالهایشان از تختی بیشتر و کارنامه ورزشی‌شان از او پربارتر بوده است، اما امروز نه نامی از آنها بر لبها و نه یادی در دلها باقی نمانده است. تختی از آن رو محبوب مردم بود، که افتخارات ورزشی و نام و شهرت او را از مردم جدا نساخت. مردم‌دوست و وطن‌پرست به‌معنی حقیقی کلمه بود، چرا که در برابر دیکتاتور سر خم نکرد. و به ستم و زور «نه!» گفت و تا آخر جانب مردم را رها نکرد. از این‌رو وقتی تختی از میادین ورزشی حتی بدون مدال و عنوانی که مردم انتظار داشتند، بازمی‌گشت، باز هم مردم هم‌چون فاتح و قهرمان پیروز از او استقبال می‌کردند. آخر پهلوان مردم همواره بی‌شکست است! وقتی تختی از مسابقات تولید و در آمریکا بازگشت، با این‌که شکست خورده بود، اما مردم استقبال بی‌نظیری از او کردند. آنها با کلمات ساده برای قهرمانشان شعار ساختند.
رستم ایران کیه؟ غلامرضا تختیه
شیر دلیران کیه؟ غلامرضا تختیه.

یکی از مربیان تختی در خاطره‌ای از وی نقل می‌کند:
«وقتی تختی بالاتر از قهرمانان شوروی و آمریکا برای اولین بار بر سکوی قهرمانی جهان ایستاده بود، به او نزدیک شدم و گفتم غلامرضا چپ و راست رو نگاه کن و ببین چه کسانی ایستادن. اما او در حالی‌که سرود ای ‌ایران رو زیر لب زمزمه می‌کرد، گفت: نه، تو به بالا نگاه کن و بگو چی می‌بینی؟ به بالا که نگاه کردم دیدم پرچم ایران در اهتزازه. او بـلافاصله گفت، اونچه اهمیت داره، شادی ملت ایرانه».
در کنار مردم و رو در روی دیکتاتور ایستادن، محبوب قلوب مردم شدن را البته همه دوست دارند، اما این چیزی است که قیمتی سنگین دارد. و این‌جاست که سره از ناسره جدا می‌گردد و لعل از خزف باز شناخته می‌شود.
می‌گویند یک بار که در سالن کشتی موسوم به محمد‌رضا شاه، که مسابقات کشوری برپا بود، شاهپور غلامرضا برادر شاه که رئیس تربیت‌بدنی آن زمان بود، برای تماشای کشتی وارد سالن شد، مردم به او اعتنایی نکردند، اما دقایقی بعد، وقتی جهان پهلوان که او هم برای تماشای مسابقات آمده بود، وارد سالن شد. ناگهان سالن از فریادها و غریوهای تحسین و تشویق جمعیت و صلواتهای پیاپی که به افتخار تختی می‌فرستادند، غلغله شد؛ و اندکی بعد شاهپور غلامرضا که نمی‌توانست این صحنه را تحمل کند، با حالتی غضبناک و دژم سالن را ترک کرد. این واقعه جایگاه تختی را به خوبی نشان می‌داد.
بعد از آن بود که رژیم شاه خائن، به تختی اجازه کشتی و حتی ورود به سالن مسابقات را نیز نداد.
از آنجا که نام و یاد چهره‌هایی چون جهان‌پهلوان تختی پیوسته الهامبخش مبارزه و ستم‌ستیزی است، آخوندهای شب‌آیین نیز ابتدا تلاش کردند تختی را مصادره کنند و چون نتوانستند کوشیدند نام و یادش را کمرنگ نمایند، اما این را هم نتوانستند. و منش و رسم جوانمردی تختی در یاد مردم و در دلهای رزمندگان آزادی هم‌چنان زنده و پرفروغ است.
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در سالگرد جهان پهلوان تختی این‌چنین از او یاد کرد:
«سنت رادمردانه و مردم‌گرایانه جهان پهلوان تختی که هم‌چون بسیاری از نامدارترین پهلوانان تاریخ ما از مردم‌گرایی و شجاعت و عرفان مولای متقیان علی علیه‌السلام الهام گرفته، هم‌چنان در جامعه ورزشکاران و قهرمانان ورزشی ما پایدار مانده است.‌آنها که به‌رغم همه محدودیتها و فقر مادی و فشارهای طاقت‌فرسای حکام ستمکار زمان، پشتشان بر زمین ضعف و تسلیم مالیده نشده و کماکان استعداد و شهرت ورزشی و فنی خود را در خدمت به خلق مظلوم و در دفاع از شرف و ناموس ملی به‌کار می‌گیرند».
پولاد پیکرش
پولاد پیکر عزم و همّت ایران بود
… بر آستان مرگ زانو به خاک زد
اما در آستان پلیدان
تا جاودانه قامت چون کوه خم نکرد
تختی نمرده است! 
پس از تختی، سنت پهلوانی و قهرمانی در ایران، با‌ مبارزه اجتماعی و سیاسی پیوند خورد و از آن روز تا امروز، ورزشکارانی محبوبند که چون کوه استوار و چون پرنده سبکبالند، با قلبی مالامال از محبت به مردم، و وفادار به آرمان انسانیت و آزادگی. ستارگانی درخشان هم‌چون مجاهدان شهید حبیب‌خبیری، هوشنگ منتظرالظهور، فروزان عبدی، صمد منتظری، علاء‌الدین عترتی کوشالی، مهشید رزاقی، وحید شکری‌پور، حبیب هاشمی‌خواه، قاسم مزرعه و پهلوان خزعل زمانی. آنان که علیه بیداد شب خمینی شوریدند و این‌چنین فاتح قلبهای خلق خود شدند.
17 دی ماه سالروز شهادت جهان پهلوان تختی است. 
یاد او را با درج دو عکس تاریخی گرامی می‌داریم. 
عکس سمت راست, جهان پهلوان تصویری از دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ضداستمعماری مردم ایران را در دست دارد.
عکس دوم عکس سمت چپ، تصویری است که دکتر مصدق آن را امضا کرده و به‌مناسبت قهرمان شدن تختی در مسابقات جهانی توکیو (ژاپن) در سال 1961 میلادی (1340 شمسی)، به جهان پهلوان هدیه کرده است. دکتر مصدق در سال40 در تبعید در احمد آباد به سرمی‌برد. 
متن نوشته شده دکتر مصدق خطاب به تختی به شرح زیر است: 
«به آقای محترم غلامرضا تختی، برای پیروزی درخشانی که در مسابقه‌های کشتی جهانی در ژاپن به دست آورده‌اند امضا می‌شود. احمدآباد، 26خرداد 1340، دکتر محمد مصدق».
   كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران
https://telegram.me/for_free_iran

Monday, January 4, 2016

تحريم انتخابات، چرا؟

 صورت مساله
بعضا توسط افرادي كه در كينه و نفرت آنها نسبت حكومت آخوندي ترديدي وجود ندارند و شعار آنها چيزي جز «مرگ بر اصل ولايت فقيه» نمي باشد؛ اين سوال مطرح مي شود كه در اين انتخابات آيا بهتر نيست كه ما شركت كرده و بين «بد» و «بدتر» بد را انتخاب كنيم؟ بين «سگ زرد» كه طبعا برادر «شغال» است؛ به سگ زرد راي بدهيم؟ يا بعضا مطرح مي شود كه بهتر نيست،  به همين «اصلاح طلبان» قلابي راي بدهيم و آن‌ها را در برابر خامنه اي تقويت كنيم! 
انواع سوالات يا نظرات ديگري نيز طرح مي شود كه برآيند همه آنها اين است كه با هر ميزان ضديت و تنفري كه از اين نظام وجود دارد؛ بين دو جناح و باندهاي اين نظام، بالاخره يك «فرقي» وجود دارد؛ يكي بد و ديگري بدتر است؛ يكي جاني و ديگري جاني تر است و. . . لذا بهتر است در انتخابات شركت كرده و به نفع باند رفسنجاني ـ روحاني بر عليه ولي فقيه «راي» بدهيم و به اين وسيله خامنه اي را باز هم ضعيف تر كنيم.
نمايندگان در اين نظام چه كساني هستند؟
براي پاسخ به سوالات فوق، ضروري است كه مقداري به خصوصيات هر  نماينده كه وارد مجلس مي شود؛ توجه كنيم: 
1.   قانون اساسي در شروط نمايندگان نوشته است: نماينده بايد «اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن و اعتقاد و التزام عملی به اسلام و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه داشته» باشد. 
2.   اين اعتقاد مي بايست توسط چندين لايه چك و تاييد شود و قانون اساسي در اين باره مي گويد: «پس از هیئت‌های اجرایی نوبت به شورای نگهبان می‌رسد که به تایید صلاحیت داوطلبین شرکت در انتخابات مجلس بپردازد. در صورتی که شورای نگهبان نیز صلاحیت (اعتقاد قلبي به ولايت فقيه)  داوطلبی را تایید کرد وی می‌تواند در انتخابات شرکت کند». 
3.   بعد هم يك قسمت نانوشته در قانون اساسي وجود دارد و اينكه از ميان همين نمايندگان قسم خورده براي حفظ نظام ولايت، كساني عملا وارد مجلس مي شوند كه در نهايت مهندسي شده اند؛ يعني انتخابي براي مردم وجود ندارد؛ يعني ته خط، از ميان خائنين به مردم و ملت كه چندين بار هم الك و فيلتر شده اند؛ آن دسته از جنايتكاراني وارد مجلس مي شوند كه توسط مهندسي نظام «منتخب» شده اند! 
هدف از برگزاري انتخابات در نظام آخوندي
در درون و بيرون نظام بر كسي پوشيده نيست كه رابطه نظام آخوندي با مردم و انتخابات مردمي، رابطه بين جن و بسم الله است؛ پس اين نظام با چه «هدفي» انتخابات برگزار مي كند؟
1.   اين نظام چون مشروعيت مردمي ندارد، در عرصه بين المللي و منطقه اي براي نشان دادن اينكه داراي «مشروعيت» است؛ بشدت «محتاج» حضور و راي مردم در پاي صندوق‌ها مي باشد. خامنه اي نمي خواهد كه در پايان انتخابات مانند دور قبل چنين عباراتي را بشنود: «اعتصاب در صندوقهای رأی و انفعال جوانان - فيگارو » , «سرانجام يک کارزار انتخاباتي کساد و بي‌رمق و بدون آنکه شور و اشتياقي در عامه مردم برانگيزد، به پايان مي رسد- لوموند». 
2.   اين نظام همچنين براي استمرار سركوب در عرصه داخلي ايران نيز دقيقا «نيازمند» اين است كه بگويد؛ من «منتخب» مردم هستم؛ پس هركس كه بر عليه من دست به اعتراض مي زند، بر عليه راي مردم ايران دست به اعتراض زده است؛ پس مستحق مجازات است. 
3.   در شرايط كنوني، كليت نظام به ويژه بعد از جام زهر و شكست‌هاي پياپي در صدور تروريسم در سوريه، عراق و يمن. . . در ضعيف ترين و شكننده ترين نقطه خود قرار دارد و قبل ازهر كس خود سران اين نظام با بكار بردن عبارتهاي مختلف مانند: «در پيچ خطرناك» هستيم - خامنهاي , در «گردنه هستيم»- لاريجاني , در «دوران گذار و انتقال» هستيم - ظريف , با «فتنه چهارم» روبرو هستيم- جعفري , و. . . بشدت به دنبال راي مردم و نمايش انتخابات هستند. 
4.   صورت مساله اصلي در اين انتخابات، پاسخ به بحران «بقاست» يعني اينكه چطور مي شود نظام را حفظ كرد؛ يعني هر دو باند نظام با هر شعر و شعار يا شكلك و شمايلي هم كه در بياورند؛ فقط و فقط مي خواهند «نظام ولايت فقيه» را حفظ كنند و لا غير! رفسنجاني مي گويد؛ «اين انتخابات يكي از سرنوشت ساز ترين (انتخابات)  در تاريخ نظام است. . . و شرايط اجراي (انتخابات)  بايد به صورتي باشد كه اميد مردم را تقويت و جامعه را براي خلق يك حماسه سياسي ديگر تشويق كند» يعني به زبان خيلي روشن مي گويد؛ «مشروعيت» نظام به نقطه صفر رسيده است؛ اگر مي خواهيم نظام را حفظ كنيم، بايد با هر ترفتد و دوز و كلك؛ و با هر شعر و شعاري هم كه شده يك بار ديگر بايد ملت را رنگ كنيم و آن‌ها را پاي صندوق انتخابات بياوريم. خامنه اي نيز كه زير ضرب شكست‌هاي استراتژيكي و ضربات پي در پي بعد از زهرخوران اتمي است و ديگر پشمي به كلاهش باقي نمانده است؛ بشدت به نمايش انتخابات نياز دارد چرا كه جمعبندي اطلاعات سپاه از وضعيت مردم نشان مي دهد كه ديگر مشروعيتي براي اين نظام در بين مردم باقي نمانده است. 
5.   بنابراين هدف نظام از برگزاري اين انتخابات: 
-   در كليت نظام آخوندي مي خواهد به طرف حساب‌هاي بين المللي‌اش بگويد؛ «مردم ايران همچنان در صحنه هستند و اين نشان «مشروعيت» نظام است و آن را به عنوان يك رفراندوم «آري» به خودش معرفي كند و اينكه گفته مي شود كه ما در خطر سقوط و در نقطه كانوني تنفر عمومي مردم قرار داريم؛ غير واقعي است! 
-   طبعا زير چتر حفظ نظام و با حفظ مرز سرخ قيام و اينكه ته خط چيزي نصيب مردم و مقاومت ايران نشود، هر باند اهداف و «منافع» خاص خودشان را از اين انتخابات دنبال مي كند؛ با اين تفاوت كه اين بار دعوا در گام نخست نه بر سر تقسيم قدرت بلكه برسر تصاحب هژموني است, دعواي دو باند، بر سر دو خط و استراتژي به كلي متفاوت براي حفظ و بقاي اين نظام است, رفسنجاني كه خود را دايه مهربان تر از مادر براي نظام ولايت مي داند مي گويد كه تمام ذخاير استراتژيك نظام ته كشيده است، بايد براي حفظ نظام دست به دامان غرب شويم؛ و در اين مسير جام‌هاي زهر را يكي بعد از ديگري بايد نوش كنيم و باند خامنه اي مي گويد كه خير، آنقدر زهر مي خوريم كه راه نفس ما باز شود ولي همچنان در داخل بر طبل سركوب و بازهم سركوب و صدور تروريسم در منطقه و خارج مي كوبد. 
آشنايي با چند تعريف
از آن جايي كه صحبت بر سر تحريم انتخابات است؛ بهتر است كه مقداري با معني تحريم انتخابات به لحاظ فني بيشتر آشنا شويم:
1.   در تعريف «تحريم» در فرهنگ لغات سياسي آمده است؛ «تحریم انتخابات مردود دانستن شرکت در انتخابات توسط گروهی از رأی‌دهندگان است که هر یک از آنان از رأی دادن خودداری می‌کنند». . . . «در نظام‌هایی که شرکت کردن در انتخابات اجباری است، تحریم می‌تواند نوعی نافرمانی مدنی تلقی شود». 
2.   همچنين در تعريف «انتخابات نمايشي» آمده است: «یک انتخابات نمایشی، (Show election)  که به عنوان انتخابات ساختگی یا انتخابات مهر لاستیکی، نیز شناخته می شود انتخاباتی است که مطلقا برای نمایش بوده و خالی از هر گونه هدف مشخص سیاسی است. انتخابات نمایشی در رژیم های دیکتاتوری بسیار مرسوم است برای این که تبلیغ نماید هنوز مشروعیت عمومی دارد». 
3.   دانشنامه بریتانیکا در معني تقلب انتخاباتي، هنگامي كه به صورت سراسري و دولتي انجام مي شود؛ نوشته است: «در انتخابات‌های سراسری تقلب انتخاباتی موفقیت‌آمیز شبیه یک کودتا یا تباهی مردم‌سالاری است. . . و این می‌تواند نابودی دمکراسی و پایه‌گذاری دیکتاتوری را رقم زند. ». 
4.   پس همانگونه كه از تعاريف فوق بر مي آيد؛ تحريم انتخابات، پاسخ يك ملت به يك انتخابات نمايشي است و اجازه نمي دهد كه با راي آنها «مشروعيت» كسب كرده؛ سپس به صورت مشروع به جنايتشان بر عليه يك ملت ادامه بدهند.
نياز سران نظام براي شركت مردم در انتخابات
به رغم اينكه سرتاپاي اين نظام سر سوزني براي  «راي» مردم ارزشي قائل نيست و آن را به پشيزي نمي خرد؛ ولي آنها محتاج «راي» مردم هستند و آن را طلب مي كنند:
-   خامنه اي: «سعي مي‌كنند انتخابات را بي‌رونق كنند. . . تا شايد حضور مردم بي‌انگيزه و كم رنگ شود . . . حضور مردم است كه به نظام اسلامي و به كشور عزيز ما مصونيت مي‌بخشد » 
-   خامنه اي: «توصيه اول من حضور پرشور پاي صندوق رأي است، ممكن است بعضي به دليلي نخواهند از نظام اسلامي حمايت كنند، اما از كشورشان كه مي‌خواهند حمايت كنند. همه بايد بيايند». 
-   آخوند مصباح يزدي: «انداختن يك رأي اشتباه در صندوق كه به ضرر اسلام و نظام اسلامي تمام مي‌شود گناهش سخت‌است همان طوري كه گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن 70برابر افراد معمولي است»
-   آخوندهاي نظام: «رأي دادن مانند نماز صبح واجب است »، «کسي كه در انتخابات شرکت نکند جهنم رفتنش قطعي است» 
ضرورت تحريم انتخابات
حال با اشراف به اهدافي كه نظام از برگزاري انتخابات دارد، وظيفه هر انسان ازاده ايراني در قبال اين انتخابات مشخص مي شود و آن هم «تحريم انتخابات» است. 
-   اگر نظام محتاج راي هر يك نفر ايراني براي نمايش «مشروعيت» است , اگر نظام مي خواهد به اعتبار راي مردم؛ آن را به مثابه رفراندومي براي محبوبيت خود جا بزند؛ پس ما با شركت نكردن خود در انتخابات، يك راي «نه» و «نمي خواهيم» به كليت نظام مي دهيم. 
-    در اين صورت، با «نه» گفتن به نظام با اين نظام «مرزبندي» مي كنيم و خود را از هر نوع نجاست اين نظام پاك مي كنيم و يك بار ديگر با مردم ستم كشيده ميهن خود عهد و پيمان مي بنديم كه رو در روي اين نظام قرار گرفته و بدنبال سرنگوني اش باشيم
تهديدات ما در انتخابات
وقتي صحبت از تحريم مي كنيم؛ در كليت دو نوع طرز تفكر وجود دارد:
1)-  اگر انتخابات را تحريم مي كنيم؛ پس چرا به تضادهاي دروني اين دو باند جنايتكار نظام در انتخابات اسفند ماه، توجه مي كنيم؟ پس ولش كن، گور باباي انتخابات و صاحب انتخابات، اين انتخابات هيچ ربطي به مردم بدبخت ايران ندارد؛ بگذار هر غلطي مي خواهند؛ بكنند! 
2)- يا گفته مي شود كه چرا تحريم كنيم؛ اين طور كه رفسنجاني و روحاني خيز برداشته اند، شايد در انتهاي مسير، به حذف خامنه اي و ولايت فقيه ختم شده و خلاصه نظام توسط رفسنجاني استحاله شده و تغيير كند! 
در پاسخ به دستگاه اول مي توان گفت؛ اگر فكر كنيم كه شقه و آثار و محصولات آن در درون رژيم هيچ بهايي ندارد و با آن مثل اين برخورد كنيم كه گويا هيچ است و چيزي واقع نشده و وجود ندارد، دچار يك اشتباه و به نوعي يك چپ نمايي شده ايم؛ چرا كه بديهي است شكاف و شقه در بالاي اين نظام محصول فشار از پايين است، اين ميزان شدت و حدت تضادها در راس نظام، و اين همه تضادهاي لاينحلي كه در پروسه انتخابات سرباز كرده است؛ نشانه وضعيت نظامي است كه به آخر خط رسيده است؛ بنابراين مطلقا نبايد نسبت به آن بي خيال باشيم؛ اين محصول رزم 37ساله مردم و مقاومت ايران و خونبهايي بسيار سنگيني است كه مردم و فرزندان و قهرمانان پيشتاز آنها طي اين سالها پرداخته‌اند و الان كه دشمن در ضعيف ترين نقطه خود قرار گرفته است و به دليل تضادهاي دروني‌اش خونريزي شديدي دارد؛ ول كردن دشمن يك برخورد غير مسئولانه است. به عبارتي ديگر اين ملت در رينگ بوكس 37 ساله با اين نظام زده و خورده است و الان در روند‌هاي آخر اين مسابقه، وقتي دشمن در حال تلوتلو خوردن است كه نبايد «ولش» كرد؛ بلعكس، بايد آماده بود و با تمام توان و نيرويي كه در مشت‌هاي گره كرده اين ملت زخمي و ستمكشيده وجود دارد، بي محابا بر سر و روي او كوفت و او را بر زمين زد. 
-   در منتهي اليه راست، دستگاه دوم  قرار دارد . اين دستگاه فكر مي كند كه اين نظام امكان اصلاح شدن دارد يا اميد مي بندد كه از رفسنجاني و روحاني آبي براي اين ملت گرم شود. خير!! هرگز از رفسنجاني و روحاني و همپالگي هايشان، آبي براي مردم گرم نخواهد شد؛ همانطور كه ميزان اعدام‌ها و سركوب در زمان روحاني بسا بالاتر از دوران احمدي نژاد بود, درصد گرسنگي و فقر و بيكاري نسبت به قبل بسا بالاتر رفت، و. . . , كساني كه چشم به تغييرات در درون اين حاكميت دوخته اند؛ نظام را در نهايت توانمند و ماندگار مي بييند، يا مقاومت و ملت ايران را ضعيف و  ناتوان و توسري خورده و بدبخت تصور مي كنند؛ لذا اين گونه افراد بي آنكه خود متوجه باشند، ديگر به قيام و قيام آفرينان نمي انديشند. از تعميق و راديكال شدن قيام ميترسند. به رفسنجاني و روحاني و امثال او پر بها ميدهند و به همين خاطر اگر آنها در برابر خامنه اي كرنش كنند، جا بزنند؛ دست بوس آقا بشوند؛ دلسرد و گيج و گم ميشوند. اين افراد گمان ميكنند كه تهديد، قيام و شلوغ كاري بيش از حد اقشار و مردم ستمكشيده است لذا در هر جمعي و اعتراضي و خيزشي نقش «ترمز» را بازي مي كنند. اين افراد بي آنكه خود بفهمند، در وادي «بي هزينگي» مي افتند و انتظار پيروزي سهل و سريع و ارزان را دارند. گمان ميكنند كه با ممانعت از شدت قيام و مهار كردن آن، خامنه اي و نيروهاي سركوبگر در برابر رفسنجاني و روحاني عقب مي نشينند گوئيا كه ولي فقيه مغز خر خورده و به فضاي باز سياسي و حقوق بشر و. . . تن ميدهد و در يك صبح رويايي «هژموني» و «ولايت» را در يك سيني طلايي به رفسنجاني مي دهد و تاج ولايت را بر سر رفسنجاني مي گذارد! اين افراد؛ اين حقيقت ساده را نميدانند كه خامنه اي اهل كوتاه آمدن و عقب نشيني از ولايت نيست؛ همانگونه كه گفت: «هر گونه عقب نشيني. . . زنجيرة تمام نشدني از فشارها و عقب نشينيهاي ديگر را به دنبال خواهد داشت»
نتيجه
-   اين انتخابات به دليل اينكه تماما در خدمت حفظ نظام قرار دارد، بايد تحريم شود. 
-   حضور هر يك نفر در صحنه راي گيري حال تحت هر عنوان و توجيهي كه باشد؛  يك امتياز به سود نظام است و نظام آخوندي از آن به عنون يك راي مثبت به خودش و به مثابه يك راي «آري» سوء استفاده مي كند و آن را به مثابه عامل مشروعيت نظامش تبليغ مي كند.
-   با توجه به اينكه نظام‌ آش و لاش و در بن بست است، و چنين بن بستي درنظام نتيجه تضادهاي پايين جامعه و اعتراضات و خيزش‌هاي اجتماعي است كه در بالا ريخته است؛ حالا روز روزش است كه ضربه آخر را فرود بياوريم. 
-   بنابراين يك فرصت بي نظير، يعني يك فرصت تاريخي در پيش روست؛ مي توان با آتش زدن صندوق ها، به هم ريختن حوزههاي راي گيري،  برپايي تظاهرات و ... آن را به همان سمت دلخواه و نه آن سمتي كه اين يا آن باند مي خواهند؛ سوق داد. 
پيروز باشيد

كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران
https://telegram.me/for_free_iran

Sunday, January 3, 2016

خامنه اي بعد از مدت‌ها غيبت


صورت مساله
خامنه اي، بعد از مدتها غييب، با كساني كه در كنفرانس به اصطلاح اسلامي در تهران شركت كرده بودند، ديدار كرد. در اين ديدار انتظار مي رفت كه خامنه اي به اصلي ترين مسائلي كه نظام با آن درگير است، بپردازد ولي فقط به كلياتي اندر باب «پايه ريزي تمدن نوين اسلامي» بسنده كرد، مي خواهيم چند «چرا» را مطرح كرده و  به آن پاسخ بدهيم: 
-   چرا رسانه‌ها بعد از چند ساعت تاخير، متن خلاصه شده اي از صحبت‌هاي خامنه اي آن هم بدون هيچ محتوايي منتشر كردند؟
-   چرا خامنه اي به رغم اين كه دربارة آمريكا و استكبار و غرب كلي لفاظي كرد، اما به تحويل تمامي ذخاير استراتژيك اتمي‌اش به روسيه، مسئله اجراي برجام، به مسئله تحريم ها كه از در بيرون نرفته از پنجره دارد وارد ميشود و اخذ غرامتهاي ميليارد دلاري توسط آمريكا از رژيم كه اين همه تلاطم و غوغا در رژيم ايجاد كرده است؛ نپرداخت؟
-   چرا خامنه اي در باره عراق و سوريه و يمن كه نظام تا فرق سر در آنها درگير است؛ فقط به كلياتي اشاره كرد و اشاره اي به وضعيت نظام در آنجا نكرد؟ 
-   چرا خامنه اي به موضوع اقتصاد و سقوط قيمت نفت كه نفس رژيم را به شماره انداخته است؛ نپرداخت؟
-   چرا خامنه اي به رغم اينكه افراد باند و رسانه هايش از نثار هيچ فحش و فضيحتي به رفسنجاني و باند او خودداري نميكنند و حتي از قتل او به عنوان يگانه رهبر فتنه و فتنه گران صحبت ميكنند؛ رفسنجاني را در كنار خود نشانده بود؟
-   چرا خامنه اي به مساله انتخابات و جنگ هژموني در راس نظام كه مساله صبح تا شب سران اين نظام شده است؛  اشاره اي نكرد؟ 
پاسخ
-    خامنه اي هيچ حرفي و پيامي براي گفتن نداشت و اِلا آن هم بعد از غيبت طولاني به اين صورت ظاهر نمي شد. 
-   اين حضور و سخنراني يك اقدام پروتكلي و براي خالي نبودن عريضه بود تا نشان بدهد كه ”من هستم!” حال چطور هست و در چه وضعيتي هست؟ مشخص نبود.... 
نتيجه
-    انواع و اقسام بحران‌هاي نفس گيري كه اين نظام را احاطه كرده؛ بر هيچ كسي پوشيده نيست. وقتي ولي فقيه به هيچ يك از اين بحرانها نمي پردازد؛ نشان مي دهد كه پاسخي ندارد و در بن بست مطلق است و تنها مي توان گفت به ستون بعدي مي انديشد كه آيا فرجي هست يا خير؟   
كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران
https://telegram.me/for_free_iran

Friday, January 1, 2016

پاسخ مادر ستار بهشتی به تهدید دخترش: ما از تهدید سلاح نمی‌ترسیم این اسباب بازیها را جمع کنند


پنجشنبه 10دیماه 94 - گوهر عشقى مادر شهید ستار بهشتی در پاسخ به تهدید دخترش سحر بهشتی که یکشنبه 6دیماه 94 از سوی مأموران وزارت بدنام اطلاعات با سلاح تهدید به مرگ شده بود گفته است: 
من گوهر عشقی مادر ستار بهشتی هستم، ستار من کارگری بود که او را بردند و ۴ روزه کشتند. حالا افتاده‌اند به جان دخترم سحر. سحر را اولین بار نیست که تهدید کرده‌اند، سحر را چند بار تهدید کرده‌اند. سحر می‌رود بچه‌اش را از مدرسه بیاورد یک پژوی نوک مدادی جلویش را می‌گیرد، به سحر می‌گوید که بیا پایین، سحر می‌گوید نمی‌آیم، می‌گوید عکس ستار را از پشت ماشینت بردار، سحر می‌گوید برنمی‌دارم. (مامور) می‌آید داخل ماشین با اسلحه، تهدیدش می‌کند و به او حرفهای نامربوط می‌زند، به سحر می‌گوید ما تو را می‌بریم و می‌کشیم، همه بدانند من مادر ستار هستم، اگر سحر را هم در راه ستار بدهم، دست برنمی‌دارم، اگر مویی از سر سحر کم بشود، من نظام را مقصر می‌دانم و نظام باید جوابگوی من باشد، نه مثل ستار که کشتند و من هیچی نگفتم».
گوهر عشقی می‌گوید که از هیچ چیز ترس و هراس ندارد: من تا زمانی‌که زنده باشم، خودم صدای ستار هستم، بعد از من سحر، صدای ستار است، ستار کارگری بود که او را کشتند و نظام به من پاسخی نداد اما نمی‌گذارم سحر را بکشند، ما از هیچی نمی‌ترسیم، به ما قبر هم نشان داده‌اند، این اسلحه‌ها هم اسباب بازی است و این‌ها را هم جمع کنند، ما از این‌ها نمی‌ترسیم. این اسباب بازیها را جمع کنند.
اینها حتماً می‌خواهند من سکوت کنم، من هیچ‌وقت سکوت نمی‌کنم، من تا زمانی‌که زنده باشم سکوت نمی‌کنم، نظام جمهوری اسلامی بداند که من سکوت نمی‌کنم، فرزند من کارگری بود که چهار روزه بی‌گناه کشته شد، گناهش را هم به من نگفتند، یک مادری چهار سال است بر سر قبر بچه‌اش هست، حالا نوبت خواهرشه؟ با خواهرش چکار دارند؟ خواهرش بعد از من صدای ستار است، یک مویی از سر سحر کم بشود، این بار این‌جا نمی‌نشینم، کاری می‌کنم کارستان، این را نظام جمهوری اسلامی بداند که مادر ستار دیگر آن مادر ستار نیست، بدانند که من سر جایم نمی‌نشینم و سکوت نمی‌کنم.
گوهر عشقی در ادامه سخنانش به‌نقل از ستار بهشتی می‌گوید: ‌به ستار گفته بودند دهان گشادت را ببند، ما مادرت را سیاه‌پوش می‌کنیم، ستار به من می‌گفت مامان! این زندگی نیست که ما می‌کنیم، این زندگی ذلت‌بار است و مرگ بهتر از این زندگی است که ما می‌کنیم، من هم همین حرف را می‌زنم. این زندگی نیست که ما می‌کنیم، ذلت و مرگ است که ما به‌نام زندگی داریم انجام می‌دهیم. حتماً حالا سحر را هم می‌خواهند مثل ستار کنند. من آن زمان نمی‌فهمیدم، حالا اگر مویی بخواهد از سر سحر کم بشود، دیگه با من طرفند، دنیا را خبردار می‌کنم، این بار دیگر هوشیار شدم. ما با عکس و قبر ستار دلخوشی داریم، جنازه ستار را که نشان ما ندادند، صورت بچه‌مان را که نشان ما ندادند ببینیم صورتش چطوری است، ما با قبر و عکسی که پشت ماشین است دلخوشیم… 
من در پایان به نظام اعلام می‌کنم که سحر، ستار نیست که او را چهار روزه بکشند، این سحر بهشتی است، پرستار مادرش است، همدم مادرش است، آن پرستارش را که بردید، این را هم که می‌خواهید ببرید، اگر مویی از سرش کم بشود، باید پاسخگوی من باشند.