Thursday, October 29, 2015

اگر امروز امام حسين بود به اين رژيم چه ميگفت ؟؟؟؟؟؟


آيا امام حسين امروز می آمد و می گفت که بله يک ولی فقيهی هست که انتساب دارد به وحی و اين اراده يی است که حتماً بايد بر ملت ايران حاکم باشد؟! 

يا هم چنان که در آن سخنرانی مشهورش در مکه گفت، به يزيديان اين روزگار هم می گفت شما  الدالخصام و بدترين و کثيف ترين، رذل ترين و سبع ترين دشمنان اسلام و انسان و ايران هستيد؟ کدامش را می گفت؟ 

راستی مگر اين خمينی، از روزی که به ايران برگشت از عهد و پيمان و موازين و حدود و از آزادی و حاکميت مردم و اسلام و حضرت علی، چيزی حاليش بود؟ مگر غير از يک گراز وحشی بود که به مزرعه بی صاحبی وارد شده باشد؟ اين کدام شجره است؟ آيا اين شجره امام حسين است؟ 

خودش که می گويد خلف شيخ فضل الله نوری است که با محمد عليشاه بود. همانهايی که مجلس مشروطه را به توپ بستند. در مورد سابقه تاريخی خمينی می شود بيشتر به عقب برگشت و به آخوندهايی رسيد که يکی از آنها در روزگار امام حسين اسمش «حجت الاسلام شمر» بود. شمر آخوند بود و خيلی هم اهل بحث بود. 
بعد ها که از شمر پرسيدند، آيا حيا نکردی امام حسين را با آن وضعيت کشتی؟ آن هم از قفا با تيغ هندی!؟ 

شمر جواب داد که اگر حکم خليفه زمان را نمی بردم، با بهائم فرقی نداشتم. خودش می گفت فرق من با چارپايان اين است که من حکم خليفه زمان را اطاعت می کنم و حيوانات اطاعت نمی کنند. 
لاجوردی هم خيلی اهل همين قبيل بحث و فحصها بود. 

آتش زدن روزنامه حکومتی خراسان توسط یک معلم شریف



سه‌شنبه 5آبان 94 - یک معلم شریف و آزاده در اعتراض به بی‌احترامی روزنامه حکومتی خراسان به معلمین در یک حرکت اعتراضی این روزنامه را به آتش کشیده و در فضای مجازی گذاشته است و خودش اینطور گفته است: ننگ بر شما گردانندگان روزنامه خراسان که روز پنجشنبه در ستون حرف مردم به ما معلمین توهین کردید به‌صورت نمادین روزنامه شما را آتش خواهم زد و تصویرش را در فضای مجازی منتشر خواهم کرد تا درس عبرتی برای شما قلم به‌دستان جاهل باشد.

Sunday, October 25, 2015

مراسم حکومتی عاشورا، صحنه جنگ گرگها


هر دو باند رژیم، پیش از محرم هشدار می‌دادند که نباید از مراسم محرم و عاشورا، استفاده سیاسی کرد و نباید حرفهای تفرقه‌افکن زد. اما به‌رغم این هشدارهای ظاهری، باندهای متخاصم عزاداری محرم و عاشورا را تبدیل به صحنه جنگ هژمونی و آتشباری علیه یکدیگر کردند، تا آنجا که حتی مراسم عزاداری در بیت خامنه‌ای و در حضور خودش صحنه این جنگ بود.

گر چه در نگاه اول چنین وضعیتی برای ولی‌فقیه نا مناسب به‌نظر می‌رسد که تحت عنوان عزاداری مراسم بگیرد و آن را تبدیل به جنگ باندی کند اما واقعیت این است که در این زمینه‌ها آب از سر ولایت و تمام دم ودستگاه باقیمانده از خمینی گذشته است. دین فروشی و وسیله قرار دادن تمامی مقدسات برای پیشبرد چپاول و جنایت، چیزی است که خمینی آن را بنیانگذاری کرد و بازماندگانش هم آن را ارتقاء دادند. خمینی می‌گفت اوجب واجبات حفظ نظام است و اگر لازم باشد فتوا می‌دهم که نماز و روزه و حج هم به‌خاطر حفظ نظام ترک شود. امروز هم اوجب واجبات برای خامنه‌ای، حفظ عمامه و تخت ولایت است و البته که در صورت لزوم، هرکاری برای کنار زدن باند رقیب واجب است. وقتی که آخوندها دین و اسلام و پیامبر و ائمه را وسیله کثیف‌ترین جنایتها و کشتار مردم می‌کنند دیگر جای سؤال و تعجب ندارد که در جنگ باندی هم آن را به‌کار بگیرند.

وقتی آخوند پناهیان در حضور خامنه‌ای نسبت به نفوذ دشمن از طریق آقازاده‌ها اشاره می‌کند و به شورای نگهبان در مورد بررسی نفوذپذیرها هشدار می‌دهد و می‌گوید «برخی آن‌قدر بدبخت هستند که می‌گویند بگذارید با دشمن نرم صحبت کنیم»... و این حرفها را در حضور خامنه‌ای می‌زند، در حقیقت این خامنه‌ای است که رفسنجانی را مخاطب قرار می‌دهد. جالب این جاست که آخوند پناهیان در ابتدای صحبتش گفت امروز عاشوراست و نمی‌خواهیم به مسائل سیاسی بپردازیم، اما تماماً به همین مسائل پرداخت. زمانی می‌گفتند آخوندها و روضه‌خوانها هر چیزی را به کربلا گریز می‌زنند، حالا کار به جایی رسیده که از کربلا به جنگ باندی و منافعشان گریز می‌زنند.

البته این موضوع خاص باند خامنه‌ای نیست؛ اعضای باند دیگر رژیم هم هرچیزی را به برجام و زهر و دعاوی باندی خودشان گریز می‌زنند. یک نمونه آن سخنرانی روحانی جلو بچه‌های دبستانی در اول مهر بود که به آنها می‌گفت فکر کنید که برجام را چگونه اجرایی کنیم؟! روشن است چرا چنین است؛ جنگ هژمونی در این مرحله به نقطه تعیین‌کننده رسیده و تا رسیدن به سرفصل انتخابات، هر باندی باید بار خودش را بسته باشد. بنابراین از هر فرصتی برای پس زدن باند رقیب استفاده می‌کنند.

خامنه‌ای درصدد حفظ هژمونی است. در مقابل، رفسنجانی و روحانی به‌همراه لاریجانی که در زمینه‌هایی با او ائتلاف کرده‌اند، درصدد قبضه هژمونی و کشیدن فرش از زیر پای خامنه‌ای هستند. جنگ بسیار جدی است؛ یا باید خامنه‌ای آنها را به‌هر قیمت از صحنه خارج کند که در نتیجه، چنین جراحی بزرگی منجر به جدا کردن بخشی از رژیم می‌شود و خونریزی زیادی به‌دنبال دارد یا خامنه‌ای تن به حضور تشریفاتی می‌دهد و از تخت و عمامه ولایت کوتاه خواهد آمد.

که خامنه‌ای این کار را نخواهد کرد و کمر به حذف رقیب خواهد بست که نتیجه آن تشدید جنگ درون نظام در هفته‌ها و ماه‌های آینده است.

Monday, October 19, 2015

اعتراف روزنامه حکومتی وطن امروز به ابعاد زهرخوران اتمی ولی‌فقیه


روزنامه حکومتی وطن امروز در شماره دوشنبه 27مهر 94 خود به ابعاد زهرخوران اتمی ولی‌فقیه اذعان کرد و نوشت: «با شروع اجرای تعهدات ایران در برجام بزرگ‌ترین انهدام هسته‌یی تاریخ کلید خورد» 

این منبع حکومتی افزود: «حجم انبوه تعهدات ایران در برجام به‌گونه‌یی است که می‌توان آن را بزرگ‌ترین عملیات انهدام هسته‌یی در تاریخ دانست. در واقع تا کنون چنین محدودیتهایی مربوط به فعالیتهای هسته‌یی در کشوری صورت نگرفته بود و دولت روحانی در ایران این رکورد را به نام خود ثبت کرده است.

البته مختصات این عملیات انهدام از نگاه ناظران بیرونی نیز مغفول نمانده است و آنها به این موضوع اشاره کرده‌اند! دیروز روزنامه نیویورک‌تایمز با اشاره به آغاز اجرای برجام نوشت: «انتظار می‌رود مهندسان ایرانی (یکشنبه) یکی از بزرگ‌ترین عملیات امحای هسته‌یی در تاریخ جهان را اجرا کنند. مهندسان ایرانی باید 13هزار سانتریفوژ را از کار انداخته و هزاران تن سوخت هسته‌یی با غلظت پایین، معادل 98 درصد انبارهای سوخت هسته‌یی ایران، را به خارج ارسال کنند و همچنین قلب تأسیسات هسته‌یی تولید پلوتونیوم را نیز از کار بیندازند».

افشاگری فاکس‌ نیوز در مورد حضور پاسدار قاسم سلیمانی در سوریه

18اکتبر 2015 برابر با 26مهر 94 فاکس‌ نیوز در آمریکا با درج عکسهایی از حضور پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس در سوریه نوشت:
قاسم سلیمانی که در لباس آبی دیده می‌شود در حال سخنرانی برای افسران رژیم ایران و اعضای گروه تروریستی حزب‌الله است.
فرمانده نیروی قدس در استان غربی لاذقیه در سوریه است.

Saturday, October 17, 2015

ریشه زبان درازی روحانی در برابر خامنه‌ای؟

ولی‌فقیه ارتجاع در دیدار 20مهر 94 با دست‌اندرکاران و گردانندگان رادیو تلویزیون رژیم به تلاش دشمنان برای ”جنگ نرم حساب شده “که هدف آن ”استحاله “ و ”تغییر“رژیم آخوندی است به‌عنوان اصلی‌ترین تهدید رژیم تأکید کرد.

وی به صراحت گفت: ”علیه ما یک جنگ نرم بسیار حساب‌شده‌یی، فکرشده‌یی در جریانه. هدف این جنگ چیست، هدف استحاله جمهوری اسلامی است. خلاصه‌اش این است. هیچ اصراری نیست اسم جمهوری اسلامی عوض بشه. یا برخی از مظاهر و ظواهر جمهوری اسلامی تغییر پیدا کنه، اما محتوای جمهوری اسلامی که عبارت است از شعارها، و انگیزه‌ها و معارف انقلابی و هدفهای بزرگ اینها بایستی تغییر پیدا کنه، استحاله یعنی این.

لذا، بحث صورت و سیرت را بنده چند سال پیش مفصلاً بحث کردم، توی بعضی از مجامع دانشگاهی. صورت رو حرفی ندارند حفظ کنند، سیرت رو از بین می‌برند، اون باطن رو تغییر می‌دهند متحول می‌کنند. هدف این است. جمهوری اسلامی، اسمش هم جمهوری اسلامی باشه، احیاناً یه آقای معممی هم در رأسش باشه، هیچ اشکالی نداره. اما اهداف آمریکا تأمین بشه، “.

اگر چه خامنه‌ای در این سخنان علناً نامی از جریانی که جاده صاف کن استحاله نظام آخوندی است نبرد، اما واضح است که از نظر خامنه‌ای و باند او جاده صاف کن و تأمین کننده این هدف باند رفسنجانی- روحانی است.

این باند و به‌خصوص رفسنجانی - روحانی در این روزها از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا شکستهای استراتژیک نظام خصوصاً شکست سیاستهای رژیم در سالهای اخیر و در دوران احمدی‌نژاد را حربه‌ای برای کوبیدن باند خامنه‌ای و حتی حربه‌ای برای حمله به سیاستهای شخص خامنه‌ای کنند.

به‌رغم تأکید خامنه‌ای بر ادامه سیاستهای نظام، آخوند حسن روحانی در سخنرانی در شورای اداری استان مازندران مواضعی اتخاذ کرد که رو در روی مواضع اتخاد شده خامنه‌ای دردیدار با با گردانندگان تلویزیون رژیم است.

روحانی در سخنانش با زدن مارک احساسی به سیاستهای رژیم درگذشته، در واقع خط بطلانی بر سیاستهای نظام آخوندی طی سالیان این حاکمیت می‌کشد، و حرف او این است که دوران احساسات گذشته و نظام باید شعارها و احساسات را کنار بگذارد و به واقعیتهایی که هم‌اکنون شرایط داخلی و بین‌المللی بر نظام تحمیل می‌کند گردن بگذارد.

خبرگزاری ایرنا 20مهر94 در این زمینه می‌نویسد: ”دکتر روحانی با بیان این‌که باید دوران احساسات را کنار بگذاریم و بر مبنای واقعیت خواست مردم و نیاز جامعه برنامه‌ریزی کنیم و با تدبیر و تعقل تصمیم بگیریم، گفت: جذب سرمایه و استفاده از تکنولوژی برای رسیدن به پیشرفت مورد نیاز است و این‌که گفته می‌شود با ورود تکنولوژی از خارج، فرهنگ مورد هجوم و خدشه قرار می‌گیرد، نمی‌تواند سخنی درست باشد چرا که ملت بزرگ و فداکار ایران ثابت کرده که می‌تواند فرهنگ و راه انقلابی خود را حفظ کرده و در عین‌حال از تکنولوژی دیگران استفاده کند و این خلاصه شعار دولت مبنی بر تعامل سازنده با دنیا است“.

ملاحظه می‌شود که این حرفهای روحانی به‌روشنی در مقابل حرفهای خلیفه ارتجاع در 20مهر است. به‌رغم تأکید خامنه‌ای به تهدید استحاله روحانی روی سیاست وابسته گرایانه با پوش ”جذب سرمایه و استفاده از تکنولوژی“ تأکید می‌کند.

البته حرفهای روحانی فراتر از این هم می‌رود آنجا که به شکست سیاستهای نظام آخوندی در طول 37سال حاکمیت منحوس آن اعتراف می‌کند و می‌گوید: ”با وجود تلاشهای گسترده از روزهای اول انقلاب تا کنون، آن طور که شایسته است نتوانستیم خواسته‌ها و مطالبات مردم را برآورده سازیم“.
تضاد و تعارض روحانی و رفسنجانی با خامنه‌ای، اختلاف دو مسیر متعارض برای حفظ نظام آخوندی است.

حرف خامنه‌ای این است که سیاستهای وابسته گرایانه باند رفسنجانی- روحانی جاده صاف کن اهداف آمریکا است که فراتر از تغییر واستحاله نظام آخوندی، باورهای فکری آن را نیز هدف قرارداده و منجر به جایگزینی با ارزشهای دیگری می‌شود، پس برای مقابله با این سیاست باید به شعارهای دجالگرانه و نمایشاتی از قبیل گرداندن استخوانهای کشته‌های جنگ ضدمیهنی و... هرچه بیشتر آویزان شد.
 در مقابل، روحانی و هاشمى رفسنجانی نیز حرف خود را دارند حرف آنها این است که نظام به بن‌بست رسیده است و دوران شعارهای دجالگرانه ”احساسی“ به سرآمده و با شعارهای آخوندی کاری نمی‌توان پیشبرد، پس می‌بایست نظام را با مقتضیات امروزی وفق داد و از سرمایه و تکنولوژی غربی استفاه کرد و...
 بنابراین در شرایط فعلی چنان‌چه قرار باشد هر یک از دو نظرگاه در نظام آخوندی پیش برود لاجرم بقای یکی از آنها درگرو نفی دیگری است.

وضعیت کنونی همان وضعیتی است که عناصر باند خامنه‌ای به‌خصوص دلواپسان از آن به‌عنوان وضعیت دو قطبی نام می‌برند. 
آبشخور تعارض این دو نظرگاه و وضعیت دو قطبی نظام به این واقعیت برمی‌گردد که رژیم ولایت‌فقیه در تمامی زمینه‌ها به بن‌بست رسیده است. این‌که روحانی نیز با این صراحت رو در روی حرفهای خامنه‌ای موضع می‌گیرد نیز مبین همین بن‌بست لاعلاج است.
 طبعاً هرچه زمان می‌گذرد این تعارض بیشتر می‌شود، به‌خصوص با در پیش بودن نمایش انتخابات، این تقابل و تعارض برای کسب قدرت و هژمونی بیشتر بیش از پیش تشدید خواهد شد.

چشم انداز تشدید تضادهای درونی رژیم؟


دعوا در مجلس ارتجاع
ادامه جنجال بر سر برجام کشمکش‌های درونی رژیم را به نقطه تهدید و حتی برخوردهای شدید فیزیکی رسانده است، تا جایی که دلواپسان در یک اقدام سازمان‌یافته پیامکهای پر از فحش و تهدید برای نمایندگان موافق برجام و حتی نمایندگان باند خامنه‌ای ارسال کرده‌اند.

منصور حقیقت‌پور، عضو هیأت‌رئیسه کمیسیون امنیت ملی رژیم گفته است از این پیامک‌ها تعداد زیادی هم برای او فرستاده‌اند و در آنها ’فحش دادند و تهدید کردند که پرونده‌تان را در شورای نگهبان می‌بندیم’.

اضافه بر این در مجلس آخوندی بین نمایندگان موافق برجام و دلواپسان بعضاً برخوردهای فیزیکی پیش آمده است.
نادر قاضی‌پور یکی از نمایندگان باند خامنه‌ای با اشاره به درگیری فیزیکی‌اش با آخوند حمید رسایی یکی از دلواپسان اظهار داشته: ”رسایی دیروز به من بی‌احترامی کرد و به من دو مشت زد و می‌خواست آقای فرهنگی را هم کتک بزند که طرح ما را در مجلس نخوانند و امروز هم قصد داشت علیه مجلس امضا جمع کند به هر حال نمی‌شود در خانه ملت این‌گونه علیه مردم تصمیم‌گیری کرد. “. (سایت تابناک 22مهر94)

آخوند روح الله حسینیان که صالحی و ظریف را تهدید کرده بود بار دیگر در بیانیه‌یی تهدید قبلی خود را تکرار کرده است.
پیش از این نیز روزنامه جوان ارگان بسیج ضدخلقی 19مهر94 نوید حذف و تصفیه باند مقابل را از پیکره ارتجاع حاکم داده و به صراحت باند رفسنجانی- روحانی را به حذف و تصفیه تهدید کرده بود ”برخی چه مضمحلانه بر رفتار نابخردانه خود پافشاری می‌کنند و در مسیری با مقصد تاریک و سیاه هروله کنان می‌روند و ناشیانه و سهل‌انگارانه شعار برخی را برای پیوند با شیطان بزرگ از طریق تریبونهای زودگذرشان با بانگ بلند فریاد می‌زنند، حال خواسته یا ناخواسته در مسیر انحرافی عظیم قرار گرفته که بدون شک ادامه روند کنونی منجر به حذفشان از پیکره انقلاب می‌شود“.

این رخدادها رسانه‌هایی از باند رفسنجانی- روحانی را در زمینه گام بعدی دلواپسان دل نگران کرده است.
روزنامه ابتکار 22مهر94 در زمینه اقدامات حین تصویب و بعد از تصویب برجام توسط دلواپسان می‌نویسد: ”نه تنها روز یکشنبه، دو عضو کابینه روحانی یعنی محمدجواد ظریف و علی اکبر صالحی را به مرگ و دفن کردن زیر سیمان راکتور اراک تهدید کردند، بلکه روز گذشته هم با داد و فریاد و اعتراضهای مکرر خویش، کار را به جایی رساندند که ظریف رئیس تیم مذاکرات هسته‌ایران و نماینده دولت، ناچار شد صحن علنی را با ناراحتی و اوقات تلخی ترک کند. آش مخالفت با برجام از سوی تندروهای دلواپس آن‌چنان شور شده است که حسینیان پس از ترخیص از بیمارستان بار دیگر تأکید کرد که تهدیداتش علیه صالحی و ظریف جدی و واقعی است و اگر پیش‌بینیهایش درباره اثرات برجام محقق شود، تهدیدات خود علیه این دو مقام دولتی (دفن صالحی در سیمان و اعدام ظریف) را عملی می‌کند! “.

حرف اصلی این روزنامه وابسته به باند رفسنجانی - روحانی در مورد اقدامات بعدی دلواپسان این است: ”با توجه به سوابق موجود، آنها در گام‌های بعدی مابقی سرمایه خود را هم به میدان آورده و حتی به قیمت زیر پا گذاشتن تمامی قواعد سیاسی و اخلاقی به ریسک‌های پرهزینه دیگر نیز دست خواهند زد“.
روزنامه حکومتی آفتاب یزد نیز نگرانی خود را در این رابطه این طور بیان می‌کند ”دلواپسان قطعاً فاز عملیاتی خود را تغییر داده و اگر تا پیش از این از سنگرمجلس و کمیسیون ویژه بررسی برجام اهداف خود را عملیاتی می‌نمودند از فردا دست به حربه‌های جدید می‌زنند. بنابراین دلسوزان نظام هم‌چنان باید هشیار بوده و منتظر پاتک این جماعت باشند“.

رسیدن جنگ و جدال باندی به مدار کتک کاری و تهدید به قتل و... تماماً ناشی از عمق شقه و شکاف درونی نظام آخوندی است که البته در رأس آنها، جنگ و جدال بر سر کسب قدرت و هژمونی به‌خصوص در رأس نظام است.

روشن است که آنچه از کشمکش‌های و درگیریهای فیزیکی و تهدید به قتل در جلسه روز19مهر در مجلس رژیم، نک کوه یخ جنگ قدرت بین باندهای رژیم است که طبعاً می‌توان حدس زد که در پشت صحنه و خارج از انظار عمومی، چه خبر است؟

دل نگرانی رسانه‌ها ی باند رفسنجانی- روحانی در زمینه اقدامات پر ریسک و پرهزینه دلواپسان در آینده، تأیید کننده همین واقعیت است.

این حد از تخاصم و درگیری و تهدید به اقدامات ریسک دار و پرهزینه، بیانگر تاثیرات زهر اتمی و شدت و حدت یافتن تضادها فراتر از گذشته است تا جایی حتی نصیحتهای خلیفه ارتجاع نیز در این رابطه کارایی ندارد. این همان بن‌بستی مرگباری است که تمامیت رژیم در آن گیر افتاده است و هرچه هم تقلای بیشتری می‌کنند در باتلاق آن بیشتر فرو می‌روند. فرو فرستادن این رژیم ضد‌مردمی به عمق باتلاق سرنگونی هدف مردم و مقاومت مردم ایران است که با ایستادگی و رویارویی روزافزون خود با این رژیم پلید، آن را محقق خواهند کرد.

«سی مهر، چه تعریفی دارد؟»



می‌دانیم که هر ارزشی در واژه‌ای نمادین می‌شود. اخلاق، حقیقت، حقوق، کرامت انسان، آزادی، استقلال، برابری. نظر و عقیده. زندگی. محبت. اما واژه ها را می‌توان قلب کرد.

بارها این قلب واژه‌ها را دیده و می‌بینیم. از تخم و ترکه‌ی همه دیکتاتورها و بیشتر از همه از زادگان خمینی. امثال خامنه‌ای و روحانی. نمونه‌اش یک جمله از احمدی‌نژاد است. که بدون شرم و حیا یک روز گفت: ایران آزادترین کشورهاست!.
بله! واژه ها را می‌توان به‌سادگی قلب کرد. مبارز را می‌توان جنایتکار و منافق نامید. این را از روزنامه اطلاعات سال 1351 به یاد داریم که نوشت: «پنج خرابکار اعدام شدند».
با دروغ هم می‌توان بسیاری حقایق را بگونه‌ای کاملاً خلاف آن وانمود کرد. موفق ربیعی یکی از مزدوران خامنه‌ای در عراق یک روز به نزدیک به 4000 مجاهد پرسابقه‌ی اشرف گفت: «آنها مغزشویی شده‌اند».
دیگر چه؟ حقوق را می‌توان پایمال نمود! 
در تهاجم 6 و 7مرداد88 علیه اشرف دیدیم که همه حقوق مجاهدان اشرف جلوی چشم آنها که تعهد حفاظت داده بودند و جلوی چشم سازمان ملل و تمام دنیا، نقض می‌شد.
همینطور با ادعای حفظ حرمت زنان، می‌توان نفرت انگیزترین تبعیض‌ها را علیه حقوق زنان ترویج کرد. آن هم با دست خود زنانی که نامشان نماینده‌ی مجلس رژیم ولایت‌فقیه گذاشته شده.
به همین قیاس بگذارید باز هم ادامه بدهیم: می‌توان در روز روشن انسانها را کشت و سپس آن را تکذیب کرد. ندا آقا سلطان را به هنگام شهادتش همه دنیا دیدند. همچنین تصاویر شهیدان اشرف و شهیدان قیام 88 را همه دیده‌اند.
همچنین می‌توان پشت درهای بسته، با جنایتکاران دور یک میز مذاکره و زد و بند نشست. و طرح توطئه‌ای را ریخت. مذاکرات جک استراو و شیراک و ویلپنت با خرازی و نمایندگان رژیم ولایت‌فقیه را به یاد آورید! 
هجوم 1300 پلیس فرانسه به اورسور اواز و دستگیری 160 عضو شورای ملی مقاومت را همه‌ی دنیا به یاد دارند.

به دنبال این هجوم هم می‌توان حقیقتی را که برملا شده، تکذیب کرد. روی مجله‌ی روزنامه ژورنال دودیمانش: جمله «اگر تکرار کنی تکذیب می‌کنم» را به‌خاطر داریم.
می‌توان در مجالس دنیا که به نام آزادی و دموکراسی برپا شده نشست و گوشها را به آنچه ازخیابان می‌آید بست.
هزارها از این قبیل مثالها می‌توان آورد.
اما نتیجه‌ی همه این مثالها چیست: این که: واژه ها خود نمی‌توانند حافظ خود باشند، پس چه کسی حافظ حرمت کلمات خواهد بود؟ این کلمات به ما نگاه می‌کنند و حفاظت از حرمت خود را می‌خواهند: حق، آزادی، انسان، برابری، انسانیت، دوستی، عدالت، وجدان، حقیقت، شرف، وفا، اصول، تعهد. پاکی، صداقت.
برای حرمت این کلمات باید بها پرداخت. بگذارید به یک نمونه بهاپرداختن برای حفظ حرمت «حقوق پناهنده» نگاه کنیم:
آن روز 7مرداد 88 که به اشرف حمله شد، 36 تن گروگان گرفته شدند. بعد خود آن 36 تن بعلاوه‌ی همه اشرفیان و مجاهدین ایران و سراسر دنیا و اعضای مقاومت ایران و پشتیبانانش، شروع به پرداخت بهای حرمت حقوق پناهنده کردند. از روز هفت مرداد تا روز 14مهر، همه با پایداری خود تا پای جان. آن گروگانها 36 تن بودند. که با تن مجروح، هفتاد و دو روز در اسارت اعتصاب‌غذا کردند. پس از شصت و پنج روز اعتصاب‌تر، تصمیم به اعتصاب خشک گرفتند و هفت روز در تشنگی و درد، گام به گام، به سوی مرگ خود رفتند. 
علاوه بر آن 36 تن، مقاومت ایران و پشتیبانانش قیمت سنگینی برای آزادی گروگانها پرداختند. طی آن 72روز، در 4قاره جهان، تحصن و اعتصاب‌غذای هموطنانمان، بلاوقفه ادامه داشت. تا آن توطئه شکست خورد و بعد شادروان لرد کوربت در 19 مهر سال 88 گفت: تمام کسانی که برای آزادی و دموکراسی ارزش قائل هستند، باید خود را مدیون این 36 گروگان بدانند. به‌خاطر چیزی که آنها کردند. کاری که آنها کردند در جهت اثبات حق و حقوق آزادی بود». 
این تنها تصویر یک صحنه بود. یک صحنه از تمامی سی و پنج سال گذشته، در مبارزه‌ای که در میهن ما بر سر حاکمیت مردم بر سرنوشتشان جریان دارد، در تمامی صحنه‌ها، همین حکایت را می‌توانیم تماشا کنیم. وقایع متفاوتند. اما حکایت یک جمله بیشتر نیست. تلاش، و رنج و فدا کردن، یا با سوزن کوه کندن. با سلول سلول خود رنج کشیدن.
و در تمام این سالها برای پرداخت بهای همه کلمات به همان روشی اتکاء شده که شیللر شاعر بزرگ آلمانی هم گفته بود: «در دنیا تنها کسی موفق می‌شود که به انتظار دیگران ننشیند و همه چیز را از خود بخواهد».

حالا هدف از این مقدمه چینی و بیان نمونه‌ها چیست؟ خلاصه حکایت این است: کسانی پیدا می‌شوند و در برابر توطئه و جنایت و ستم و پایمال کردن حقوق، ایستادگی می‌کنند، با گوشت و پوست و استخوان خود، بها را می‌پردازند. تا آخرین نفس پیش می‌روند و تا مرگ و بعد از مرگ سفر می‌کنند. آنوقت، پای حقی مهر می‌شود. روشهای حق‌پوشانه افشا می‌شوند و سنگ بنای سنتی برای همه مظلومان و آیندگان نهاده می‌شود. به این ترتیب جبهه حقیقت یک گام پیشروی می‌کند.
اگر گامهای پیش آمده‌ی مقاومت و مردم ایران را بشماریم، آنوقت خواهیم توانست ببینیم که چه حجم و میزان بزرگی از پرداخت بها انجام شده است.
اما این، پایان نتیجه‌گیری و پایان حرف نیست. چون تازه بعد از همه اینها به این سؤال اصلی می‌رسیم که:
این کسانی که پیدا می‌شوند و در برابر همه سختیها می‌ایستند و همه بها را می‌دهند تا حرمت کلمات حفظ شود، با چه نیرویی این قدرت را پیدا کرده‌اند؟ ایمان خودشان تنها! غیرت و همت تک تکشان؟ نیروی غیبی؟ یا نوعی معجزه در کار است؟ 
راستی چه نیرویی این قافله‌ی حفظ حرمت کلمات را تک به تک پیدا کرده، افزایش داده، متحد کرده، به پیش رانده، توانش را افزوده، و لحظه به لحظه و روز به روز بر سرپیمان نگاه داشته؟ 
چه نیرویی از سراسر دنیا وجدانهای خفته را بیدار کرده، وجدانهای نخفته را به یاری خوانده، دستشان را گرفته و به هم پیوند داده؟ 
خلاصه تهیه و تدارک نیرو و عزم و اراده برای این ایستادگی مستمر و این پرداخت بهای عظیم و بی‌وقفه، و بی‌چشمداشت، و فداکارانه، چه نامی داشته؟ و انجام آن چه سازو کاری داشته؟ 
پاسخ در یک عبارت است: همان که در یک راز عرفانی ایران هم نهفته است: اعتقاد به نیروی خود (آنچه خود داشت)، ایمان به توانستن، عزم بایستن. مقاومت ایران نام آن را « انقلاب» گذاشته.
اما همه این عبارات معنوی را نمی‌توان بی‌تجسم تماشا کرد.
تجسمش را مقاومت ایران در یک نماد و یک نام تبلور بخشیده. یک زن به‌نام مریم. و روزی را هم برای تجلیل از این عزم، مشخص کرده. روز معرفی این نماد، روز سی مهر است.

Thursday, October 15, 2015

ميهني مي سازيم...




Monday, October 12, 2015

سالروز درگذشت بانوی هنر ایران مرضیه



مرضیه در سال 1303 در خیابان عین‌الدوله  تهران متولد شد. پدر، مردی فاضل و روحانی و مادر از خانواده‌یی کاملاًً اهل هنر بود که در بینشان مجسمه‌ساز، نقاش، مینیاتورساز، موسیقیدان و آوازخوان فراوان بودند. مشوق اصلی او در کار هنری، مادرش بود.
 اشرف السادات مرتضایی با نام بلند آوازه ”مرضیه“، از 19سالگی فعالیت هنری خود را آغاز کرد. او موسیقی و آوازخوانی را نزد اساتیدی چون ابوالحسن خان صبا، مرتضی محجوبی، حشمت دفتر، ‌اسماعیل مهرتاش، ‌عبدالله‌خان دوامی و رکن‌الدین مختاری فراگرفت.
اولین کنسرت او به همت شاعر و رجل نامی، ملک الشعرای بهار اجرا گردید.
مرضیه در سال 1322، یعنی نزدیک به 3سال پس از شروع کار رادیو ایران، به این رادیو راه یافت و جزء اولین هنرمندانی شد که در رادیو برنامه اجرا کرد.
 روزی که اولین برنامه او از رادیوپخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنین‌انداز شد که می‌رفت تا برای نزد‌یک به هفت دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور به نوعی با خود عجین و همراه کند و قلبها را به تسخیر خود در بیاورد.
مرضیه بانوی هنر ایران در زمینه هنری با شناخت شعر و موسیقی و تلفیق ماهرانه آنها با هم به جایگاه ارزشمندی دست یافت. او با کسب فیض از بزرگترین استادان شعر و موسیقی به آن درجه از مهارت، تکنیک، شناخت و احساس رسیده بود که آهنگسازان و ترانه‌سرایان بر سر این‌که مرضیه آثار آنها را اجرا کند، ‌با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند و آن‌را از بزرگترین افتخارات هنری خود به‌شمار می‌آوردند.
از اولین کارهای هنری مرضیه، شرکت در ارزشمندترین برنامه موسیقی رادیو ایران ـ گلهای رنگارنگ بود.
تسلط اعجاب‌آورش در فن تلفیق شعر و موسیقی، و کوله‌باری با بیش از دو هزار ترانه و آواز ‌او را تا مرزهای رازآلود یک چهره اسطوره‌یی جاودانه می‌کند.
اما، چیزی که فراتر از ارزشهای هنری مرضیه، می‌درخشد، شخصیت انسانی بزرگ زنی برجسته، و میهن‌پرستی شجاع است که وی را به‌عنوان بانوی هنر ایران منحصربه‌فرد می‌کند.
مرضیه، در پس همه‌ویژگیهای هنریش، همواره به‌عنوان دوست‌داشتنی‌ترین هنرمند خواننده، تا اعماق قلبهای دوستدارانش نفوذ کرده بود. از همین رو جامعه ایران، همواره او را، به‌عنوان یکی از شاخصهای ارزشمند فرهنگیش، مورد احترام و ستایش قرار داده است.
مرضیه پس از صعود به بالاترین قله آواز ایران، در حاکمیت ننگین آخوندها سکوت اختیار کرد و صدای همیشه پرغوغا و پرتوانش را برای 15سال در سینه پنهان ساخت. اما نه. او تصمیم به سکوت نداشت. سکوت 15ساله مرضیه، آرامش قبل از تو‌فان بود. توفان عشق و شوق آزادی ایران عزیز که در وجود او خروشان بود، بزرگترین و درخشان‌ترین و آخرین صفحه حیات زندگی او را رقم زد.
روز 26مرداد سال 1373 مرضیه که چند هفته پیش از آن ایران را ترک کرده بود با رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران دیدار کرد و حضور خود را درکنار مقاومت ایران اعلام داشت.
 از این تاریخ تا هنگامی که صدای او برای همیشه به جاودانگی پیوست، کارنامه زندگی او مجموعه‌یی ارزشمند از تلفیقی است که مرضیه را نه تنها در تاریخ هنر ایران، بلکه به جرات می‌توان گفت در تاریخ هنر ملتهای معاصر، پدیده‌یی منحصربه‌فرد و کم نظیر می‌کند. تلفیقی از هنر و مبارزه برای آزادی. او تمامی هنر خود را در مسیر مقاومت پرشکوه ملتش در مقابل سیاه‌ترین دیکتاتوری تاریخ معاصر قرار داد. حضور او برای سالیان در کنار رزمندگان ارتش آزادی، کنسرتهای متعدد او در بین هموطنانمان در کشورهای مختلف جهان، فعالیتهای سیاسی و دیدارهای او با شخصیتهای برجسته سیاسی، همه و همه پشتوانه‌یی شد برای ملت ایران در مسیر رسیدن به آزادی.
آری. مرضیه، آفتاب سرکش موسیقی ایران هرگز غروب نخواهد کرد و صدای او که برای آزادی می‌خواند، برای همیشه در کوهها و دشتهای ایران، و دلها و ضمیر آحاد این ملت کبیر، جاودانه طنین ایران و آزادی آن خواهد بود. 

اعتراف رفسنجانی به تحریکات رژیم برای آغاز جنگ با عراق



در پی تشدید تضادهای رژیم و پس از گذشت 35سال از شروع جنگ ضدمیهنی، رفسنجانی در یک اعتراف بی‌سابقه اذعان کرد که «در همان موقع انسانهای افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب (نه آن‌گونه که امام می‌گفتند) می‌زدند. بعضی‌ها (نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند) می‌گفتند: با دولتها کار نداریم و با ملتها کار داریم. این حرفهای عجیب و غریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت».
این اعتراف بی‌سابقه رفسنجانی دقیقاً بر نقش جنگ‌افروزانه رژیم صحه می‌گذارد. البته رفسنجانی با عبارتهای دجالگرانه تلاش کرد که خمینی دجال را از به‌اصطلاح افراطیون جدا کند. اما نسل انقلاب ضدسلطنتی به‌خوبی شاهد نعره‌های «جنگ جنگ» خمینی بود.

خمینی در فروردین 59، یعنی حدود پنج ماه قبل از آغاز جنگ رئیس‌جمهور عراق را کافر خطاب کرد و گفت: «او طرفدار کفار است. این جرثومه فساد را از بین ببرید. ما هم کمک شما هستیم. این فاسد را از بین ببرید. من به آنها سفارش می‌کنم، به ارتش عراق، قیام کنند (و) این آدم را از بین ببرند».
 عبارتهای فوق به‌خوبی نقش خمینی دجال در شکل‌گیری جنگ ضدمیهنی را بیان می‌کند.
آخوند رفسنجانی خود در تاریخ 7مهر 1379 در مصاحبه با روزنامه حکومتی جمهوری گفت: «امام به‌عنوان فرمانده کل قوا با مسائل نظامی آشنا نبود… وقتی عملیاتی مانند والفجر شکست می‌خورد و ناموفق می‌شد، اسم آن را والفجر مقدماتی! گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند! نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمی‌دادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود»

Wednesday, October 7, 2015


هر چي كه درس دادي به ما آموزگار، اين بهترين درس تو بود تو روزگار
دوراني كه مدرسه ميرفتيم تابلويي با اين مضمون روي ديوار مدرسه نصب شده بود: ” معلمي شغل انبياست ، صبر ايوب ميخواهد ، شوق موسي ، عشق عيسي و رحمت محمد...”
و چقدر معلم برايمان جايگاه ويژه اي داشت ، معلمان دلسوز و زحمتكش را مي ستوديم و گهگاه مي پرستيديم.
معلم است كه پايه هاي اوليه هر انسان را بنا مي كند و به او مي آموزد، اگر او نبود... اگر او نبود... 
آه كه امروز معلمان بسياري نيستند... فرزاد كمانگر اين معلم كودكان محروم كردستان ... و معلمان اسير همچون رسول بداغي و محمود بهشتي لنگردوي كه در هفته اخير دست به اعتصاب اغذاي خشك زده بود و  ده ها و صدها معلم و فرهنگي كه اكنون در بند مأموران خشك مغز جهل و جنايت اسيرند...
 از سوي ديگر فشار اقتصادي و سلب حق و حقوق اوليه از اين قشر زحمتكش چنان است كه در كنار شغل معلمي بايد دو يا سه جاي ديگر كار كنند تا بتواند زندگي بگذرانند.
درد را از زبان يكي از همين معلمان زحمتكش اينگونه بشنويم: «می‌خواهیم به این دولتهای مختلفی که آمدند بگوییم که دیگر شعار بس است، به ما می‌گویند شما شغل انبیاء را دارید. با این چیزها زن و بچه من سیر نمی‌شوند. جوانی‌ام رفت. با این چیزها من نمی‌توانم زندگیم را سر و سامان بدهم. نمی‌شود که یک نفر در ارگان دیگری سه برابر من حقوق بگیرد بعد می‌بینم که او شغل انبیا را ندارد».
اما فقر و تبعيض ، سركوب و حبس و احكام نا عادلانه و ... هيچكدام معلم را از آموزش به فرزندان اين آب و خاك باز نداشت. معلمان شريف و آزاده ي اين سرزمين به راستي آموزگاران نسل جديد شدند. آموزگاران برخاستن و دفاع از حق و حقوق به يغما رفته ، آموزگار سكوت نكردن در برابر ظلم و ستم و تبعيض ،  مشق امروز معلم ، مشق برخاستن است و قيام :     
 درس معلما كه بود زمزمه محبتي ،
 حالا تو عصر ما شده از غم و كين حكايتي
جمعه به مكتب ميكشوند طفل گريز پاي مارو ،
حالا به ميدون ميكشه مردم شهراي ما رو
رو تخته ي سياه درس بابا ديگه آب نميده
 دارا و سارا گشنه ان ، شب به چشا خواب نميده
مي نويسه آموزگار مشق شب بچه ها رو : 
 بايد كه شعله ور كنيم ميدونا و كوچه ها رو
 هر چي كه درس دادي به ما آموزگار ،
 اين بهترين درس تو بود تو روزگار
 دايره زد دور كلاس ، پرگار دستاي ستم
معلم و محصلاش شدن اسير فقر و غم
درس رياضي و حساب،  درس رياضت شد و رنج
ديگه معلمي نگفت حكايت كشف يه گنج
خط كش تبعيضو گذاشت دستاي تفريق بين ما 
تا تك به تك بشكنمون تو خلوت تنهاييا
اما ما يادمون نرفت جدول ضرب اتحاد 
حاصل ضرب جمعمون، پاسخ دردامونو داد
 هر چي كه درس دادي به ما آموزگار ،
 اين بهترين درس تو بود تو روزگار

واقعيت حادثه منا چي بود؟ آيا سعودي مقصر بود؟


 نزديك به دو هفته از فاجعه منا در مكه مي گذرد، بعنوان يك جوان ايراني در لابلاي خبرگزاريها و صفحات فيس بوك و اينترنت و هزار رسانه ديگر دنبال واقعيت مي گشتم كه بالاخره بايد با كي دعوا كرد؟؟ خلاصه تقصير  بر گردن كيست؟ چه كسي باعث شد اينهمه زائران خانه خدا كشته شوند؟ آيا واقعا اين يك حادثه بود؟ يا دستي در پشت پرده است ؟ در ميان خبرگزاريهاي رژيم كه مي گشتم مستمر و مستمر فحاشي و ناسزاگويي برعليه عربستان بود و تيتر هايي از قبيل دستهای خبیث در جنایت منا و پاسدار جعفري كه حرفهاي خامنه را تكرار كرده و گفته بود «سپاه همه ظرفیتهای ممکن برای واکنش سریع و خشن ایران در راستای تحقق اراده رهبر را… آماده کرده و در انتظار اجرای دستوریم».و اصلا حرفهاي خود خامنه كه تماما رجز خواني بر عليه عربستان و يك طوري بادكردن مهره ها و پاسداران زوار دررفته و خلاصه اينكه ما در مقابل عربستان مي ايستيم و ... 
وقتي در ميان رسانه هاي بين المللي و عربي و صحبتهاي مقامات عربستان مي گرديم صحنه طور ديگري مي شود وتماما صحبت از خويشتنداري و پيدا كردن عاملان حادثه و اينكه گفته بودند كساني كه به عربستان و ساير كشورهاي عربي مثل سوريه و لبنان سلاح و بحران و مرگ صادر مي كنند حق گريه كردن براي زائران خانه خدا را ندارند( به مصداق:خود مي كشي حافظ را، خود تعزيه مي داري!!)
حالا شما قضاوت كنيد يك شهروند ايراني وقتي فقط در روز 12 مهر تعداد 17 روزنامه و خبرگزاري را نگاه كند و بشنود كه مي گويند بايد در مقابل عربستان چنين و چنان كرد و مقصر هستند و جلويشان مي ايستيم و كوتاه نمي آييم و سپاه پاسداران آماده انتقام است ، منتظر فرمان است و .... حتما كه به ذهنش مي زند كه وااااااي عربستان عجب جاني بزرگي است اين همه  سال در نزديكي ما بود و ما خبر نداشتيم! پس بياييد در هر نوشته اي كه نوشتيم يادمان نرود آخرش هم يكبار به سعودي لعنت بفرستيم!! پس بياييد يك جنگ ديگري بر عليه عربستان راه بيندازيم، بياييد فلش تمام ننگ و نفرين ها را به سمت عربستان بگيريم كه شيطان بزرگ شماره دو پيدا شد !!!
 اما بالاخره واقعيت چيست ؟
 به نظر شما اصلي ترين خصوصيت بارز اين رژيم چيست ؟
 بله درست است: دجاليت.
 دجاليت يعني چي ؟ به يك ديكشنري در اينتر نت مراجعه كردم و نوشتم ”دجال”، مي دانيد چه جوابي داد :
دجال يعني : بسیار دروغگو. 2 - فریب دهنده . 3 - شخصی که می گویند پیش از حضور مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم فریبش را می خورند 
چقدر جالب و دقيق گفته، دجال يعني همين، يعني كسي كه همه جا مغلطه مي كند، همه را به اشتباه مي اندازد كه كار خودش را بكند، همه را گول مي زند كه خط خودش را پيش ببرد، 
 ولي از آنجاييكه بر حق نيست و از آنجاييكه خلاف مسير تكامل حركت مي كند، هميشه بالاخره دستش رو مي شود.
 خيلي جالب است، درست يك هفته بعد ببينيد كه خودشان چطوري دستهاي خونين خودشان را بر ملا مي كنند و حقايق را پيش روي خبرگزاريها مي گذارند: 
روز یکشنبه 12مهر 94 العربیه در پایگاه اینترنتی خود نوشت: در زمانی که تجاوز و تعدی رژیم ایران توسط مقامهای سیاسی و نظامی این رژیم علیه عربستان سعودی بالا گرفته و ولی‌فقیه این رژیم در اولین شرارتهایش مسئولیت حادثه دردناک مکه را که در آن صدها تن قربانی شدند متوجه عربستان سعودی کرد، یک دیپلومات جدا شده رژیم ایران فاش ساخت که شش تن از افسران سپاه پاسداران حادثه منا را ایجاد کردند. وی رژیم تهران را متهم کرد که طرح این حادثه را با هدف کشتار بیشترین تعداد حجاج و تظاهراتی بزرگ با اعمال خشونت‌آمیز تهیه کرده بود.
فرزاد فرهنگیان دیپلومات جدا شده رژیم ایران گفت: قبل از فرا رسیدن موسم حج هشدار داده بود که رژیم خامنه‌ای در زمان حج قصد دارد دست به‌عملیات تروریستی بزند.
او اضافه کرد بعد از حادثه از طرف رژیم ایران اظهاراتی شنیده شد که خارج از عرف دیپلوماتیک بود.
فرهنگیان قبل از جدا شدن از رژیم به‌عنوان مستشار وزارت‌خارجه عمل می‌کرد، سپس به سفارت رژیم ایران در دبی و بغداد و مغرب و یمن رفت و آخرین مسؤلیتش نفر دوم سفارت رژیم ایران در بلژیک بود.
او می‌گوید تحقیقات به‌عمل آمده نشان می‌دهد حادثه منا تروریستی بوده و رژیم ایران در آن دست داشته است. او می‌گوید در میان حجاج 5هزار پاسدار وجود داشتند و طرح این بود که بیشترین تعداد قربانی از این حادثه گرفته شود و به تظاهرات و اعمال خشونت‌آمیز بعد از آن دامن زده شود ولی سرعت کنترل دستگاههای امنیتی عربستان سعودی این طرح را با شکست روبه‌رو کرد
پس براي همين به اين رژيم مي گويند ”دجال” ، يعني كسي كه آنقدر فريب بزرگي مي دهد كه همه را به اشتباه بيندازد و كار خودش را بكند، بقول قديمي ها كه مي گفتند تفرقه بينداز و حكومت كن!!  اصلا خامنه اي و همه مهره هاي رژيم همين كاره هستند، براي باد كردن و سرپا نگه داشتن مهره ها و پاسداران خودشان كاري نمي توانند بكنند جز اينكه به همين رجزخوانيها بپردازند. آنها مجبورند كاري كنند كه ما بجاي لعنت بر خامنه اي و مرگ بر اصل ولايت فقيه گفتن ، بگوييم مرگ بر سعودي!! آخه داستان منا چه ربطي دارد به سعودي؟ هيچ آدم عاقلي نمي آيد چند ميليون زائر به كشورش بياورد اينهمه طرح و بسيج امنيتي بدهد صدها هزار نيروي حفاظتي بگذارد، بعد يكسري را به دست خودش بكشد! 
 بايد به خامنه اي و رژيمش گفت رژيمتان پوسيده است و ماجوانان ديگر گول عوام فريبي شما ر انمي خوريم ، حالا هرچي مي خواهيد جسد و كفن وسط خيابانها پهن كنيد، جز بر ننگ و نفرين ابدي براي خودتان چيزي دريافت  نخواهيد كرد. بعد از 37 سال اگر بازهم گول شما را بخوريم كه ديگر جوان ايراني نيستيم، و بقول همان مقام سعودي ما هم به شما مي گوييم شما كه ده تا ده تا جوانان را به چوبه دار مي سپاريد ، شما كه معلمين مارا دستگير و اعدام مي كنيد ، شما كه زندانيان را زجر كش مي كنيد ، شما كه در عرض 2 سال با يك رئيس جمهور دزد و دروغگو 2000 نفر از بهترين دوستان و هموطنان مارا كشتيد، شما لطفا براي حجاج مكه كه خودتان آنها را كشتيد اشك تمساح نريزيد ، شما قبل از هركس به حال خودتان گريه كنيد كه طلايتان ديگر خريداري ندارد و رژيمتان چند صباحي ديگر سر كار نخواهد بود.

Tuesday, October 6, 2015

خودکشی تکان‌دهنده یک جوان هموطن عرب


یک جوان هموطن عرب در ماهشهر بر اثر فقر و فشارهای طاقت‌فرسا در حکومت آخوندی خودکشی کرد و جان سپرد.

وی روز یکشنبه 12مهر 94 بر سر قبر پدرش شاهرگ خود را زد و جان باخت.

عکسهای این جوان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.
این اولین بار نیست که هموطنان عرب بر اثر فشارهای ضدانسانی رژیم آخوندی دست به خودکشی می‌زنند.

پیش از این یونس عساکره، دستفروش ۳۴ ساله خرمشهری در اعتراض به تخریب دکه میوه فروشی‌اش توسط مأموران جنایت‌پیشه خود را به آتش کشید.

اخیراً نیز امید راشدی یک هموطن اهوازی در اعتراض به بی‌عدالتی در حکومت آخوندی و اخراج از کار، خود را به آتش کشید.

Monday, October 5, 2015

جلسه دادگاه بابک زنجانی، گوشه‌یی از جنگ گرگها بر سر قدرت و غارتهای میلیاردی


جلسات دادگاه بابک زنجانی به صحنه‌ دیگری از جنگ گرگها بر سر قدرت و غارتگریهای میلیاردی و تصفیه حسابهای جناحی در آستانه نمایش انتخاب تبدیل شد.

کیهان خامنه‌ای پس از جلسه اول دادگاه با تیتر «افساد فی‌الارض اتهام دست پرورده اقتصادی کارگزاران» نوشت: هنوز افکار عمومی تاریخ تولد فسادهای شهرام جزایری و فاضل خداداد را فراموش نکرده‌اند و اگر این بار نیز این جریان نتواند خود را از این مخمصه نجات دهد دیگر هیچ اقبالی بین مردم نخواهند داشت. موضوعی که در انتخابات مجلس آینده قطعاً ظهور و بروز پیدا خواهد کرد.

به نوشته رسانه‌های رژیم، بابک زنجانی که با تکیه به اهرمهای حکومتی از دباغی به ثروتهای نجومی رسیده، بیش از ۷۰ شرکت از جمله شرکت هلدینگ توسعه سورینت قشم، اولین بانک سرمایه‌گذاری در مالزی، سهامدار شرکت هواپیمایی انور ترکیه، مؤسسه مالی اعتباری در امارات و بانک ارزش تاجیکستان را داشته و همچنین شرکتهایی در دبی، ترکیه و تاجیکستان دارد و در مجموع آمار کارمندانش به بیش از ۱۷ هزار نفر می‌رسد

یک دیپلومات جدا شده رژیم ایران از نقش سپاه پاسداران در حادثه منا پرده برداشت



فرزاد فرهنگیان دیپلومات جدا شده رژیم ایران
یکشنبه 12مهر 94 العربیه در پایگاه اینترنتی خود نوشت: در زمانی که تجاوز و تعدی رژیم ایران توسط مقامهای سیاسی و نظامی این رژیم علیه عربستان سعودی بالا گرفته و ولی‌فقیه این رژیم در اولین شرارتهایش مسئولیت حادثه دردناک مکه را که در آن صدها تن قربانی شدند متوجه عربستان سعودی کرد، یک دیپلومات جدا شده رژیم ایران فاش ساخت که شش تن از افسران سپاه پاسداران حادثه منا را ایجاد کردند. وی رژیم تهران را متهم کرد که طرح این حادثه را با هدف کشتار بیشترین تعداد حجاج و تظاهراتی بزرگ با اعمال خشونت‌آمیز تهیه کرده بود.

فرزاد فرهنگیان دیپلومات جدا شده رژیم ایران گفت: قبل از فرا رسیدن موسم حج هشدار داده بود که رژیم خامنه‌ای در زمان حج قصد دارد دست به‌عملیات تروریستی بزند.
او اضافه کرد بعد از حادثه از طرف رژیم ایران اظهاراتی شنیده شد که خارج از عرف دیپلوماتیک بود.
فرهنگیان قبل از جدا شدن از رژیم به‌عنوان مستشار وزارت‌خارجه عمل می‌کرد، سپس به سفارت رژیم ایران در دبی و بغداد و مغرب و یمن رفت و آخرین مسؤلیتش نفر دوم سفارت رژیم ایران در بلژیک بود.
او می‌گوید تحقیقات به‌عمل آمده نشان می‌دهد حادثه منا تروریستی بوده و رژیم ایران در آن دست داشته است. او می‌گوید در میان حجاج 5هزار پاسدار وجود داشتند و طرح این بود که بیشترین تعداد قربانی از این حادثه گرفته شود و به تظاهرات و اعمال خشونت‌آمیز بعد از آن دامن زده شود ولی سرعت کنترل دستگاههای امنیتی عربستان سعودی این طرح را با شکست روبه‌رو کرد.

Sunday, October 4, 2015

گناه بچه‌ها چیه؟


کرج - نوشته‌ای از زندانی سیاسی سعید شیرزاد - گناه بچه‌ها چیه 
ای کودک بی‌سرزمین شب می‌شکند، طاقت بیار 
شاخه گلی تو لوله داغ مسلسل بذار 
باز هم بوی غریبانه ماه مهر آمد و دستان کوچکی که هر چیزی به‌دست دارند، جز مدادهای رنگی و دفترهای نقاشی 
ماه مهر در غیاب معلمانش از راه رسید، ماهی که کودکانش در خیابان و سر چهار راهها و بازار کار، کودکی گمشده‌شان را سر می‌کند و معلمانش پشت میله‌های زندان. 
آهای بچه‌ها: 
بیایید بار دیگر از رویاهایمان پرواز کنیم و سرود بخوانیم، سرودی برای جهان شایسته کودکان و با هم در کوه و بیابان، در شهر و خیابان، در خانه و مدرسه و در هر کجا که می‌خواهیم بدون هیچ سیم خارداری نه بر دیوار و نه بر دهان با زبان کودکانه نغمه سر دهیم: 
هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید 
پرستو به بازگشت زد نغمه امید 
به جوش آمده ست خون درون رگ گیاه 
بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه 
بیایید در رویاهایمان در جهانی به دور از خشم و نفرت، مهمان بدون نیمکتهای خالی و مهمانی خسته از کار کودکان و جهانی از پر کشیدن جغد شوم فقر پرواز کنیم. 
بیایید با هم در رویاهایمان به جنگ با میدانهای مین برویم و اسلحه هایمان، نه اسباب بازیهای کودکانه که واقعی‌ترین و سهمگین‌ترین سلاح را بر دوش بکشیم، سلاحی از شاخه‌های گل که با اون دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین نمیذاره... 
بیایید با همان شاخه‌های گل به دیدار تمام مردم دنیا برویم و از آنها گله کنیم، از تمام مردم دنیا گلایه کنیم که: 
گناه بچه‌ها چیه میون این قرن جنون 
که بی‌صدا پر پر میشن تو شعله‌های جنگ و خون 
گناه بچه‌ها چیه که سر پناهی ندارن 
که شبها با حسرت و بغض سر روی بالش میذارن 
و با هم فریاد بزنیم: 
کودکی‌مان را به ما باز گردانید، فریاد بزنیم معلمانمان را آزاد کنید، فریادی به دور از هر گونه موضع سیاسی و به دور از جنسیت، ملیت، قومیت، مذهب و نژاد. 
بیایید بالاتر از هر فریادی، فریاد بکشیم، کودکان مقدمند بر هر مصلحت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی. 
بیایید با دغدغه‌های خانعلی، صمد، فرزاد و کرامت نوای انسانیت و جهان بی‌طبقه را زمزمه کنیم. 
بیاید برای معلمان در بندمان با شاخه‌های زیتون به جای سیاه پوشیدن با شاخه‌های زیتون ماه مهرمان را اگر ‌چه به اجبار بدون رسول بداغی و علی اکبر باغانی و عبدالرضا قنبری و... جشن بگیریم 
بیایید در این جهان پر از تبعیض و تزویر، حتی تبعیضی پر رنگ‌تر در وجدانمان بیدار، جای معلمانمان را که این روزها به جای نشستن در کلاس درس به‌نام انسانیت به زندان نشسته‌اند، با نفسهایمان در بادکنکها پر کنیم و با شاخه‌های زیتون در کنار کودکان شین آباد و کامیاران و سرباز با هدایایی از جنس انسانی‌ترین انسانیتها، با همان زبان کودکان و به همراه غزه، کوبانی دارفور، حلب، صنعا، قندهار، فلوجه، به جای جهان به دور از جنگ و خشونت و تبعیض به پرواز در آوریم و جهان شایسته کودکان را با هم آرزو کنیم.

ديدگاه خانم مريم رجوي درمورد زن

ايا زن يك موجود درجه دوم است و از خود هيچ هويتي ندارد؟آخوندهاي حاكم برايران به دليل ماهيت ارتجاعي و قرون وسطاييشان زن را همواره يك موجود درجه دو و بي هويت مي بينن كه از خودش هيچ اختياري ندارد آنها براي زنان هيچ ارزشي قائل نيستن.....و از همان روز اول چماقداران خميني در اوايل انقلاب با شعار يا روسري يا توسري افكار ارتجاعي خودشان را عليه زنان بر جامعه حاكم كردند....
دليلش هم خيلي واضح و روشن است زيرا اين  رژيم يك رژيم زن  ستيز است و همواره ميخواهد زنان در بند خانه و خانواده و عقب افتاده باشند.سركوب مضاعفي كه به بهانه حجاب اجباري عليه زنان راه مي اندازند نشان از اين ماهيت پوسيده شان دارند .يادمان نرفته كه پارسال چگونه افسارهاي ارتجاعي را از هم دريدند و زنان بيگناه را با اسيد مورد حمله وحشيانه قراردادند
اين است ديدگاه آخوندهاي مرتجع در رابطه بازنان
اما بياييد يك بار ديدگاه خانم مريم رجوي را درمورد زنان مورد بررسي قرار دهيم و بدانيم كه اعتقاد و حرف او در رابطه با زنان چيست؟
مريم رجوي: اين مقاومت به برابرى كامل حقوق زنان با مردان معتقد است. رهايى و برابرى زنان و مردان ضرورت مبارزه با استبداد مذهبى و دستاورد اين مقاومت در ميدان عمل است. بنابراين در همين‌جا خطاب به زنان ميهنم مى‌گويم: اگر چه 37سال است كه شما هدف ستم و شقاوت آخوندها هستيد، اما سرانجام، رژيم آخوندى ضربه كوبنده را از نيروى متراكم عصيان و اعتراض شما، دريافت خواهد كرد. نيروى تغيير و توسعه دموكراتيك، شما زنان ايران هستيد. پالايش جامعه از كهنگى و عقب‌ماندگى از شما ساخته است. شما هستيد كه در پيكار آزادى به گوهر رهايى دست مى‌يابيد و دوشادوش برادرانتان، استبداد مذهبى را به زيرمى‌كشيد. به شما زنان ايران كه پرچم آزادىخواهى را در ظلمات ارتجاع برافراشتيد، افتخار مى‌كنم. شما كه با وجود رنج و محنت دوران، به ستمگران «نه» گفتيد و با تمام قامت در برابر آخوندهاى زن‌ستيز ايستاديد. و هزار سلام به زنان قهرمان ارتش آزادى كه نيروى پيشتاز و پيش‌برنده جنبش به سوى مقصد بزرگ آزادى هستند. امروز چشم اميد زنان ايران به شما دوخته شده است. اميد به رهايى! اميد به آزادى! 
اين ظلمتكده را آفتابى هست. 
شب ميهن به بامداد آزادى مى‌رسد. 
بدى و نيكى را رسيدگاه جدال و زمان پيكار است. 
بگوش جان من، اين جنگ آخرين بار است. 
هلا شما! همه كاوهها! به‌پا خيزيد!.