Tuesday, September 29, 2015

روحاني در مجمع عمومي يك جوك بزرگ گفت


روحاني «ما همان‌گونه که در عراق و افغانستان به استقرار دموکراسی کمک کردیم آماده کمک به دموکراسی در سوریه و نیز یمن هستیم».
چه كسي نمي داند كه اين رژيم در پي دخالتهاي تروريستي و كمك به جنايتكاران شبه نظامي  در يمن و عراق و سوريه وافغانستان، دراين ساليان ، چه جنايت هاي كه متحمل نشدند و همگان شاهد بودند چگونه بنيادگرايي و تروريسم در منطقه  با پشتيباني و حمايت تسليحاتي و نظامي اين رژيم بيش از بيش افزايش يافت. بايد از اين رژيم پرسيد از چه زماني  جنگ طلبي و صدور تروريسم و بمب و انفجار و كشتار هزاران هزار مردم بي گناه و بي دفاع يك كشوركه ربط مستقيم به دخالت اين رژيم  دارد، كمك به استقرار دموكراسيست!!!!!!

تاريخ قضاوت خواهد كرد...


اين روزا براي من  روزهاي خاصيه....ا زاينكه مي بينم  يك مقاومتي هست كه  روز به  روز بالنده تر و شكوفاهتر از هر زمان ديگه به اين مسير ادامه ميده و پشت و پناه يك خلق محروم و ستمديده اييه.....هيچ چيز زيباتر از اين نيست كه همه هستيت رو در راه  آزادي مردم و ميهنت بذاري....... 
 مجاهدين اثبات كردن كه جز آزادي و دموكراسي و آباداني براي مردمشون چيز ديگه اي نمي خوان.....روزهاي فراموش ناشدني و تاريخيه .......يك روز تاريخ قضاوت خواهد كرد كه مجاهدين براي رسيدن به آزادي  چه جانفشاني ها كه نكردن.....برگ زرين اين مقاومت در تاريخ تا دنيا دنياست مي درخشه........و درسيه براي نسل هاي آينده كه بياموز ند چگونه بايد در مقابل ظلم و جور ايستادگي كنن....و همين ايستادگيه كه به همه اين مسوليت رو ميده كه هر كاري از دستمون برمياد انجام بديم و ذره اي از پاي ننشينيم.....البته خيلي مسوليت سنگين و طاقت فرساييه اما تاوقتي خواهر مريم و برادر مسعود رو داريم كه سكان دار  اين كشتي هستن،  پشتمون به كوه گرمه 
تا روزي كه آزادي بياد 
به قول خانم مريم رجوي كه در سخنرانيشون در گردهمايي بزرگ در پاريس سال 87 گفتند 
«… روزی می‌آید که زندگی در جهنم ولایت‌فقیه جای خود را به زندگی در یک جامعه دموکراتیک خواهد داد، تا هرکس حق داشته باشد در تصمیم‌گیری بر سر مهمترین امور سیاسی جامعه خود شرکت کند و حق تغییر حکومت برای مردم محترم باشد. روزی می‌آید که به‌جای این برهوت سوخته، صد گل در هر جای ایران بشکفد. با آزادی هر عقیده، هر حزب و اجتماع و هر تشکل و سندیکا. روزی که در آن، قلمی شکسته و زبانی دیگر بریده نمی‌شود. روزی می‌آید که در آن جراثقالهای اعدام و اتاقهای شکنجه و تعزیر، فقط نامهای وحشت‌آوری در افسانه‌هاست»... . و چه ايماني در تك به تك اين جملات نهفته است.....

Monday, September 28, 2015

ديدگاههاي مريم رجوي

 مریم رجوی

ديدگاههاي مريم رجوي


حمله پاسدار حسین شریعتمداری به آخوند روحانی بعداز حادثه منا



پاسدار حسین شریعتمداری نماینده خامنه‌ای در کیهان، با حمله به آخوند روحانی گفت: «پس ده و به کشور بازمی گشت».

وی که با خبرگزاری سپاه پاسداران ـ فارس ـ 5مهر 94 مصاحبه می‌کرد، افزود: «سفر روحانی علاوه بر آن که در عرف دیپلوماتیک اقدامی غیرقابل توجیه تلقی می‌شود، اهانت به مردم و بی‌اعتنایی به جان‌باختگان و خانواده‌های آنان نیز هست»

بامداد امروز 6مهر 94 خبرگزاری رسمی رژیم ـ ایرنا ـ اعلام کرد: روحانی سفر خود به نیویورک را نیمه تمام می‌گذارد و بعدازظهر امروز به تهران بر می‌گردد.

Saturday, September 26, 2015

حماسه ۵ مهر


جنگيدند!
تازان  بر ارابه‌هاي «مِهْر» و در ميان تسمه‌هاي آتشين آذرخش. تا كلامي ممنوع از لبان خونين‌شان به پرواز درآيد, كلامي كه امروز بر زبان توده ها چونان دهانة توپهاي غرّان,
 روان است.
مجسم كنيد  يكي اومده . خميني ! با فريب و دروغ و دغل ! گفته اصلا مقام و منصب نميخواد . ميزان راي ملته و از اين قبيل حرفهاي خوب و مردم پسند . ميگه  ميخواد بعد از سقوط حكومت ِشاه,   بره قم  و به طلبگي و درس آخوندي خودش برسه.  ميگه:  مجلس موسسانه كه  همه چيز رو تعيين تكليف ميكنه. ولي همينكه  به قدرت ميرسه, همه چيز برعكس ميشه . 
 سخنراني خميني دجال 20/9/62، -كتاب صحيفه‌نور،ج18،ص 178 
ممکن است ديروز من يک حرفي زده باشم و امروز حرف ديگري را و فردا حرف ديگري را. اين معنا ندارد که من بگويم چون ديروز حرفي زده‌ام بايد روي همان حرف باقي بمانم .  
سخنراني خميني دجال 30/3/61 . صحيفه نور،ج16،ص211-212
 “ ما دنبال مصالح هستيم. بنابراين مساله نيست که آقايان به ما بگويند شما آن‌روز اينجوري گفتيد... هرچه مي‌خواهند به ما بگويند. بگويند کشور ملايان، حکومت آخونديسم. اين هم يک حربه‌اي است که ما را از ميدان به در کنند. ما نه، از ميدان بيرون نمي‌رويم
خميني و رژيمش اونروزها دراوج قدرت بودن.ودر افتادن با اونها به هيچ وجه كار ساده يي نبود. با يك اشاره, يك حزب يا سازمان بزرگ رو, يك شبه نابود ميكرد يك شبه يك مرجع  معروف ديني رو از صفحة روزگار حذف ميكرد . همة احزاب مخالف  رو هم سركوب كرده بود.  و روزانه با اعدام و شكنجه و دستگيريهاي نامحدود,  سعي ميكرد قدرت خودشو تثبيت كنه .
در چنين شرايطي بود كه  مجاهدين, بعد از اتمام حجت تاريخي سي خرداد, بايد حرف آخر مردم رو به خميني ميزدند. حرف آخر, بردن شعار“ مرگ بر خميني”  به خيابونها بود. به هر حال يكي  بايد پايان مشروعيت سياسي خميني رو در ايران و در انظار جهانيان اعلام ميكرد.
متاسفانه از همة اون احزاب و گروههايي كه تا چندماه قبل, تموم خيابونها رو پوشونده بودند, خبري نبود. بجز توده -  اكثريتي ها و پاسدارها, كه مشغول شكار انقلابيون بودند, كسي امكان حضور سياسيِ علني نداشت. 
به اين ترتيب بود كه  مجاهدين در كنار جنگ خونين و بيرحمانهاي كه به اونها تحميل شده بود سعي  ميكردند يك كار ديگه رو هم انجام بدن: راه اندازي دوبارة تظاهرات مردمي. و تامين حفاظت اون در مقابل هجوم مسلحانة پاسدارها كه حالا به فتواي كشتار خيابوني مردم هم مسلح شده بودند.
پاييز 60  فضاي تهران  آكنده از بوي باروت و دود و  انفجار بود. هرروز ده ها و گاه شايد صدها درگيري وجود داشت خميني جامعه رو با قتل و كشتار, قفل كرده بود و مجاهدين تلاش ميكردند مجددا راه حركتهاي اعتراضي مردمي رو باز كنند 
آخوند محمدي گيلاني. كيهان 29شهريور 60
«محارب بعد از دستگيري توبه‌اش پذيرفته نمي‌شود. كيفر همان كيفري است كه قرآن تعيين مي‌كند. كشتن به شديدترين وجه، حلق آويز كردن به فضاحت بارترين حالت ممكن . دست راست و پاي چپ آنها بريده شود. اسلام اجازه مي‌دهد اينها را كه در خيابان تظاهرات مسلحانه مي‌كنند دستگير شوند و در كنار ديوار، همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهي لازم نيست به محاكم صالحه بياورند. براي اين‌كه محارب بودند… اسلام اجازه نمي‌دهد كه بدن مجروح اين گونه افراد باغي به بيمارستان برده شود، بلكه بايد تمام كش شود. ». «…اسلام اجازه مي‌دهد حتي اگر زير تعزير آنها جان هم بدهند كسي ضامن نيست , كه عين فتواي امام است...».
تا اونروز هيچ كس جرات اينكار رو نكرده بود پاسدارهاي رژيم. دست به هر جنايت و قساوتي,  ميزدند كه تظاهرات رو سركوب كنن . بدون هيچ خجالتي كنار خيابون, آدما رو تيربارون ميكردند. 
نفرات زخمي رو همونجا تو خيابون جلوي چشم مردم,  بقول خودشون,  تموم كش ميكردند. پاسدارها وبسيجي ها ميگفتن:  ديگه دادگاه هم نميخواد , همين خيابون دادگاهه ! امام  خودش گفته!  
همة اينكارها رو ميكردن تا اون حرف ,  اون كلام ِ ممنوع, در فضاي شهر به پرواز درنياد.  شعارِ مرگ بر خميني!
 “ خميني خون آشام مرگ به نيرنگ تو خون جوانان ما ميچكد از چنگ تو”
“شاه سلطان خميني مرگت فرا رسيده!  
اما اونروز وقتي خورشيد  5 مهر سال 1360! غروب ميكرد ديگه خميني, خميني اون روز صبح بود ونه رژيمش ديگه رژيم همون روز صبح ! در انتهاي يك روز سرخ و طولاني, بت شكسته شده و راه براي فردا,  باز شده بود.
اينطور بود كه روز 5مهر سال 60شعارمرگ بر خميني در خيابانهاطنين انداز شد و بنبست شكستهشد.
آيا همگان ميدونند اون  راهگشايي و  بردن اون كلام ممنوع به كوچه -  خيابانهاي شهر,  چه قيمتي داشت؟
بعدهااسامي  بيش از يكهزارتن از شهيدان آن روز منتشر شداسم 770  نفررارژيم اعلام كرد از ميان آنها5 نفرسر بردار شدند. 31تن از اين قهرمانان تا آخرين نفس در زير شكنجه مقاومت كرده و دشمن رو به شكست كشوندند
92تن,  رزم‌آوراني بودند كه در نبردهاي مسلحانه با مزدوران مسلح دشمن، جونشون رو فدية آزادي خلق در زنجير شون كردند.  600 نفر از اين شهدا, سنشون  زيرِ 25سال بود كه از ميون اونها بيش از 100 نفرشون ، 13 تا 18 ساله بودن. 
به اين ترتيب بود كه خميني با از دست دادن مشروعيت اجتماعي و سياسي, خيلي سريع به آخر خط رسيد
خميني، پير مرد  فريبكار و مقدس نمايي  بود كه وقتي  بر مسند قدرت نشست از هر جلاد و ديكتاتوري,  بدتر شد. به اعتمادِ مردم خيانت كرد . خودش رو همطراز ائمه و پيامبر جا زد . و  اون بچه ها , اون جوونا , دانش آموزها و دانشجوها,  با چنين پديده يي در افتادند و با خون خودشون چنين لكهاي رو از دامن ايران و ايراني شستند. و البته بهاي اون رو هم با جونِ خودشون پرداختند

اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبي



 پيام به رزمندگان ارتش آزادى و نيروهاى انقلاب دموكراتيك در سراسر ميهن اشغال شده
مسعود رجوي -اسفند 1388
 اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبي
اگر كسي واقعاً مي‌خواهد ديكتاتوري ولايت فقيه در  كار نباشد و سرنگون شود. اين امر هم لابد اصولي دارد كه بايد آن را كشف كنداصولي كه  دلبخواه من و شما نيست.
ازيكطرف بايد مشي و روشِ ضروري و لازم  و قانونمند براي اين كار را دريابد كه همان استراتژي و تاكتيك است. بشرط اين‌كه قانونمند و بر اساس خصايص و كاركردها و روابط ضروري ناشي از ماهيت نظام ولايت فقيه باشد كه در اينمورد بعداً بحث خواهيم كرد.
از طرف ديگر كسي كه واقعاً مي‌خواهد ديكتاتوري ديني در كار نباشد بايد ديد كه خودش با ساير نيروها، چه رابطه‌يي برقرار مي‌كند( اعم از مثبت يا منفي) و چه تنظيماتي را كافي و وافي به مقصود مي بيند.  اينجاست كه به اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه رژيم ولايت فقيه مي رسيم. در حاليكه رژيم مي‌خواهد اين نيروها متفرق باشند، با يكديگر سرشاخ شوند و يكديگر را نفي كنند تا خودش اثبات شود، بعكس، اصل وحدت و همبستگي نيروها ايجاب مي كند كه نيروهاي جبهة خلق با هم يكي شده و عليه رژيم يكديگر را تقويت كنند تا اين رژيم نفي شود.
حالا به من بگوييد، چگونه مي‌توان فرد يا گروهي را تصور كرد كه مي‌خواهد اين رژيم نباشد، آزادي و دموكراسي مي‌خواهد، اما در عين حال، با اشرف و مجاهدانش يا با شوراي ملي مقاومت ايران خصومت و عناد مي ورزد و آنها را به سود رژيم تخطئه و تضعيف مي كند و بدرجه اي از درجات، سركوب و كشتار و محاصرة آنها را، خواه و ناخواه، موّجه مي نمايد و به لحاظ سياسي راه را براي رژيم هموار مي كند. آنهم در شرايطي كه مي بيند از سراسر جهان چه از بابت انساني و حقوقي و چه از بابت سياسي به حمايت از اشرف و اشرفيان برخاسته اند.
اينجا ديگر دست رو مي‌شود و در فقدان اين “رابطة” ضروري، معلوم مي‌شود كه طرف مربوطه سوداي ديگري در سر دارد و الا حتي اگر با سر تا پاي مجاهدين و مقاومت ايران  هم مخالف مي بود و هزار و يك انتقاد هم ميداشت، دست كم تا وقتيكه آنها در حال جنگ با استبداد مذهبي هستند، عدم خصومت و عدم تعرض پيشه مينمود و براي نابودي اشرف، گلو پاره و قلم فرسوده نمي كرد.
آخر مگر نه اينست كه مجاهدين خلق هر ايرادي هم كه داشته باشند، در برابر يكي از وحشيانه‌ترين سركوب‌هاي تاريخ بشري، عظيم‌ترين و شكوهمندترين مقاومت سازمان‌يافته تمامي طول تاريخ ايران را عرضه كرده ودربرابر استبداد ديني ايستاده اند.
آخر مگر نه اينست كه شوراي ملي مقاومت ايران، هر ايرادي هم كه داشته باشد، نزديك به 29 سال است كه تنها جايگزين و آلترناتيو جدي را در برابر رژيم ولايت فقيه عرضه و حفظ و نگاهباني كرده است؟

«مگر جیبی برای مردم مانده است؟!»


در حالی‌که استخوان مردم زیر فشار اقتصادی در حال خرد شدن است، روحانی هر روز آمار و ارقام دروغین از بهبود وضعیت اقتصادی ارائه می‌کند. فشار ناشی از تورم و رکود از یک سو و غارت مردم محروم از طرق مختلف توسط دولت از سوی دیگر، باعث شده که نمایندگان مجلس رژیم ـ نه فقط از باند ولی‌فقیه، بلکه از باند رفسنجانی روحانی هم ـ آژیرهای خطر را به صدا درآورده و آشکارا نسبت به انفجار خشم و نارضایتی مردم هشدار دهند. نماینده‌ای به‌نام موسوی‌نژاد در جلسه علنی مجلس ارتجاع می‌گوید:
«برادر عزیزی فرمودند که دولت مرتب از جیب مردم می‌گیرد، من عرض می‌کنم مگر جیبی برای مردم مانده است که بخواهیم از جیب مردم چیزی بگیریم؟ 

… مسؤلان امروز به‌دنبال تأمین منابع بودجه هستند و از این طریق سعی می‌کنند که با گران کردن یا افزایش قیمت حاملهای انرژی به این بودجه دسترسی پیدا بکنند... شما آیا می‌دانید یک خانواده‌ای که تحت پوششکمیته امداد است، قبض برقش الآن بالای 400هزار تومن آمده؟ آیا اطلاع دارید امروز بعضی از خانوارها یک میلیون تومان بابت قبض برق می‌دهند؟ اینها از کجا بیاورند و چطور این را تأمین بکنند؟» (جلسه علنی مجلس ارتجاع – ۲۹/۶/۹۴).

ابعاد غارت از طریق گران کردن چند برابر خدماتی مانند آب و برق و گاز و تلفن و همچنین حاملهای انرژی که در انحصار دولت است، غیرقابل‌تصور است و در هیچ جای دنیا سابقه ندارد تا آنجا که به اعتراف همین نماینده، جدای از سایر هزینه‌های زندگی، تنها مبلغ قبض برق یک خانواده، گاه حتی از کل درآمد آن خانواده بیشتر است. از جمله به اعتراف همین فرد خانوادة‌های تحت پوشش امداد که از فقیرترین اقشارند و ماهانه 40 تا 80هزار تومان مستمری می‌گیرند، چند برابر آن، بایستی بابت برق بپردازند. موسوی‌نژاد ادامه می‌دهد:
«امروز مردم ما مشکل جدی دارند؛ والله مشکل جدی دارند. آدمها و خانواده‌های فقیری که نمی‌توانند هزینه برق را پرداخت بکنند و اداره برق هم می‌رود برق آنها را قطع می‌کند. اینها چه کار کنند؟ ما داریم مردم را به یک بدبختی می‌کشانیم؟ چرا داریم اینکار را می‌کنیم؟ … چرا ما آسان‌ترین راه‌ها را می‌رویم؟ چرا تنها راه را، جیب مردم می‌بینیم؟ به چه دلیل ما داریم به این سمت حرکت می‌کنیم؟ همین امروز من در استان خودم در بوشهر، در دشتستان با وضعیتی روبه‌رو شدم که دیگر در بین مردم نمی‌توانم راه بروم. در خیابان هر کسی را می‌بینیم یک قبض‌هایی را می‌آورند که بالای یک میلیون تومان مبلغ قبض برق است. اینها را چه کسی می‌خواهد جواب بدهد؟» 

بله، ابعاد خشم مردم آن‌چنان است که این نمایندگان رژیم به گفته خودشان جرأت نمی‌کنند در میان مردم حوزه انتخابیه‌شان آفتابی شوند. این فشارهای طاقت‌فرسا، در مناطق محروم از جمله در کردستان، مضاعف است. محمد قسیم عثمانی نماینده مجلس رژیم از بوکان در همین جلسه مجلس می‌گوید:
«تورم و رکود، کمر مردم را شکسته است. تا زمانی که تورم حاکم بود، مردم بار تورم را بر دوش می‌کشیدند. اکنون که رکود بر اقتصاد حکمفرماست، مردم باید بار رکود را نیز تحمل کنند… چنین شرایطی را دولتها و مدیران اقتصادی آنها به وجود آورده‌اند ولی تحمل بار آن همه ناکارآمدی و بی‌برنامگی آنها بر دوش مردم نجیب است. امروز مردم مناطق محروم به‌شدت تحت فشار اقتصادی و معیشتی قرار دارند».

حاصل این فشارهای اقتصادی در مناطق فقیر و محرومی مانند سیستان و بلوچستان چیزی جز فاجعه نیست. حمیدرضا پشنگ نماینده رژیم در مجلس ارتجاع از بلوچستان در 2تیر 94 می‌گوید:
«51 درصد استان ما روستایی است، اما درآمد استان کمتر از 1درصد تولید ناخالص ملی است. دو سوم جمعیت استان از آب شرب محرومند. ماندگاری تحصیل در سیستان و بلوچستان 50 درصد است و 150 تا 200هزار نفر بازمانده از تحصیل داریم. متوسط فاصله مدارس روستایی 30 کیلومتر است و یک سوم از کلاسهای درس در فضاهای غیراستاندارد برگزار می‌شود».

این وضعیت، هیچ اسم دیگری جز فاجعه ندارد؛ اما آنچه که مردم را به آستانه انفجار می‌رساند این است که در حالی که دولت روحانی، این چپاول را با این محمل که درآمد حاصل از نفت به کمتر از یک سوم سابق رسیده توجیه می‌کند، روزی نیست که خبر دزدیهای هزار میلیارد تومانی از مهره‌های هر دو باند رژیم درز نکند و در جامعه منتشر نشود.

Friday, September 25, 2015

پیام خانم مریم رجوی به‌مناسبت آغاز سال تحصیلی ۹۵ - ۹۴

روزگار حاکمیت اجبار و جهل و ارتجاع مغلوب آزادی و حقیقت خواهد شد
فرزندان آگاه و پرشور ایران، 
دانش‌آموزان و دانشجویان عزیز، 
معلمان، استادان، فرهنگیان و دانشگاهیان شریف! 
به‌مناسبت آغاز سال تحصیلی به شما سازندگان آینده درود می‌فرستم. امیدوارم که سالی پربار با پیشروی در مسیر آزادی و رهایی مردم و میهنتان در پیش داشته باشید.
باشد که در این سال تحصیلی هم مثل سال گذشته، تظاهرات سراسری معلمان آزاده بالا و بالاتر بگیرد و همه هموطنان معترض و به‌جان‌ آمده به‌ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان و کارگران و پرستاران، دست در دست آنان به پاخیزند.
فعالیت مدارس و دانشگاهها امسال، در حالی آغاز می‌شود که عقب‌نشینی رژیم از برنامه ساخت بمب اتمی، تمامیت نظام حاکم را دچار ضعف و تنش کرده، شکستهای سیاسی و اقتصادی آخوندهای حاکم و ناتوانی آنها در مهار بحران، همه جا آشکار شده و اعتراضهای حق‌طلبانه مردم گسترش یافته است.

رژیمی که سالهای سال، همه‌چیز را تحت‌الشعاع ساختن بمب هسته‌یی و دخالت و تروریسم در منطقه قرار داده و عمده ثروت و درآمدی را که باید صرف توسعه حقیقی ایران می‌شد، در تنور سیاستهای ولایت‌فقیه به هدر داده است، اکنون با اعتراض و ایستادگی مردم ایران و به‌خصوص اعتراضهای گسترده معلمان مواجه شده است.
بله، اعتراض به خفقان حاکم بر مدرسه و دانشگاه، 
اعتراض به عقب‌ماندگی و انحطاط آموزش و پرورش و آموزش عالی، 
و اعتراض به تحقیر و تبعیض و سرکوب معلمان و استادان.

هموطنان عزیز، 
در شرایطی که پی‌درپی دزدیهای چند میلیاردی آخوندهای حاکم برملا می‌شود. کلاس درس کودکان ما در مناطق محروم یا چادر و کپر است یا اتاقهای مخروبه. و بچه‌ها به‌جای صندلی و نیمکت روی حلبی می‌نشینند.
بچه‌های آبادان در گرمای طاقت‌فرسا در کانتینرهای آهنی درس می‌خوانند.
در سقز در منطقه‌یی با هفتاد روستا، حتی یک مدرسه وجود ندارد. و دختربچه‌ها آرزویشان این است که مشق بنویسند.
در سیستان و بلوچستان، 100هزار دانش‌آموز، معلم ندارند.
در تهران، بسیاری از کلا‌سها آن‌قدر فشرده و متراکم است که نفس کشیدن را مشکل کرده است.
بسیاری از مدارس آن‌قدر فرسوده‌اند که هر روز می‌تواند بلایی مثل شین‌آباد پیرانشهر بر سر بچه‌ها بیاورد. 
در آذربایجان غربی کلاسهای صدها مدرسه در کانکسها برگزار می‌شود.
در خراسان شمالی هزاران دختر و پسر دانش‌آموز در آستانه ترک تحصیلند.
در چهارمحال و بختیاری در برخی مناطق به‌خاطر نبودن معلمان زن، دختران امکان درس خواندن را از دست‌ داده‌اند.
در حومه‌های فقرزده شهرهای بزرگ که 18 میلیون جمعیت را در خود جا داده، کم نیستند شهرکهایی حتی یک دبستان و دبیرستان هم ندارند.
هر سال دست‌کم یک‌چهارم دانش‌آموزان ایران ناچار به ترک تحصیل می‌شوند و عده‌یی از آنها به کودکان کار اضافه می‌شوند که جمعیتشان امروز بین ۲ تا ۵ میلیون نفر است.
در سالهای اخیر آخوند روحانی بسیاری مدارس روستایی را برچیده است تا در بودجه صرفه‌جویی کند.
بودجه آموزش و پرورش در سال جاری نزدیک به 26هزار میلیارد تومان است. در مقابل بودجه نظامی، امنیتی و صدور تروریسم در همین سال بیش از 70هزار میلیارد تومان است. 
خصوصی‌سازی آموزش در ایران، که دولت آخوند روحانی در پی گسترش آن است، آموزش را وسیله تجارت کرده است. این سیاست مثل خصوصی‌سازی بنگاههای اقتصادی فقط نابسامانی و پس‌رفت هر چه بیشتر به بار آورده است. عمده هزینه مدرسه‌ها را به دوش خانواده‌های فقیر انداخته‌اند، هشتاد درصد دانشجویان کشور ناچار شده‌اند در دوره‌های شهریه‌یی تحصیل کنند. کیفیت آموزش آشکارا تنزل کرده و سطح زندگی معلمان و استادان سقوط کرده است.
بدتر ‌شدن وضعیت آموزش ‌و پرورش نتیجه سیاست آگاهانه‌یی است که به دستور خامنه‌ای تحت عنوان تحول آموزش‌ و پرورش از سال 90 به اجرا درآمده است. این تحول یک سیاست عمیقاً ارتجاعی و فاشیستی است که هم‌اکنون توسط دولت روحانی پیگیری می‌شود و نتیجه آن سلطه حوزه قم بر محیطهای آموزشی از طریق فرستادن چند هزار آخوند به مدارس، همچنین تلاش برای تزریق ایدئولوژی زن‌ستیزی به مدارس و نیز تجاری کردن هر چه بیشتر آموزش ‌و پرورش است. اما جامعه فرهنگیان به‌ویژه معلمان شریف در برابر این سیاست به مقاومت برخاسته‌اند. 

دانشجویان عزیز! 
امروز خواستهای جوشان شما برای آزادی و برخورداری از یک محیط آموزشی دموکراتیک با استبداد قرون‌وسطایی حاکم در تعارض قرار گرفته است.
اختناق حاکم که دانشگاهها را از هر طرف به بند کشیده، باید درهم‌شکسته شود.
تفتیشها، سرکوبها و آزارها از سوی نهادهای امنیتی به‌خصوص حراست، و نمایندگیهای ولی‌فقیه و بسیج، حقیرتر از آن است که اراده شما برای آزادی را به زنجیر بکشد.
باید آخوندهای حاکم را به چالش کشید که چرا بخش عمده‌یی از بودجه دانشگاهها، صرف سرکوب و خفقان حاکم بر آن می‌شود؟ چرا از خوابگاهها گرفته تا کارگاهها و آزمایشگاهها یا سلف‌سرویس و سایر امور رفاهی، سال به سال بیشتر دچار کمبود و خرابی و عقبگرد می‌شوند؟
چرا بودجه مهمترین‌ دانشگاههای کشور شامل دانشگاه تهران، دانشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز، و دانشگاههای شریف و امیرکبیر و علم و صنعت از بودجه‌یی که دولت روحانی به حوزه‌های آخوندی اختصاص داده، کمتر است؟ 
چرا فارغ‌التحصیلان شغلی متناسب با دانش و تخصص خود ندارند یا اصلاً شغلی پیدا نمی‌کنند؟ چرا عده‌یی از آنها به مسافرکشی یا مشاغل نظیر آن رو آورده‌اند. و آخوندها چه بلایی بر سر دانشگاهیان ایران آورده‌اند که امروز برخی لیسانسیه‌های بیکار در میان کارتن‌خوابها هستند.
با این همه، مطمئناً روزگار حاکمیت اجبار و جهل و ارتجاع دوام نخواهد آورد و مغلوب آزادی و حقیقت خواهد شد.

هموطنان عزیز، 
جنبش شجاعانه معلمان که سال گذشته در بیش از ۹۰ شهر بروز یافت و پنج رشته تظاهرات بزرگ و سراسری به‌پا کرد، از یک سو اراده تحسین برانگیز خواهران و برادران آموزگار ما برای ایستادگی در برابر استبداد و فقر و نابرابری را نشان داد و از سوی دیگر اساسی‌ترین عملکردها و خطوط ولایت‌فقیه در آموزش‌وپرورش را به چالش کشید.
مهمترین خواستهای معلمان که بارها در خلال تظاهرات یا انتشار اطلاعیه‌های آنها اعلام شد، به‌روشنی بر هم زدن نظام استبدادی و غارتگرانه حاکم بر آموزش‌وپرورش را هدف قرار داده است. یعنی:
آزادی معلمان زندانی
رسمیت یافتن حق اعتراضات صنفی فرهنگیان
تأمین حقوق‌دانش‌آموزان
آزادی فعالیت کانونهای صنفی
مشارکت معلمان در ساختار آموزشی
برقراری نظام آموزش رایگان
و رفع تبعیض و نابرابری نسبت به معلمان
روشن است که آموزگاران به‌پاخاسته، خواستها‌یی را مطرح کرده‌اند که در کشش یک تظاهرات مسالمت‌آمیز و صنفی است. با این حال استبداد حاکم یارای نزدیک شدن به هیچ‌یک از همین خواستها را ندارد و آن را با موجودیت پوسیده خود در تضاد می‌بیند.
به خواهران و برادران معلممان در سراسر ایران درود می‌فرستیم.
رفتار وحشیانه رژیم جهل و جنایت با اعتراضهای معلمان و ضرب و شتم و دستگیری آنها موجی از محکومیت و انزجار بر انگیخت. 
صحنه‌ها و تصاویر اعتراضات شجاعانه معلمان و شعارها و دستنوشته‌های پرمعنای آنها که می‌گویند: «ما از فرق می‌نالیم نه از فقر»، ”خط فقر 3میلیون، حقوق ما یک میلیون “، ”حرمت معلم زیر پای تورم و گرانی “، حمایت و تحسین عموم هموطنانمان را به‌دنبال داشت.
ایستادگی معلمان و فراخوانهای پی‌درپی آنها به ادامه اعتراضات، نشان داد که این همبستگی و اراده حق‌طلبی از تبعیض و ستم حاکم، بسا قویتر است.
راستی چرا در میهن ما که دارای غنی‌ترین فرهنگ و تمدن و سنتهای تعلیم و تربیت است، معلمان تحقیر می‌شوند؟ 
چرا در کشوری با این همه منابع سرشار نفت و گاز، سه چهارم معلمان زیر خط فقرند و فریاد می‌زنند: ”معلم نان ندارد، معلم مسکن ندارد معلم قرض دارد“.
چرا بسیاری از آنها در شیفت دوم کاریشان به مشاغلی مثل مسافرکشی و حتی دستفروشی رو آورده‌اند و فریاد می‌زنند ”کارد به استخوان رسیده - تبعیض و بی‌عدالتی تا کی “؟ 
چرا معلمان پیش دبستانی ناچار می‌شوند برای مطالبه حقوقشان همراه با کودکان خردسال خود شبها در مقابل مجلس رژیم تحصن کنند؟ 
چرا معلمان را آن قدر تحت فشار گذاشته‌اند که تنها در استان خوزستان، ۷۰۰۰معلم شریف به امان آمده و خواستار کناره‌گیری می‌شوند.
و چرا آن معلم بازنشسته در سنقر، چنان کارد به استخوانش می‌رسد که در ساختمان فرمانداری خود را به آتش می‌کشد؟ 

معلمان آزاده! 
به شما زنان و مردان دلیر در سراسر ایران درود می‌فرستم که زیر این همه  فشار و سختی، خود آموزگار ایستادگی و اعتراض شده‌اید.
به شما درود می‌فرستم که پرچم حق‌طلبی و آزادیخواهی را در دهها شهر ایران به اهتزاز درآوردید.
در برابر آخوندها و عوامل آنها که کمترین توجهی به فریادهای شما نمی‌کنند، مهمترین کار باز هم اعتراض است.
اگر از داراییهای توقیف شده پس از رفع تحریمها پولی آزا‌د می‌شود باید صرف رفاه شما شود. 
اجازه ندهید دارایی مردم ایران بیش از این برای جنگ در سوریه و عراق و یمن خرج شود.
محروم کردن شما از حداقل معیشت و مسکن و بیمه و درمان باید به پایان برسد
و نادیده گرفتن منزلت والای شما باید متوقف شود.
فرهنگیان و دانشگاهیان ایران، 
تعارض میان دانش‌آموزان، دانشجویان، فارغ‌التحصیلان، معلمان و استادان و به‌طور کلی نسل آگاه و تحصیلکرده با رژیم حاکم، کمتر زمانی به‌شدت و حدت امروز بوده است.
4 میلیون دانشجو، میلیونها فارغ‌التحصیل و 13 میلیون دانش‌آموز و بیش از یک میلیون معلم و استاد، راه و رسم و زندگی و جامعه‌یی را می‌خواهند که هم‌جنسی و شباهتی با اوضاع تحت حاکمیت آخوندها ندارد. در واقع ارتشی از جوانان تحصیلکرده پدیده آمده که از آگاهی و دانش و تخصص بالایی برخوردارند، اما نقش و سهمی در سیاست و اقتصاد کشور خود ندارند و با رژیم فاسد و مستبد حاکم به تعارض رسیده‌اند.
نسل دانش‌آموز و دانشجو از تحمیل و اجبار به ستوه آمده است. تشنه نوجویی است، شیفته دانش و تکنولوژی و پیشرفت است و با هر چیزی که رنگی از رژیم حاکم دارد سر ستیز دارد. شرط اول پیشرفت و نو شدن، البته آزادی است. شرط اول، انتخاب آزادانه است، شرط اول، احترام به عقیده و انتخاب هر نوجوان و جوان ایرانی است.
آری، این یک نسل پرسشگر است که می‌خواهد چون و چرا کند. می‌خواهد خودش انتخاب‌کننده باشد، می‌خواهد خودش برگزیند که چه زندگی و راه و رسمی در پیش بگیرد، چه رشته تحصیلی یا شغلی داشته باشد و برای چه هدفهایی تلاش کند. اما مهم‌ترین و والاترین انتخابش آزادی است. و همین انتخاب است که مایه بی‌ثباتی دائمی رژیم ولایت‌فقیه شده است.

فرهنگیان و دانشگاهیان ایران، 
نشانه‌های بسیاری، که هر روز بر شمار آن افزوده می‌شود، فریاد می‌زند که دوران تازه‌یی در حال طلوع است.
هم‌چنان که رهبر مقاومت مسعود رجوی گفته است: «اکنون دیگر از یک نقطه عطف در سرنوشت این رژیم گذشته‌ایم. … ما با یک دشمن زهر خورده و کیفا ضعیف‌تر روبه‌رو هستیم و این چیزی قابل پوشاندن و واژگونه نمایی نیست و به سرعت در میدان عمل به اثبات می‌رسد».
رژیم حاکم به‌رغم جنایتهای هر روزه‌اش به دوران پایانی خود رسیده است و حالا دوران قد برافراشتن جنبش آزادی ایران از زیر خاکستر سرکوبهاست و شما جوانان آگاه و آزاده ایران در صف مقدم این جنبش قرار دارید.
بر شماست که علیه تسلیم و ترس و انفعال که رژیم حاکم آن را ترویج می‌کند، شورش کنید.
خاموشی و سکوت، پذیرش وضع موجود، تن‌دادن به اجبار و ارعاب، تسلیم شدن به انتخاب میان بد و بدتر، همه و همه الگوی تحمیل شده ولایت‌فقیه است که باید آن را از بنیاد به هم زد.
اراده و خلاقیت تک‌تک شما، قدرت همبستگی‌تان و نیروی عظیمی که در عشق شما به آزادی نهفته است، همان چیزی است که رژیم حاکم با تمام قوا آن را پنهان و انکار می‌کند. حال آن که کلید تغییر در دست شما مردم ایران است. امروز روز اتحاد معلم، کارگر و پرستار است.

جوانان و نوجوانان دلیر ایران! 
شما ادامه مسیری هستید که از آن پیشتازان مجاهد و مبارز به‌پا خاستند. سازمان مجاهدین خلق ایران که حالا پنجاه ساله شده از میان شما جوانان آگاه برخاسته است.
شما الگوهای درخشانی در تاریخ میهنتان دارید که توانسته‌اند در سخت‌ترین اوضاع بن‌بستها را بشکنند.
و همین امروز قهرمانان پایداری ـ از مجاهدان آزادی در لیبرتی تا زندانیان سیاسی در سراسر ایران و شهیدانی هم‌چون شاهرخ زمانی ـ را پیش روی خود دارید که راه روشن فردا را نشان می‌دهند.
از این پس تحولات بسیاری به زیان رژیم در راه است. هر یک از آنها را به فرصتی برای اعتراض و مبارزه تبدیل کنید.
به یاری معلمان به‌پاخاسته برخیزید و سایر هموطنان را برانگیزید که به این جنبش بپیوندند.
برای ایجاد انجمنها و تشکلهای صنفی، و هر زمینه‌یی که مبارزه جمعی شما را امکان‌پذیر کنید، بکوشید.
امروز باید همه اقشار ملت ما دست در دست هم برای کسب آزادی متحد و همدل و همزبان شوند.

هموطنان عزیز، 
ایران فردا یک آموزش‌ و پرورش پیشرفته نیاز دارد که برای همه فرزندان ایران رایگان و الزامی است. آموزش و پرورشی که از هر گونه انقیاد سیاسی و فرهنگی رها شده و شهروندان را به مشارکت سیاسی بر می‌انگیزد.
هم‌چنین، یک آموزش عالی دموکراتیک بر اساس استقلال مؤسسات آموزش عالی و به‌رسمیت شناختن آزادی آکادمیک.
یک نظام ورزشی فراگیر که اصل اساسی آن دسترسی رایگان و بدون تبعیض جوانان و نوجوانان شهر و روستا به انواع امکانات ورزشی است که فعالیت آزادانه و برابر دختران و زنان سراسر کشور در عرصه‌های گوناگون ورزشی را فراهم می‌سازد.
ما می‌گوییم وجود ملیتهای ستمزده، نیروی بزرگ و مؤثری برای سرنگونی رژیم و کسب آزادی است، پس باید شخصیت چند فرهنگی و چند زبانی ایران را غنیمت شمرد.
هموطنان ما که از ملیتها و فرهنگها و زبانهای گوناگون برخوردارند، باید بتوانند به‌طور برابر در تصمیمهای ملی مشارکت کنند، باید بتوانند هویت فرهنگی و دینی و زبانی خود را حفظ کنند، و باید بتوانند به زبان مادری خود سخن بگویند، کار و تحصیل کنند و آن را اشاعه دهند.
ما بر آنیم که اختناق و سانسور را در همه اشکال آن از میان برداریم. این شاهراهی است به سوی یک نظام دموکراتیک.
ما برآنیم که از بیان آزادانه و فعالیت بدون محدودیت، شرایط انتخاب آزادانه را فراهم سازیم و مشارکت سیاسی را شکوفا کنیم.
بگذارید دروازه‌های جهان و تمام دانش و اطلاعات آن به روی جوانان ایرانی گشوده شود.
ما بر برابری همه مردم ایران تأکید داریم؛ 
برابری همگان در انتخاب کردن و انتخاب شدن، 
برابری زن و مرد در همه حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی
و برخورداری همگان از فرصتهای برابر در آموزش‌وپرورش، آموزش عالی، اشتغال و کسب و کار.
بله، ما در پی نظم تازه‌یی هستیم، بر اساس آزادی و دموکراسی و برابری.
نیروی این تحول بزرگ، شما جوانان آگاه و آزاده ایرانید و همه شما را برای برپایی ایران آزاد و دموکراتیک فرا می‌خوانم.
سلام بر دانش‌آموزان و دانشجویان
سلام بر معلمان و استادان
سلام بر آزادی

Monday, September 21, 2015

شاهین جعفری، قهرمان پرتاب وزنه آسیا دستفروشی می‌کند


شاهین جعفری، قهرمان ۱۹ ساله پرتاب وزنه جوانان آسیا که در مسابقات قهرمانی آسیا در چین تایپه مدال نقره گرفت از یک سال پیش تا کنون در بازار تهران دستفروشی می​کند. 
شاهین که همچنین در سال ۱۳۹۱ موفق به جابه‌جایی رکورد پرتاب وزنه ایران شده است در ارتباط با محرومیت و فقری که اکنون دست به گریبان آن است می‌گوید: نه تنها هیچ پاداش و یا حمایتی از او صورت نمی‌گیرد بلکه بعد از مسابقات آسیایی که مچ پایش آسیب دید فدراسیون دو و میدانی حتی حاضر نشد نامه‌یی به فدراسیون پزشکی ورزشی ارسال کند تا بتواند به​طور رایگان مصدومیتش را درمان کند.

او اضافه می‌کند: البته من تنها قهرمان ورزشی ایران نیستم که به‌دلیل حمایت نشدن از سوی فدراسیون​های ورزشی برای تأمین هزینه زندگی و تمرینات به دستفروشی روی آورده‌ام، در سالهای گذشته نیز سرنوشت شماری از ورزشکاران و قهرمانان ایرانی به دستفروشی و حتی کارتن​خوابی ختم شده است. به‌عنوان نمونه فرشاد درکه، ورزشکاری که در سومین فستیوال هنرهای رزمی در سال ۲۰۱۲ به مقام قهرمانی رسیده بود، مدت​ها کارتن خواب شده بود و یا امید ستایش​پور​ قهرمان پاورلیفتینگ ایران، مجتبی مرادی، قهرمان کشتی آزاد ایران، صادق پاکدامن عضو تیم ملی نجات غریق ایران و سجاد پیرآقا یارچمن، قهرمان پارالمپیک از جمله ورزشکاران ایرانی هستند که اگر ‌چه در عرصه بین​المللی موفق به کسب مدال​های رنگارنگ شده​اند اما در حال دستفروشی در کنار خیابان هستند

يك عكس ، جوان ايراني و عشق به آزادي


بهنام :  اووووو نيگا چه عكس بزرگي از مريم رجوي زدن!! عجب جرأتي داشته طرف !!  ولي ميگما ااا اين همه ريسك كردن اونم به خاطر ده دقيقه ؟ كه چي بشه ، جون تو ده دقيقه بيشتر اينجا نمي مونه ، الان يه مشت جوجه بسيجي ميريزن و جمعش مي كنن!!! 
محمدرضا : حرفت درسته هاااا الان ميريزن جمع ميكنن، ولي خدا وكيلي وقتي اين عكس رو ديدي چه احساسي داشتي؟
بهنام :   خب... احساسم... از اينكه يكي پيدا شده چنين ريسكي كرده  خوشم اومد، اينكه يك نفري توي همين شهري كه من دارم توش راه ميرم بوده كه دل اين كار رو داشته ،يكي كه مثل من يه طور ديگه فكر ميكنه ، يكي كه اونم مثل من  آزادي ميخواد و ميخواد اين آخوندا برن... حس كردم تنها نيستم ، يه همدل ، يه همفكر ... نميدونم ...  ولي ببين من هيچوقت از اين بي كله بازيها در نميارم چون ممكنه وقتي بخوام اين  عكس رو بزنم دستگير شم.
محمدرضا : ببين بهنام ، به نظرت اون كسي كه اين كار رو كرده  به خطر دستگيري و هزارتا چيز ديگه فكرنكرده؟ هزار بار دچار ترديد نشده ....
بهنام :   نميدونم والا... حتما كه فكرش رو كرده... ولي خب ....
محمدرضا : ميدوني به نظرم اون كسي كه اين ريسك رو كرده، قبل از  اينكه به اين فكر كنه دستگير ميشه يانه، به اين فكر كرده كه اين كارش چه تاثيري ميتونه روي بقيه داشته باشه.... به اين فكر كرده كه بالاخره من يك انسان صاحب اختيار و آگاهي هستم ، كسي هستم كه خودم ميتونم براي زندگي خودم تصميم بگيرم ، من كسي هستم كه به شرايط و جبر موجود ميتونم نه بگم ، و همين تفاوت من با ساير موجوداته... وقتي از در و ديوار بهت ميخوان بگن بشين سر جات هيچ راهي نداري ، بايد جلوي همين حكومت با تمامي كثافت و رذالتش سر خم كني ، ولي تو ميگي نه!  من كسي هستم كه حرفم رو ، خواسته ام رو كه نابودي توئه ، فرياد ميزنم . من كسي هستم كه عكس اون كسي كه دوستش دارم رو روي ديوار ميزنم، كسي كه فكر ميكنم و معتقدم اونه كه من رو و ايران من رو نجات ميده...
 حالا فك كن هركسي مثل من و تو الان اين عكس رو مي بينه به اين فكر مي كنه كه در اين اختناق كساني هستند كه حاضرند چنين ريسكي را بكنند و حرفشون رو حتي براي ده دقيقه روي ديوار بذارن. كسانيكه از توي اين خيابون رد ميشن و بعد اينكه اين بنر اينجا بوده رو براي دوستان و خانواده اشون تعريف ميكنند ، كساني كه توي اون ساختمونهاي اطراف زندگي ميكنند و از ديدن اين عكس صفا ميكنن...
ته خط اينه كه اين طلسم ساختگي اختناق رو به سخره ميگيرن و راس نظام رو به چالش مي كشن و در مقابل ولايت فقيه زن ستيزو مشتي دايناسور عمامه به سركه ميگن زن بايد بشينه گوشه خونه، عكس يك زن كه رهبري يك جنبش اپوزسيون رو در دست داره ،  بزرگ روي ديوار ميزنن!!
ببين رژيم ادعا ميكنه هيچ مقاومتي وجود نداره پاسخ همه چيز در درون همين رژيمه، خارج   از اين اگر حرفي بزني جوابش سركوب و زندانه،  اما وقتي در مقابل اين همه سركوب، كسي كه اين كار رو كرده حرفش به من و تو اينه، راه حل ديگه اي هم هست، خارج از اين رژيم وهمه متحدينش ... مقاومتي وجود داره، فقط كافيه ما هم نگاه كنيم و از شيوه هاي درست بتونيم مخالفتمون رو اعلام كنيم، ريسك پذير باشيم، اما حساب شده قدم برداريم كه ضربه بزنيم و ضربه نخوريم.


من مطمئنم الان فيلمهاي همين بنري كه اينجا زده شده تو اينترنت پر شده و خواهد شد....
قبول داري؟
اگه قبول داري توهم آستين بالا بزن يك كاري كن، نيازي نيست بريم يك بنر به اين بزرگي بزنيم، ميتونيم  با يك ماژيك،يا هر وسيله ديگه اي صدايي باشيم كه حرفمون رو بزنيم و رو در روي رژيم بايستيم و  بگيم ما تو رو نميخواهيم و ما اين قدرت و شجاعت رو داريم كه رو در روي تو به هر شيوه اي بايستيم و روي تو رو كم كنيم.
خصوصا الان كه ايام مهرگان و سالگرد 30 مهر، روزي است كه مريم رجوي به عنوان رياست جمهوري مقاومت ايران توسط شوراي ملي مقاومت انتخاب شده ، بهترين موقعيته كه همين مناسبت رو جشن بگيريم و به همه نشون بديم كه ايران ما بي كس و كار نيست ، ايران ما مريمي داره كه داره بخاطرش شبانه روز زحمت ميكشه  ، تمامي جهان رو بسيج كرده و ايرانيها رو گرد هم آورده تا با همبستگي خودشون صداي محكمي بشن در برابر اين رژيم ، زني كه در برابر اين رژيم زن ستيز ايستاده و ميخواد كه به تمام زنان و مردان ايران هم شجاعت اين ايستادگي رو بده... ما هم براي زدن يه توپوزي به اين رژيم و دايناسوراش عكسها و  اسم مريم رجوي رو هر جايي كه تونستيم بلند ميكنيم و سالروز سي مهر رو گرامي ميداريم.

Sunday, September 20, 2015

30 مهر در ايران چه روزي است ؟

سی مهر در ايران چه روزي است ؟
 ما نسل سوم و چهارمي هايي كه دراواخر دهه پنجاه و در دهه هاي شصت و هفتاد به دنيا آمديم ، در كشورمان حاكميتي جز ولايت فقيه و مشتي آخوند و پاسدار كه بر مسند قدرت بودند نديديم. ما كساني بوديم كه هيچ كداممان نقشي در انتخاب اين سيستم نداشته ايم. اگر هر انتخاباتي هم برگزار شده ، اگر هر كانديدايي جلوي رويمان بوده ، تنها و تنها يكي از عوامل و عناصر همين نظام بوده و كسي بوده كه از فيلتر شوراي نگهبان رد شده و لازمه به قدرت رسيدنش التزام قلبي و عملي به ولايت فقيه بوده.
احزاب سياسي هم كه به عنوان  اپوزيسيون در ايران فعاليت مي كنند، رسما ميگويند، موافقان خارج از نظام هستند!!
اما به واقع در ايراني با  بيش از 7000 سال تمدن، مي شود گفت كه مقاومتي وجود ندارد؟
سوالي كه همواره به ذهن هر ايراني و به طور خاص تأكيد ميكنم يك جوان ايراني خطور ميكند اين است كه پس يعني هيچ راهي نيست؟ يعني ايران هيچ كس را ندارد؟ آن كسي كه ميتواند اين كشور ويران شده به دست اين ضحاك زمان را  نجات داده و آزادي را به آن بازگرداند كيست؟ 
 زادگاه بابك در مقابل امپراطوري مامون، سرزمين ستارخان ها و باقرخانها چطور مي شود كه مقاومتي در آن وجود نداشته باشد....
يك نگاهي به تاريخ ايران نشان ميدهد هرجا ظلمي بوده مقاومتي بوده، از رئيس علي دلواري در بوشهر، تا آريو برزن در غرب، تا ميرزا كوچك خان در شمال!!
اما دستگاه ديكتاتوري حاكم بر ايران در اين ساليان حتي ما را از تاريخ و فرهنگ واقعي خودمان دور كرده است.
حرف نو كجاست؟ پاسخ دردهاي مردم چيست؟ 
در امتداد حاكميت سي و هفت ساله ولايت فقيه ، مقاومتي چشم گير و خيره كننده وجود دارد. كساني از همان سال 57 در برابر اين جنايتكاران ايستادند و تا همين  امروز همچنان ايستادگي كرده و كوتاه نيامدند و بهاي آن را هم با خون خود و گذشتن از همه چيز و همه كس خود دادند.
مقاومتي كه در اين 37 ساله با همه چيز خود در يك نبرد تمام عيار با رژيم بود و اين رژيم با شيطان سازي و صرف هزينه هاي گزاف از جيب مردم ايران تلاش كرده تا به طور خاص ما جوانان را از شناخت حقيقي آن باز دارد. 
اما به واسطه قدرت پرداخت و فداي اين مقاومت، از تمام فراز و نشيبهاي اين ساليان گذشت و امروز تبديل به يك اپوزيسيون مطرح در مقابل رژيم ولايت فقيه شده است.
اما موضوع اصلي كه اين اپوزيسيون را از ساير احزاب رنگ و لعاب دار سياسي جدا مي كند، رهبري مريم رجوي است 



زني كه در مقابل ارتجاع زن ستيز آخوندي ايستاده و كارزار سرنگوني رژيم  را پيش مي برد.
زني كه با قدرت و شجاعتي بي نظير سكان اين مقاومت را در دست گرفته و از ايران آزاد فردا چنين ميگويد:
نظرگاه مريم رجوي براي ايران فردا
اين ديدگاه دقيقا رو در روي ديدگاه عقب مانده و متحجرانه اي است كه زن را به پستوهاي خانه مي كشاند درمقابل او ميگويد كه زن بايد در عرصه كار و سياست و مبارزه و .. فعال باشد و تنها نگاهي به نقش برجسته زنان در  اين مقاومت گوياي اين مدعاست كه اين نه يك حرف و شعار بلكه يك پراتيك انجام شده و به موفقيت رسيده است.
اين زن كسي  است كه مقاومت ايران او را به عنوان رئيس جمهور دوران انتقال حاكميت به مردم ايران انتخاب كرده.چون سمبل رويارويي با نظرگاه مرتجع و قرون وسطايي رژيم است.

جالب اينجاست كه نه تنها مردم ايران بلكه چشم هر انسان آگاه و مترقي را اين حقيقت ميگيرد چنانچه در صحبتهاي اين شخصيتهاي برجسته سياسي از اقصي نقاط جهان هنگامي كه به رهبري مريم رجوي و به نيروي عظيم ناشي از برابري در مقاومت ايران ميرسند اينگونه ميگويند:
 مريم رجوي از نگاه ديگران



نگاهی به کارنامه سالیان گذشته، نشان می‌دهد که انتخاب خانم مریم رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران در روز 30 مهر سال 1372 و پيشتر از آن به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدين خلق ايران در 26 مهر سال 68، انتخابی فقط برای آن مقطع یا انتخابی تنها برای فردای بعد از سرنگونی و دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران نبود؛ بلکه انتخابی برای امروز هم بود. برای پیشبرد مقاومت و محقق کردن امر سرنگونی استبداد ننگين ولایت‌فقیه. در عین‌حال، این اندیشه، مواضع، دیدگاهها و برنامه‌ها، رنگی از آینده نیز دارند. رنگی از فردا! فردایی روشن! پس گرامي باد 26 و 30 مهر هر سال !
میهنی می‌سازیم
که در آن قانونی
برتر از خواسته مردم نیست
میهنی می‌سازیم
که در آن چوبه‌دار،
نیست جز خاطره‌یی تلخ و فراموش شده
هیبت جراثقال
می‌دهد باز
ز سازندگی شهر پیام
میهنی می‌سازیم
که در آن لغو شده
حکم شوم اعدام...
مشق هر روزه فرداها با خط درشت
در همه کوچه و برزن اینست:
نه به شلاق و شکنجه
نه به جراحی گلخند و تبسم
نه به سرکوبی مردم
نه به ویرانگری هسته‌یی و بمب اتم
قلب این خاک فقط کانون
انفجار شادی است
حق مفروض و مسلم تنها
همه جا آزادی است
میهنی می‌سازیم
که در آن وسعت خورشید به‌اندازه چشمان سحرخیزان است
نام این میهن آزاد شده
ایران است
نام این میهن آزاد شده
ایران است.
(مریم رجوی- گردهمایی بزرگ ایرانیان- پاریس- 6تیر 1393) 

Friday, September 18, 2015

برنامه ده ماده‌یی مریم رجوی برای ایران آزاد فردا


1-از نظر ما آرای مردم، تنها ملاک سنجش می‌باشد و بر همین اساس، خواهان یک حکومت جمهوری مبتنی بر آرای مردم هستیم. .
2- ما خواهان یک نظام کثرتگرا و آزادی احزاب و اجتماعات هستیم. در ایران فردا، ما به کلیه آزادیهای فردی احترام می‌گذاریم و بر آزادی بیان و آزادی کامل رسانه‌ها و دسترسی بی‌قید و شرط همگان به فضای مجازی تأکید داریم.
3 ـ ما در ایران آزاد شده فردا، از لغو حکم اعدام دفاع می‌کنیم و نسبت به آن متعهدیم.
4 ـ مقاومت ایران از جدایی دین و دولت، دفاع خواهد کرد. هر گونه تبعیض در مورد پیروان کلیه ادیان و مذاهب، ممنوع خواهد بود.
5 ـ ما به برابری کامل زنان و مردان در کلیه حقوق سیاسی، اجتماعی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، معتقدیم و هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان، ملغی خواهد شد و آنان از حق ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال، انتخاب آزادانهٴ پوشش برخوردار خواهند بود.
6 ـ ایران فردا، کشور عدالت و قانون است. ما خواهان ایجاد یک نظام قضایی مدرن، مبتنی بر احترام به‌اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستیم. همچنین قانون شریعت آخوندی، در ایران فردا جایی نخواهد داشت.
7 ـ ایران فردا، کشور برابری همه ملیتهاست. ما بر خودمختاری کردستان ایران که طرح آن را شورای ملی مقاومت تصویب کرده، تأکید داریم. زبان و فرهنگ هموطنان ما از هر ملیتی که هستند، در زمرهٴ سرمایه‌های انسانی تمام مردم این کشور است که باید در ایران فردا گسترش و ترویج پیدا کند.
8 ـ ما مالکیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به‌رسمیت می‌شناسیم. و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار، تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند.
از نظر ما، ایران فردا، کشور حفاظت از محیط زیست و احیای آن خواهد بود.
9 ـ سیاست خارجی ما، مبتنی بر همزیستی مسالمت‌آمیز، صلح و همکاریهای بین‌المللی و منطقه‌یی و احترام به منشور ملل‌متحد خواهد بود.
10 ـ ایران آزاد فردا یک کشور غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی خواهد بود. 

Tuesday, September 15, 2015

نوشته‌ای از صالح کهندل، لحظاتی از هنگام مواجه با چهره خونین زندانی سیاسی شاهرخ زمانی


(شاهرخ قهرمان هرگز نمی‌میرد) 
یک ساعت قبل هم سلولیِ، همشهری و هم رزم قهرمانم (شاهرخ زمانی) با حالت اضطراب به سراغم آمد و گفت: شاهرخ را هرچه صدا می‌کنم جواب نمی‌دهد و هیچ حرکتی ندارد.
بی‌اختیار گفتم: مگر می‌شود او حرکتی نداشته باشد؟ شاهرخ حتی در خواب هم جنب و جوش دارد، به سراغش رفتم، وقتی چهره‌اش را دیدم که خون از دهان و دماغش بیرون زده و هیچ حرکتی ندارد باور نکردم، نه این شاهرخ نیست و امکان ندارد! او به خواب ابدی برود، چون او را به این جرم متهم کرده بودند که مرده‌ها را زنده می‌کند و آنها را که در خواب هستند بیدار می‌کند.

چگونه امکان دارد؟ کسی که از خواب نفرت دارد به خواب ابدی برود؟! نه من باور ندارم او مرده است، بلکه او مثل هزاران قهرمان دیگر شهید و گواهی جاودانه شد و هر لحظه بر سر ظالمان فریاد می‌زند و مردم ما را به مقاومت دعوت می‌کند.

بی اختیار زار زار گریه می‌کردم و کسی نبود دلداریم بدهد، ناگهان احساس کردم با نگاهی دوست داشتنی در کنارم ایستاده و با زبان شیرین مادری (ترکی) فریاد می‌زند، می‌گوید: ( انقلابیلار هیچ وقت ایلمزلر) انقلابیون هیچ وقت نمی‌میرند، (بونی فقط انقلابیلار قانارلار) این را فقط انقلابیون می‌فهمند. اشک چشمانم را پاک کردم ولی چرا دروغ بگویم، این فقط حرکت شکلی بود و فایده نمی‌کرد، باز اشک چشمانم امانم نمی‌داد، دوباره احساس کردم در کنارم ایستاده و می‌گوید، چرا برای من گریه می‌کنی؟ تو که من را بهتر از همه می‌شناسی و میدانی من برای خوشبختی و شادی مردم مبارزه می‌کنم و هیچ وقت نخواهم مرد! ولی اگر دلت گرفته و می‌خواهی گریه کنی مرا بهانه نکن، به اطراف نگاه کن و به‌حال آنها گریه بکن که سالهاست، روحشان مرده و به ظاهر زنده‌اند! 

آری شاهرخی که من می‌شناسم، بزرگتر از مرگ است.

او هرگز نخواهد مرد

و برای احیای حقوق کارگران همیشه فریاد خواهد زد

صالح کهندل -زندان گوهردشت .۹۴.۶.22.

در چشم انتظار ۳۰مهر


سي مهر روزيه كه اعلام رياست جمهوري خانم رجوي  بيروني اعلام ميشود......در شهريور 1372 شوراي ملي مقاومت ايران به اتفاق آرا خواهر مريم  رو به عنوان رييس جمهور مقاومت در دوران انتقال معرفي ميكند 
و اين موج شادي و اميدبسياري را  براي  هموطنان داخل و  خارج به همراه داشت   
 براي اولين بار يك زن در مقابل ايلغار خميني كه تا بن استخوانشان ضد زن بودن ايستاده بود.آنجايي كه در دورتموند آلمان خطاب به رژيم گفت شما سخت در اشتباهيد شما شما هر چه از تحقير و ستم و سركوب و شكنجه و كشتار كه در چنته داشتيد عليه زن ايراني به كار گرفتي اما مطمئن باشيد كه به دست همين زنان اگاه و آزاد و رها بساط ستم شما در همه جا برچيده خواهد شد

و اين زندگي و مبارزه يك نسلي بود. نمادي از يك حضور تاريخي زنان در ميهن ما كه سر منشا رهايي زنان و به تبع آن رهايي مردان است 
و اگر يك نگاهي به طول مسير و راهي كه طي شده بندازيم نشون ميده كه ايمان مقاومت و عزم راسخ آن در راه تحققآزادي مردم ايران تا كجا بهاشو پرداخته 
در سالهاي اخير هم يك شعار و يك باور و يك اراده منشاء رقم خوردن و تحقق پيروزيهاي عظيم عليه اين رژيم بود. 
خانم رجوي اين مبارزه رو با ايمان و باورهاشون به انسان وآزادي پيش بردند.
 يك بار در مراسم شب قدر رمضان 88 در سخنرانيشون گفتن  كه سرچشمه تواناييها و شكافتنها، پيش رفتنها و سرچشمه همه تغييرات از هر جنس به هر ميزان در هر ميدان گوهر انساني نهفته در تك تك انسانهاست 
يا در يك كنفرانس اسلام زنان و برابري باز از او شنيديم كه گفت هر آينه بپذيريم كه انسان گوهري بي همتا و ناموس هستي و تاريخ است لاجرم بايد در او به گونه يي در تراز كرامتش بنگريم و تا بن استخوانش به اين جمله ايمان دارد 
و هيچ سختي و مشكلي نيست كه در مقابل او راه حل نداشته باشد 
ما بارها شاهد بوده ايم که در جلساتی که در حضور خواهر مريم برگزار می شد ابتدا نظرات افراد شرکت کننده به کلی از هم فاصله داشته و پراکنده بودند يا بسيار نسبت به نتيجه ی کارزار پيش رو، نااميد بودند و ترديد داشتند؛ اما در انتهای جلسه همه متحد و يکپارچه و مؤمن به نتيجه ی کار و مصمم به اجرای آن بودند و اين ايمان و مصمم بودن در مراحل بعدی مرتب تعميق می شد تا به نتايج شگفتی مثل درهم شکستن ليست تروريستی می رسيد.
 موضوع ليست تروريستي  آمريكا كاري بسا ناشدني بود و هيچ كس ايمان نداشت كه ميتواند حق سازمان و مقاومت ايران را از مماشات گران كثيف غربي كه به خاطر منافع خودشان و به دست آوردن دل رژيم، اين نامگذاري را انجام داده بودن، براي هميشه برداشته شود...اما خواهر مريم ايمان داشت كه اين موضوع هر چقدر سخت و پيچيده هم كه باشد اما ميتوان و بايدپيروز شد.
زيرا او خود بارها در صحبتهاش بيان كرده بود كه انسانهاي لبريز از اميد انسانهاي پايدار و شكيبا كه در برابر هجوم ناملايمات، دشواريها و سختيها، ايستادگي ميكنند، و به خورشيد درخشاني كه در پس ابرهاي سياه است ايمان دارند و به تراز چشمگيري از ظرفيت انساني دست يافتن و آنچه را كه نشدني مي نمايد با طاقتي بسيار، با تعهد پذيري شگفت و با عشقي پر سودا برآورده ميكنن 
ايمان به انسان و تغيير او و استخراج توان بی اندازه يی که خواهر مريم ازش ميگه از نظر جامعه شناسان يك روند بسيار سخت و پيچيده است 
  و دو دستگاه نظری متضاد نسبت به انسان را ترسيم می کند. يکی ديدگاه و نگاه ارتجاعی و فروبرنده نسبت به انسان است؛ که برجسته ترين نمونه اش ديدگاه خمينی است. اين ديدگاه غل و زنجيرها را بر دست و پای انسان بيش از پيش محکم می کند. به طوری که انسان را در درون خودش زندانی می کند، نظام خمينی از اين وسيله برای اعمال سلطه اهريمنی خود استفاده می کند. اين رژيم همان گونه که دشمن آزادی و آزاديخواهی است، دشمن آزادی انسان از قيد و بندهای اسارت بار هم هست. در اين دستگاه انسان موجودی مستأصل و درمانده است که هيچ آينده يی برای خود نمی بيند و محاط در جبرهاست و هيچ راه نجاتی ندارد. در نتيجه بايد به شرايط فاشيسم دينی حاکم تن بدهد. در مقابل، ديدگاه خواهر مريم قرار دارد که رشد دهنده و شکوفا کننده ی انسان است. اين ديدگاه درست به عکس ديدگاه ارتجاعی، خواستار پاره شدن زنجيرها و فرو ريختن قيد و بندها است. بر اساس اين ديدگاه انسان تغيير می کند و تغيير می دهد. در حالی که در آن ديدگاه انسان اسير و بنده يی بيش نيست. خواهر مريم می گويد در انسان توان بی نهايت برای رشد و شکوفايی هست و آزاد شدن اين انرژيها الزام آزادی مردم ايران است. شعار «می توان و بايد» بر اساس همين ديدگاه محقق می شود . با اتکا به همين ديدگاه است که خواهر مريم می گويد مردم ايران خودش می تواند تغيير دموکراتيک در ايران را محقق کند. ديدگاهی که ويژگی مثبت هر انسان را می بيند و آن را رشد می دهد. ديدگاهی که به تواناييهای هر انسان ايمان دارد و اين ايمان به حدی است که انسانها را عميقاً تحت تأثير قرار می دهد و تواناييهای عظيم درونشان را بيدار می کند و به حرکت در می آورد. 
و اين اعتقاديست كه خواهر مريم در اين سالهاي مبارزه با اين رژيم ولايت فقيه نزديك به سه دهه است كه با اتكاء به آن مبارزه رو پيش برده و بسياري از آنها عملكرد اين اعتقاد رو ديدند درمورد آن شهادت دادند 
من درجلسات زيادي بودم و شاهد صحبت هاي زيادي از شخصيت هاي شريف و برجسته خارجي بودم 
اين افردا وقتي مجاهدين رو مي شناسن و با هدف و آرمانشون آشنا ميشن گويي كه تمام عيار ميخواهند از اين سازمان دفاع كنن و همه اين بالندگي رو در وجود خواهر مريم مي بينن وبه آن اذعان ميكنن 
آقاي لرد اسلين نماينده مجلس اعيان انگلستان و قاضي سابق ديوان عدالت اروپا در جشن پيروزي مقاومت ايران در دادگاه انگلستان در اورسوراواز گفت چيزي كه بايد 
 بدانيد اين است که هر تيمی نياز به يک سر دارد، هر سازمانی نياز به يک سر دارد، تا بتواند تدبير کند و اين فرد کسی نيست جز خانم مريم رجوی که واقعاً احترام ما را برمی انگيزد و در پارلمان انگلستان، ما نمايندگان انگلستان اخيراً نوشتيم، که چگونه در نگاه ما خانم رجوی از بيشترين احترامات برخوردار است
لرد راسل جانستون فقيد نيز در مورد او گفت: او آنتی تز بنيادگرايی رژيم ايران است. او يک شخصيت استثنايی است. اعتقاد او به تغيير پذيری انسان نفسها را در سينه حبس می کند 

آلخو ويدال کوادراس نايب رئيس پارلمان اروپا و رئيس کميته اروپايی در جستجوی عدالت پس از پيروزی مجاهدين در حذف نام سازمان مجاهدين از فهرست تروريستی آمريکا گفت: «خانم رئيس جمهور! واقعاً می خواهم به شما تبريک بگويم؛ چون عامل تعيين کننده در اين نبرد و اين نتيجه خوش پايانی، رهبری شما بوده است. چون وقتی من اين نبرد را چندين سال پيش به همراه تمامی همکارانم در پارلمان اروپا که بسياری از آنها اين جا حضور دارند، شروع کردم، کسان ديگری بودند که پيش از من آن را آغاز کرده بودند. … توسط پائولو کازاکا و استراون استيونسون وارد اين مأموريت شدم. آنها به من درباره جنبش شما، وضعيت موجود و اهدافتان توضيح دادند. سپس با فيروز محوی و آقای محدثين ديدار کردم. اما صادقانه بگويم: خانم رجوی! اين پس از ديدار با شما بود که من واقعاً تصميم گرفتم وارد اين کازار بشوم. چون شما واقعاً من را متقاعد کرديد. پس از صحبت با شما و گوش دادن به سخنانتان و با کسب آشنايی از شما، از زندگی تان، از دستاوردهايتان و از آرزوهايتان برای ايران، من واقعاً فهميدم که بايد سهم ناچيز خودم را ايفا کنم. با تشکر فراوان! به شما تبريک می گويم. چون رهبری شما حياتی بود و اميدوارم که رهبری شما تا پيروزی نهايی، ادامه يابد؛ چون امروز، ما گام بسيار مهمی را برداشته ايم؛ اما اين نبرد ادامه خواهد داشت. مهم ترين هدف، هنوز در پيش روی ما قرار دارد و آن بردن دموکراسی به ايران است. در آن روز است که مأموريت ما به سرانجام خواهد رسيد.
يادم هست يكي از دوستان مجاهدم از خواهر مريم اينطور ميگفت در اين سالها هر وقت صحبت از حجم و تنوع کارهايی که خواهر مريم به طور توأمان و در طول روز پيش می بردند می شد، دو احساس مختلف را برمی انگيخت. اول اين که باورش واقعاً دشوار بود، دوم اين که همهٴ ما نگران سلامتی خواهر مريم می شديم، اما در عمل نتايجش رو می ديديم که چگونه، کارها با همه ی سنگينی و تنوع و گستردگی پيش می رود و گام به گام به نتايج مطلوب می رسد. کارهايی مثل مقابله با توطئه ی سنگين و زد و بند ميلياردی هفده ژوئن، دفاع از اشرف و به ثبت رساندن ضرورت حفاظت از آن در مجامع بين المللی، رويارويی با اتهام تروريسم به مجاهدين و پيش بردن کارزار درهم شکستن ليستهای تروريستی. با نگاهی به فهرست کنفرانسهای متعدد و گردهماييها و اجلاسهايی که طی اين سالها شاهدش بوديم، می شود شمايی از کار عظيمی را که خواهر مريم دارد پيش می برد، ديد.و آخر هم ديديم كه در رابطه با ليست تروريستي پشت مهيب ترين نيروي ارتجاعي ايران بالاخره به خاك ماليده شد  
در پرتو همين ديدگاه و ايمان و اراده ي خواهر مريم بود كه نسلي كه در برابر خميني همه چيز را از درون خودش استخراج كرد به اتكاي انقلاب دروني مجاهدين به تعادل قوا در سياست و صحنه هاي مختلف پشت پا زده و دراين سه دهه ناممكنهاي بزرگي رو ممكن كرده.....
چاه باطل خمينی در ايران، هر چه عميق هم که باشد، با چنين ايمانی گل گرفته خواهد شد.و سرنگوني محقق مي شود.

Monday, September 14, 2015

گفتگو با محمد محدثین (قسمت اول) "صدق "و "فدا "رمز ماندگاری مجاهدین


مجری: سلام می‌کنم خدمت شما آقای محدثین خیلی خوش آمدید و خیلی خوشحالیم که همزمان با پنجاه ساله شدن سازمان دعوت ما را پذیرفتید.
محمد محدثین: با سلام به شما و هموطنان عزیز. با درود به روح بزرگ بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران محمدحنیف‌نژاد، سعیدمحسن و علی اصغر بدیع زادگان، و با درود به همه شهیدان راه آزادی؛ با تبریک به تک‌تک اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، اعضای مقاومت ایران و مردم ایران به‌خاطر پنجاهمین سالگرد طلوع سازمان مجاهدین. تولد سازمانی که به حق یک گنجینه برای آزادی و استقلال میهن ماست و با تبریک به خواهران و برادرانم، همرزمانم در لیبرتی و با درود به آنها که با پایداری و مقاومت در طول این سالیان، به سازمان مجاهدین یک درخشش جدیدی بخشیدند.

Sunday, September 13, 2015

نوشته زندانی سیاسی شاهرخ زمانی چند روز قبل از جان باختنش: در اداره اطلاعات تهدید به مرگم کردند

زندانی سیاسی کارگر شاهرخ زمانی چند روز قبل از جانباختنش از زندان گوهردشت کرج یادداشتی به بیرون فرستاده و نوشته که از سوی دژخیمان اطلاعات تهدید به مرگ شده است. در این یادداشت آمده است: 
در پایان قابل تذکر می‌باشد که در اداره اطلاعات به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم تهدید به مرگ شده‌ام از جمله مسمومیت ٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی ٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار می‌کردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده‌ام. مامورین... .. زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده‌اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مأموران از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هر گونه عواقب از این قبیل من به همه هشدار می‌دهم. مرگ من در زندان به هر دلیل متوجه مسئولان می‌باشد.

Thursday, September 10, 2015

بشارت آینده... - محسن سیاکلاه


وبشّر المؤمنین بأنّ لهم مّن اللّه فضلًا کبیرًا-احزاب-47
و مؤمنان را مژده ده که برای آنان از جانب خدا فضیلتی بزرگ آمده است
حرکت تاریخ بشر، حرکتی قانونمنداست. بنا‌ به نگرش توحیدی نسبت به تحولات تاریخ و جامعه، این حرکت هرگز و هیچ‌گاه خودبخودی نبوده و در همه وجوه هدایت شده، می‌باشد. عوامل و اسباب هدایت جامعه در هر عصر و هر دوره از تاریخ متفاوت است. این تفاوت ناشی از شرایط و مرحله رشد انسانها و جوامع انسانی می‌باشد. رشد جوامع انسانی از یک سو ناشی از رشد آگاهیها و کیفیت مناسبات اجتماعی و از سوی دیگر محصول رشد مبانی اقتصادی و حل تضاد انسان با طبیعت است. این رشد و تکامل، بدون شکاف، در تمام مراحل از وجود عناصری بهره گرفته که در نقش رهبری و هدایت کنندگی عام یا خاص، به‌مثابه ”شرط تغییر“ عمل کرده‌اند. طبعاً هر اندازه که این عناصر از توان رهبری بالاتری چه در سازمانکار و چه در محتوای تکاملی و انقلابی برخوردار بوده‌اند، اثرگذاری بیشتری داشته‌اند. اما به هر حال ما هیچ تحول تکاملی و گام رو به جلویی را در جوامع انسانی، در هیچ دوره‌ای، پیدا نمی‌کنیم که خالی از عنصر شرط یعنی، انسانهای ”جهش“ دهنده باشد. انسانهایی که بروز و بارور شدن استعدادها و آمادگیهای موجود در مبنا را امکانپذیر کرده‌اند. این قانون تحولات تاریخ بوده، هست و خواهد بود. قانون، بیان یک رابطه ضروری و قطعی بین عناصر تشکیل دهنده یک یا چند پدیده است. این رابطه ضروری، هم ناشی از ماهیت شیئی می‌باشد و هم آن ماهیت را بارز و آثارش را در زمان و مکان منتشر می‌کند.

حالا از همین زاویه می‌توانیم نگاهی به سازمان مجاهدین بیندازیم. گذشته را ببینیم و آینده را بخوانیم. 50سال یک دوران طولانی تاریخی محسوب می‌شود. دورانی که به‌اندازه کافی داده‌های مختلف در زمینه‌های گوناگون در اختیار یک ناظر و محقق می‌گذارد تا بتواند گذشته را خوب ببیند و آینده را اگر توانمندی و دستگاه بینش لازم را داشته باشد، خوب بخواند و آنگاه به حقایق معترف شود.
این دعوتی است که از همه می‌شود تا هر چه پروژکتور و ذره‌بین دارند به گذشته سازمان مجاهدین بیندازند و واقعیتهایی را که تحقق یافته و دیگر ادعا نیست، ببینند و مورد بررسی قرار بدهند. هرچه بیشتر و عمیق‌تر بهتر. البته این کاری است که خیلیها کرده‌اند و می‌کنند و باز هم خواهند کرد. ما مجاهدین نیز از همه آنها استقبال می‌کنیم و اطمینان می‌دهیم که بیشتر و دقیق‌تر از همه، تمام آنچه را که نوشته شده است با بیطرفی کامل و از سر مسئولیت سنگین پیش‌بردن انقلاب و مقاومت یک خلق و یک آرمان، به‌دقت بخوانیم و خوانده‌ایم. از مثبتات آن بهره برده‌ایم و درخفا و علن سپاسگذار بوده‌ایم و منفیها را نیز بنا‌ به همان مسئولیت تاریخی که بر دوش پذیرفته‌ایم، برای قضاوت تاریخ و خلق حفظ کرده‌ایم.

بنابراین در این نوشته راجع به گذشته صحبت نمی‌شود. اما بنا‌ به همان سنت صادقانه مجاهدین که به قول برادر مسعود ”وفای به پیمان، با فدای بیکران، برای آزادی ایران“ بوده، می‌خواهم چند کلامی رو به آینده صحبت کنیم. به گذشته بنگریم و آینده را بخوانیم.

گفتیم که تحولات تاریخ قانونمند و ترجمان ضرورتها است. به‌وجود آمدن سازمان مجاهدین، امروز خیلی روشن شده است که ترجمان ضرورت وجود یک نیروی انقلابی در برابر حضور مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران یعنی خمینی بود. اگر مجاهدین نبودند، خمینی یک دوران تاریخی و طولانی، ایران، منطقه و کل جهان را در محاق بنیادگرایی و ارتجاع فرو می‌برد. در همین حدی هم که توانسته است کارش را پیش ببرد، آثار فلاکت بارش را برای ایران و خلقهای منطقه و برای کل جهان می‌توانیم مشاهده کنیم. حال شما مجاهدین را از صحنه حذف کنید تا ببینید چه کسی توان مقابله با خمینی را داشته است. اگر امروز در صحنه کسی جز مجاهدین نیست، به‌سادگی می‌توان نتیجه گرفت که در صورت نبود مجاهدین هیچ هماورد دیگری وجود نداشت و خمینی بر خر شیطان سوار بود و مراد خودش برای سالیان طولانی میراند.

اما حالا که تاریخ آبستن جرثومه فاسد و افسدی به نام خمینی و بنیادگرایی و ارتجاع بود - جرثومه‌ای که سایر بنیادگرایان نیز زیر چتر او متولد شده و رشد کردند- پس به‌طور قانونمند بایستی تاریخ آبستن پاسخ همین بنیادگرایی نیز می‌بود. اگر قرار است که تکامل ادامه داشته باشد و اگر قرار است که جامعه انسانی هم‌چنان به سوی رهایی و آزادی گام به جلو بردارد، پس این پاسخ باید بر آن جرثومه غلبه کند و در تئوری و عمل آن را پس بزند و به این ترتیب به ضرورت تاریخ پاسخ بگوید.

بنابراین ضرورت، در این‌که آخوندهای حاکم بر ایران سرنگون می‌شوند، امروزه کمتر کسی شک دارد. اگر حرفی باشد در زمان تحقق آن است. این حقیقت آن‌قدر آشکار است که حتی عربده‌کشان خود رژیم نیز آن را هر روز فغان می‌کنند. اما حالا حرف اصلی این است که پدیده جایگزین چیست. این پدیده آیا پیامی دارد. آیا برای بشریت معاصر حرفی آورده است. پیام و حرفی که درمان درد باشد. عامل جهش و یک گام به جلو در ایران، منطقه و همه جهان باشد. اگر خمینی ”ضدبشر“ بود، پس این یکی بایستی ”بشارت دهنده تمامیت انسانیت“ به آزادی باشد. آری این بشارت دهنده، مجاهدین و پیام آنها است که اینک در پنجاه سالگی به گل و به بار نشسته است.

البته که پیام حرف جدیدی نیست. پیام در یک کلام صلح، سلام، یگانگی و یگانه پرستی، عدالت اجتماعی و آزادی است. این پیام همان ”اسلام ناب محمدی“ است که آخوندها آن را به هزار آلودگی و ضدارزش، ملوث کرده‌اند. و مقابلا، بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین، شهید محمد حنیف‌نژاد، مأموریت و وظیفه زنگارزدایی از آن را برای خود تعیین کرده است.

الحق و الانصاف که این مأموریت را او و یارانش تا به امروز آنطور که شایسته بود به اجرا در آورده‌اند. حتماً که شما نیز مانند من در این‌جا مستمراً نام مسعود جلوی چشمتان می‌آید. زیرا او به همان شایستگی که حنیف‌نژاد دوست داشت، وظیفه زنگارزدایی را به تمام و کمال محقق کرده است. این‌که مسعود در این سالها چه کرده است و چه قیمت و قیمتهایی پرداخته است، شناختن و بازگو کردنش در توان من نیست. ابعاد کارهای شناخته شده و بیان شده مسعود یک قسمت از این حقیقت است، اما ابعاد کارها و تلاشهای شناخته نشده و بیان ناشده‌اش – که رسم مجاهدین است که از خود سخن نمی‌گویند – دریایی است که به قول مولوی، برای چشیدن نیز نتوانسته‌ایم به مصداق «آب دریا را اگر نتوان کشید - هم به قدر تشنگی باید چشید»، تا امروز حتی کوزه‌ای از آن برداریم.
اما وقتی حنیف و مسعود، این زنگارها را زدودند، سرانجام جوهر و گوهر این اندیشه و آرمان در وجود مریم رجوی تلألؤ و درخشش خود را برای همه به نمایش گذاشت. چقدر زیباست وقتی چشم انسان می‌تواند ”حقیقت“ را ببیند. و چقدر زیباست ”حقیقت“ وقتی که انسان می‌تواند آن را دریابد. همه‌اش زیبایی در زیبایی است و نور است در نور.

همه آنچه که گفتم مربوط می‌شود به تا همین امروز که سازمان پنجاه سال را پشت سر گذاشته است. حال این همه نور و اینهمه زیبایی، همان بشارت آینده است، همان پاسخ درد است، همان که راه گشا و راهبر است، همان که در ابتدا اشاره کردم که حرکت تاریخ، امری هدایت شده است. تصادفی نیست، خودبخودی نیست. بی‌سمت و سو نیست. پیام عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی دارد. از زمان حضرت محمد تا به امروز، قیمتهای زیاد به پای این آرمان ریخته شده است. از خون حضرت علی و امام حسین- که خون خدا نامیده شده‌اند- گرفته تا ناشناخته‌ترین رزمنده‌ای که به‌نام یگانگی و یگانه پرستی در هر کجای زمین به خاک افتاده است. همه آنها در مقطع کنونی، در یک جهش تاریخی، خودش را در سازمان مجاهدین متبلور یافته است. اکنون، دهه‌ها و سده‌های آینده که هزاره سوم میلادی را شامل می‌شود، از پرتو راهگشای این اندیشه، که در چهره أ”رجوی“ تجلی پیدا کرده، افق نوینی را برای اندیشه و عمل اجتماعی خود می‌یابد. با این تجلی، گشایش و راهگشایی، سدها و موانع تکاملی به کنار زده می‌شوند. اول برای ایران و بعد هر جا که عنصری و خلقی نیازمند، تصمیم می‌گیرد که در مسیر همان عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی گامی صادقانه بردارد. این همان بشارت آینده است. پس بر شما هزاران بشارت باد.

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست.
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی