Monday, November 30, 2015

فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت 16آذر


هفته خیزش و اعتراض در هرزمان، هرمکان
با شعار: ”مرگ بر اصل ولایت‌فقیه - زنده باد ارتش آزادی“
روز دانشجو، روز «اتحاد، مبارزه، پیروزی»

دانشجویان مجاهد و مبارز! 
جوانان اشرف‌نشان ایران، ! 
قیام آفرینان! 
روز دانشجو، روزی که خون سه ستاره تابناک جنبش دانشجویی ایران، «بزرگ نیا»، «شریعت رضوی» و «قندچی»، دانشکده فنی دانشگاه تهران را در 16آذر سال 1332گلگون کرد فرا می‌رسد.
از طنین شعارهای «اتحاد! مبارزه! پیروزی!» که از فردای آن روز در هر سالگرد16آذر، در دانشگاههای ایران طنین‌افکن بود؛ تا رویارویی انقلاب و ارتجاع از فردای سلطه خمینی و کودتای ضدفرهنگی او در بهار به خون نشسته انقلاب در سال 1359؛ تا 16آذر سال 1388 که دانشجویان انقلابی تصاویر خمینی و خامنه‌ای را در ورودی دانشگاه به آتش کشیدند؛ و تا همین امروز که دانشجویان به پاخاسته، به «ستاره‌دار شدن افتخار می‌کنند» و فریاد می‌زنند: «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» ؛ این خون شهیدان جنبش دانشجویی است که می‌جوشد و مسیر پیکار آزادی را روشن می‌کند.
امسال اما، 16آذر در شرایطی فرا می‌رسد که دیکتاتوری دینی در حال خفه شدن در باتلاق سه دهه جنایت و خیانت است. جام زهر اتمی، یعنی شکست استراتژی پرهزینه بمب‌سازی، جام زهر منطقه‌یی، یعنی به گل نشستن استراتژی دخالتهای پرهزینه خامنه‌ای در عراق و سوریه، شقه رأس نظام و جنگ قدرت بین باند رفسنجانی- روحانی با خامنه‌ای و سپاه پاسداران و فلج اقتصادی کشور حاکی از فسادی سرطانی و بی‌علاج در سراپای حاکمیت آخوندهاست.
موج اعدامها که این رژیم را به رکورد‌دار مجازات مرگ تبدیل کرده و جنایت علیه بشریت با پرتاب80 موشک به مجاهدان بی‌سلاح و محصور در زندان لیبرتی و شکنجه و زجرکش کردن زندانیان سیاسی در سیاهچالهای خامنه‌ای، از یک سو درنده خویی خلافت ارتجاعی خامنه‌ای به‌عنوان پدرخوانده داعش را بارز می‌کند، اما از سوی دیگر، بیانگر استیصال یک دیکتاتوری پوسیده و محکوم به سقوط است.
دانشجویان و دانش‌آموزان انقلابی! 
رژیمی که به هر گونه مطالبه آزادی و عدالت و حقوق‌بشر و حقوق شهروندی با سرکوب و اعدام و با قتل‌عام آگاه‌ترین و فداکارترین فرزندان ایران زمین، پاسخ داده و خون هزاران دانشجو و دانش‌آموز را که از همین دانشکده‌ها و مدرسه‌های شما به پاخاستند، بر زمین ریخته، باید برود و در این لحظه حساس تاریخی، جنبش دانشجویی در برابر شهیدان و در برابر ملت ایران تعهد بزرگی برعهده دارد.
جنبش دانشجویی باید با هر گونه آلودگی به باندهای این حاکمیت غرقه در فساد و جنایت، مرزبندی کند و با پرچم اشرف‌نشان مقاومت انقلابی، حرکتهای اعتراضی مردم به جان آمده را بر ضد ام‌الفساد ولایت‌فقیه سمت و سو بدهد.
جنبش دانشجویی باید از اعتراضات معلمان، کارگران، پرستاران، بازنشستگان و جنبش‌های اعتراضی همه ملیتها و پیروان مذاهب مختلف که با سرکوب و ستم مضاعف فاشیسم دینی روبه‌رو هستند، فعالانه حمایت کند! پیشتازی دانشجویان دانشگاههای تبریز، ارومیه، زنجان و اردبیل در خیزشهای اخیر هموطنان آذری، نمونه درخشانی از همگامی با اعتراضات برحق مردمی است.
«زمان، زمان برخاستن است». به همین منظور، ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران عموم دانشجویان، دانش‌آموزان و جوانان اشرف‌نشان ایران را به برپایی یک هفته اعتراض و خیزش با شعار «مرگ بر اصل ولایت‌ فقیه، زنده باد ارتش آزادی» و با خروش «مرگ بر این حکومت یزیدی» در ایام اربعین و رحلت پیامبر اکرم فرامی‌خواند.
درود بر دانشجویان و دانش‌آموزان شهید
سلام بر خلق ـ سلام بر آزادی ـ درود بر رجوی
ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور
آذر 1394

بيكاري! نتيجه مدرك كارشناسي ارشد


نمي دانم اين خبر را شنيديد يا نه، ديروز اين خبر به چشمم خورد و چشمهام گرد شد و سرم سوت كشيد
حالا شما بخوانيد ببنيد چه واكنشي داريد :
” مركز آمار ايران اعلام كرد ۱۱۰ هزار نفر با مدرك دكترا در كشور بيكارند و بيشترين ميزان بيكاري در ميان فارغ‌التحصيلان متعلق به‌دارندگان مدرك كار‌شناسي است. “
حدس مي زنم كه شما هم از اين آمار سرتون سوت كشيده باشه ؟!!!!
 خدا لعنتشون كنه، اين همه جوون توي مملكت عمرشون و جونشون رو مي گذارند براي اينكه با تحصيل و آموزشي كه گرفتند يك كاري براي ملتشون بكنن ولي كو شغل ، كو كار ؟ با مدركي كه كلي جون كندن تا گرفتنش ولي بايد بذارن در كوزه و آبشو بخورن ...
 هرچي مي گذرد به اين بيشتر ايمان مي آورم كه نبايد فقط  به اين درس  مشغول شد اگر آخرش اين ميشه پس بايد از همين جا شروع كرد ، من و ما نبايد به اين سرنوشت دچار شويم ، ما خودمون سرنوشتمون رو رقم مي زنيم و خودمون هم مي دونيم بايد چه كار كنيم كه به اين آرزومون برسيم ، ما از درس خوندنمون هدف داريم ، آرزويي داريم كه مي خواهيم اون را به هر قميت محقق كنيم ، مگه نه ؟
حتما شما هم مثل  من همين فكر ها به ذهنتون رسيده كه ديگه بسه، ديگه خسته شديم ، از اين همه وعده و وعيد كه به ما ميدهند ، آزادي بيان ، كار و شغل  و غيره كه همه اش پوچ است 
 بايد كه حقمون رو از تك تك اين نامردا بگيريم ، تا خودمون آستيمون رو بالا  نزنيم به هيچي نمي رسيم ،مگه نمي گن قشر سازنده جامعه ما جوانان  و دانشجوها هستيم؟ پس بايد كه زمينه آن را هم برامون فراهم كنند، حالا كه نمي كنند، يك كاري مي كنيم كه بكنن!!  به هر قيمت شده  اين حقمون ازشون ميگيريم!! كور خوندند كه  فكر مي كنند ما سكوت مي كنيم و هيچي نميگيم تا هر كاري خواستيد با ما بكنيد .  نه اين رسم ما نيست، ما هرگز سكوت نمي كنيم...
بايد كه همين خواسته هامون را فرياد كنيم، بايد داد بزنيم تا همه صدامون را بشنوند ، روز 16 آذر هم كه به نام ما  نوشته شده، چرا از اين فرصت استفاده نكنيم و صداي در گلو موندمون رو بيرون نديم ، چرا صداي حق خواهيمون رو  به همه نرسونيم ؟
آره من و تو جملگي ما مي شويم و حقمان را در اين روز، روز خودمان،  فرياد مي كنيم.
 وعده ما، روز دانشجو 
كمپين براي آزادي ايران

بختك چيست و بختكيان كيانند ؟


بختك چيست و بختكيان كيانند ؟؟؟!!! (بخوانيد شوراي صنفي دانشجويي يا بختك هاي بي عملي )
بختك به معني مانع يا در عربي نيز به معني كابوس است يعني چيزي كه مانع حركت ميشود و بختكيان نيز كساني هستند كه در هر  زمان بعنوان اصلي ترين مانع بر سر راه پيشرفت ها نو آوري ها  و تحولات رو به جلو  و حتي دگرگوني ها و تغييرات قرار ميگيرند.
امسال 16 آذر بهترين فرصت است كه همه خواسته هايمان را در برنامه هايي كه به مناسبت اين روز در همه دانشگاهها برگزار مي شود با صداي بلند فرياد كنيم و بر روي پلاكاردها بنويسيم كه در همه جا ثبت شود و به چشم و گوش همه برسد تا بتوانيم كمترين حقوقمان را كه سالهاست از ما دريغ شده، پس بگيريم و همه بدانند كه دانشجو،  اين قشر آگاه و پيشتاز هرگز تسليم نشده و در برابر ظلم و بي عدالتي سر خم نكرده و نمي كند. 
مثل دانشكده فني كه روز 2 آذر در يك جلسه ساده تمام حرف را بر روي پلاكاردهايي نوشتند و بالابردند كه همه ديديم و الگو گرفتيم و مطمئن باشيد آنهايي كه بايد، حساب كار خودشان را كرده اند....
در اين ميان صداهايي مي شنويم كه از قول انجمن هاي اسلامي يا شوراهاي صنفي ما را به سكوت فرا مي خوانند، يا مي گويند كه اعتراض كردن يا پلاكارد بلند كردن و اصلا بلند كردن صدا! منسوخ شده است!
بايد خواسته هايمان را با صدايي خيلي آهسته ، يواشكي، در يك جلسه خيلي دوستانه، در تعامل با اين دولت اعتدال!!  مطرح كنيم!
نه اصلا مطرح هم نكنيم چون ممكن است كسي يا كساني متوجه شوند كه ما از وضع موجود راضي نيستيم و خداي ناكرده خطري متوجهمان شود!
اصلا سكوت كنيم، بگذاريم هرچه باداباد ، اصلا بي خيال مشكلات....
مي گويند با اين دولت و با اين حكومت نبايد تضاد كار كرد بايد تعامل كرد! بايد در وحدت بود! و بايد سكوت كرد. 
ولي ما كه دانشجويان آگاه و آينده اين مملكت هستيم خوب مي دانيم كه همه اين حرفها آب به آسياب حكومت و همين دولت دزد و غارتگر ريختن است، 37 سال است با اين حكومت تعامل كرده ايم! آيا جز دزدي و چپاول و غارت و كشتار و قتل و گرفتن همه حق و حقوقمان چيز ديگري از اين دولت نصيبمان شده ؟
پس بدانيد هركس كه به سكوت فرا مي خواند ، و يا هركس كه دم از تعامل مي زند، و يا هر كس كه مي گويد اعتراض و بالا بردن دست نوشته و پلاكارد شيوه هاي منسوخ است ، هر اسمي هم كه روي خودش زده باشد و هر ژستي كه از روشنفكري و مردم گرايي يا .....هم كه بگيرد فقط و فقط يك ”بختك” است كه نميخواهد هيچ تغييري وتحولي ايجاد شود و نام و آوازه دانشجويان كه همانا قشر پيشتاز و جلودار مردم براي تحقق اهداف بالاتر و بهتر را نيز خراب ميكند و مانع هر گونه حركتي است . 

چه بايد كرد؟
بايد در هرجمعي و در هر جلسه اي همانطور كه تا كنون هم كرده ايم، خواسته هايمان و حقوق پايه اي و اوليه مان را كه به شدت از ما سلب شده، روي دست نوشته و پلاكارد بنويسيم و بالا ببريم و بعد عكس ها و فيلمهاي آنرا در همه محيط هاي اجتماعي بگذاريم و در همه جا منتشر كنيم، همچنين همين خواسته ها را با صداي بلند در هر نشست و برخاست بصورت جمعي فرياد كنيم تا به گوش كساني كه بايد برسد.
شوراي صنفي دانشجويي نيز اگر واقعا دانشجويان پيشتاز و مخالف ظلم هستند اگر اهل قيمت دادن و و حركت كردن و ايستادگي هستند ميتوانند روز 16 آذر همصدا با بقيه دانشجويان شده و  ازآنها پيشتيباني كنند و هم صدا با آنها براي آزادي بيان در جلسات شركت كرده و مدافع آن بشوند و اينجاست كه مشخص ميشود شايسته نام دانشجو هستند يا  ؟؟؟؟؟؟؟؟
آنجا كه حقي سلب مي شود، آنجا كه آزادي نيست، فرياد اعتراض تنها جواب است. سكوت فقط به عمر ظالم اضافه مي كند. يقين كنيد كه هرچه سكوت كنيد و بترسيد و پس پسكي حركت كنيد، سگ هار وحشي تر مي شود، ولي وقتي سنگي برداريد، حتي اگر سنگ ريزه باشد، سگ هار فرار مي كند. 
روز 16 آذر روز ماست 
كمپين براي آزادي ايران


اينجا ايران است
در قرن بيست و يكم، در عصر ارتباطات، در  روزگاري كه در همه كشورها كودكان، هر روز از سيستمها و روشهاي تازه علمي برخوردار مي شوند و سطح تحصيل هر روز بالاو بالاتر  مي رود، اما كودكان ما بايد خواهان سقف براي مدرسه شان باشند!!!
اين تنها خواسته آينده سازان ايران زمين است: براي ما مدرسه بسازيد..... 
كودكان كشور ما  ايران بجاي آروزهاي بزرگ اين آروز را دارند:  ما مي خواهيم درس بخوانيم!
 و سوال ما از آنهايي كه همه را به سكوت فرا ميخوانند اين است كه آيا اينها خواسته هاي خيلي زيادي است ؟ آيا اين  مينيمم حق كودكان  كشور ما ايران  نيست؟
آيا تفاوتي بين كودكان ما و كودكان آقا زاده ها  و آخوندزاده هاست كه آنها با ماشين هاي آخرين مدل و اسكورت هاي آنچناني به مدارس ويژه و بعد هم به خارج كشور بروند ولي كودكان ما يك سقف هم نداشته باشند ؟
و آيا در روزگاري كه اين مينيمم حق سلب شده است باز هم ما را به  سكوت فرا مي خوانيد؟
وپاسخ ما البته اين است كه سكوت و سر خم كردن در مقابل اين همه بي عدالتي كافي است
يا حق ما را بدهيد يا حق خود را از گلوي شما سركردگان بيرون خواهيم كشيد.

Saturday, November 28, 2015

بيانيه جمعي از دانشجويان دانشگاه آزاد تبريز در حمايت از 16 آذر


 گرامی باد ۱۶ آذر، روز دانشجو
62 سال پيش سه دانشجوي شجاع ميهن پرست، شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا با خون خود بنیان جنبشی را گذاشتند که هنوز هم پس از گذشت سالها، پویا در راه آزادی گام بر مي دارد، امروز ما پا در جنبشي مي گذاريم كه آن روز بنا گذارده شد و آن را بزرگ مي داريم تا روزي كه به مقصد نهايي اش آزادي برسد.
برای خاطر تو ... خود را به «دار» عشق می‌آویزم ... آزادي

Friday, November 27, 2015

چرا نظام آخوندي در سوريه مي جنگد؟


سوال: 
آن موقع که خميني از جنگ به عنوان موهبت الهی یاد می کرد بدیهی بود که بگويیم برای بقای حکومتش لازم و ضروری بود, چرا که پشت این جنگ به سرکوب داخلی دست می زد و هر کس در آن شرایط لب به اعتراض می گشود,  به بهانه اینکه مملکت در حال جنگ است، مي كشت يا ساكت مي كرد, ولی الان چرا باید اين نظام با هزاران هزار بدبختي و مشكلاتي كه دارد به سوريه برود؟ چرا بايد ميلياردها دلار را در سوريه خرج كند؟ چرا بايد در سوريه اين همه كشته آن هم از بالاترين فرماندهانش بدهد؟ چرا بايد در سوريه دست به هزار و يك جنايت جنگي بزند؛ رو در روي يك ملت و جوامع جهاني بايستد و از جنايتكاري به نام اسد حمايت كند؟
پاسخ
پاسخ را از زبان سران اين نظام بشنويم: 
حسین سلامی جانشین سپاه پاسداران - 5آبان 94: «‌ما برای سوریه یک ارزش استراتژیک فوق‌العاده‌ای قائل هستیم. امنیت بخش‌های مهمی از جهان اسلام، و امنیت ملی سوریه و امنیت ملی ما به‌هم گره خورده. درک این واقعیت امروز فلسفه اصلی حضور ماست»
وطن امروز 18آبان 94: «امنیت این روزهای ما بدهکار خون شهدای مدافع حرم (در سوريه)  است». 
خامنه اي / 10آبان 94- «اگر(در سوريه) نمي جنگيديم؛ خدا می‌داند در داخل مرزها، با چه مشکلات و ضربات عجیبی، دست به گریبان می‌شدیم»
محمدعلی جعفری سرکرده سپاه پاسداران 26آبان 94: «اگر دخالت ایران در سوریه نبود دمشق سقوط کرده بود, بدون تردید می‌توان گفت اگر همدانی (جانشين سليماني)  نبود دو سه سال پیش، دمشق سقوط کرده بود». 
امیرعبداللهیان معاون وزارت خارجه: «اگر حمایت مستشاری جمهوری اسلامی نبود شاید دمشق در سه سال اول… دوبار به‌صورت کامل سقوط می‌کرد. در طول 5سال گذشته 80 کشور برای سرنگونی بشار اسد تلاش کردند، اما ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان نگاهی دیگر به تحولات داشتند…. ما در طی این 5سال سنگین‌ترین هزینه‌ها را (‌در سوریه)  دادیم و بهترین عزیزان ما (کشته شدند) »

نتيجه
جنگ تجاوزکارانه رژیم درسوریه، به زبان اشهد خود سران نظام براي حفظ اين نظام بوده است، وقتي آنها خط را در سوريه مي بندند، مركز لشكر (تهران)  امن مي شود. آنها سوريه را عمق استراتژیک نظام و حفاظت از نظام بشار اسد را بخشي از حفاظت از نظام مي دانند.
خلاصه اينكه: 
اين نظام توان حل مساله سياسي ـ اجتماعي ـ اقتصادي جامعه ايران را نداشته و الان به طريق اولي ندارد يعني براي بقاي خودش نمي تواند به مردم تكيه كند، پس بايد به دستگيره اي براي حفظ نظام چنگ بزند تا به اعتبار آن بتواند در داخل هر نداي حق طلبانه اي را سركوب كند. به همين خاطر به صورت استراتژيك سراغ اتمي شدن و كسب قدرت درمنطقه رفته است تا تمام طرف حساب‌هاي منطقه اي و بين المللي را نه تنها مرعوب كند بلكه حمايت آنها را براي سرپوش گذاشتن برهزار و يك جنايت در داخل بگيرد و سر هر بزنگاه آنها را وادار كند تا هماورد و آلترناتيو واقعي‌اش يعني ارتش آزادي بخش و مجاهدين را ليست گذاري، بمباران، خلع سلاح كرده و آنها را در ليبرتي در بند و حصار بكشد. 
بنابراين سوريه براي حفظ قدرت منطقه اي نظام نقش ميله چادر را دارد كه  اگر فرو بريزد، مانند دومينو تمام ديواره دفاعي‌اش فرو مي ريزد و خط درگيري به تهران مي رسد و اگر خط درگيري به تهران برسد هرگز و هرگز نبايد شك كرد كه عمر اين نظام بيش از برف در برابر آفتاب تموز نخواهد بود. 
http://4freeiran.com/index.php/articles/item/237-why-the-mulla-regime-of-iran-fights-in-syria-fights-?

Thursday, November 26, 2015

پیام خانم مریم رجوی به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان


مریم رجوی: سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز رسوایی رژیم زن‌ستیزی است که پایه‌های حاکمیت خود را بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا کرده است و روز مظلومیت زن ایرانی است که ۳۷سال است همه عرصه‌های زندگیش تحت نام خدا و اسلام، هدف خشونت و تبعیض قرار می‌گیرد.
سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است که ریشه اندیشه آن زن‌ستیزی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند.
در این روز به یاد دهها هزار زن قهرمانی هستیم که در مبارزه علیه فاشیسم دینی شکنجه یا اعدام شدند.
به یاد دخترانی مثل ریحانه و فریناز که در برابر تعدی دژخیمان این رژیم ایستادند و جان خود را از دست دادند و زنانی که رنج زندان و شکنجه را به جان خریده و در مقابل این رژیم ایستادگی می‌کنند.
همچنین زنانی را به یاد داریم که قربانی اسیدپاشی شدند و نیز میلیونها زنی که به‌خاطر زن بودن مورد تحقیر و بدرفتاری و ستم قرار می‌گیرند. 
تحت حکومت آخوندها، قوانین رسمی راه اعمال خشونت بر زنان را باز می‌کند و بی‌عدالتی نسبت به زنان در قضاییه آخوندها نهادینه شده است. 
تحمیل حجاب اجباری و قوانین آن یک ناامنی دائمی در زندگی همه زنان ایجاد کرده است. در هر ساعت دو الی سه زن به اتهام بدحجابی به دادگاه معرفی می‌شوند. هر روز هزاران زن به‌خاطر بدحجابی مورد برخورد قرار می‌گیرند. 
در ۹ سال گذشته، سالانه بیش از صدهزار زن از بازار کار ایران کنار گذاشته شده‌اند و فقر و نابرابری که به‌خصوص در سالهای اخیر شدت یافته، بیش از همه زنان را به فقر کشانده است. 
دوستان عزیز، 
کمتر از یک ماه پیش بر اثر شلیک ۸۰موشک سنگین به کمپ بی‌دفاع لیبرتی که توسط رژیم ایران هدایت شده بود، ۲۴ عضو مجاهدین به‌شهادت رسیدند؛ از جمله یک زن پیشتاز، خواهرم نیره ربیعی. 
در حملات قبلی نیز ۱۶ زن مجاهد به‌شهادت رسیدند و ۶ زن مجاهد دیگر به گروگان گرفته شدند. 
در میان آنها به‌خصوص می‌خواهم از زهره و گیتی یاد کنم که هر کدام الگوهای ستودنی از پایداری و شجاعت زن ایرانی در مبارزه علیه استبداد دینی بودند.
یادآوری آنها، موقعیت زن به‌پاخاسته ایرانی را سمبلیزه می‌کند که از یک طرف هدف کینه‌توزی و بربریتی از جانب آخوندهاست و از طرف دیگر، مقاومت زن ایرانی و عزم او برای تغییر در ایران را بیان می‌کند.
زن ایرانی که از سابقه‌یی ۱۵۰ساله در مبارزه برای آزادی برخوردار است، در پی آینده‌یی است بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری. 
زنان مقاومت ایران که توانسته‌اند در موقعیتی دشوار، یک جنبش تحت محاصره و تحت سرکوب را پیش ببرند، آرزوها و پایداری همین زنان را نمایندگی می‌کنند.
مقاومت ایران، خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، کثرت‌گرا و صلح‌جو و یک ایران بدون اعدام و غیراتمی است و تا آن جا که به آزادیها و حقوق زنان برمی‌گردد، ما تأکید داریم که:
زنان باید به‌طور برابر، حق برخورداری از کلیه حقوق و آزادیهای اساسی از جمله، حق مشارکت برابر در رهبری سیاسی جامعه را داشته باشند.
زنان در انتخاب پوشش خود آزادند و قانون حجاب اجباری لغو می‌شود و در ایران فردا، اشکال گوناگون خشونت علیه زنان و احکام شریعت آخوندی لغو می‌شود.

تجمعهای اعتراضی دانشجویان دانشگاههای رازی کرمانشاه



جمعی از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه تجمع اعتراضی برگزار کردند. این تجمع روز سه‌شنبه 3آذر و در اعتراض به وضعیت نامناسب سلف‌سرویس دانشگاه و کمبود اولیه‌ترین خدمات دانشجویی برگزار شد.
بنا‌ به خبر دیگری دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی مشهد در اعتراض به طرح جدید آموزش پرستاری در بیمارستان، تجمع کردند.

نیروهای سرکوبگر حراست به این تجمع حمله کرد ند و موبایلهای دانشجویان را گرفتند. آنان همچنین دانشجویان را به حراست احضار و تهدید به اخراج کردند.

اعتصاب‌غذای دانشجوي زندانی سیاسی امید علی شناس


روز چهارشنبه 4آذر 1394 زندانی سیاسی امید علی شناس که هم‌اکنو ن در زندان اوین بند هشت محبوس است، پنجمین روز اعتصاب‌غذای خود را ادامه می‌دهد.
امید علی شناس از روز شنبه 30آبان اقدام به اعتصاب‌غذای اعتراضی نموده است. وی در نامه‌یی مکتوب اعلام کرده است که در اعتراض به دستگیری خودسرانه مادرم تا اطلاع ثانوی در اعتصاب‌غذا هستم.
یادآوری می‌شود زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی، که هم بندی امید است از روز 4آذر در حمایت از خواسته‌های وی و سایر زندانیان اعتصابی دست به اعتصاب‌غذا زد.

اعتراض سازمان نظام پرستاری مشهد به طرح جدید پذیرش دانشجوی پرستاری


سازمان نظام پرستاری مشهد در اعتراض به طرح پذیرش دانشجوی پرستاری توسط بیمارستانها و تولید پرستار توسط هر بیمارستان، با صادر کردن یک بیانیه اعتراضی ضمن تشریح ضایعات این کار مخالفت شدید خود را با این کار ابراز نموده است،
در قسمتی از این بیانیه آمده:
متأسفانه در یک برنامه غیرقابل باور که همه‌ی جامعه بزرگ پرستاری کشور را در بهت و نگرانی غیرقابل وصف قرار داده است، شاهد صدور آئین نامه‌یی هستیم که به یک‌باره همه‌ی گذشته‌ی پرافتخار پرستاری کشور را زیر سؤال برده و آن را به نیم قرن قبل بازگردانده است.
سازمان نظام پرستاری به‌عنوان نماینده جامعه بزرگ و آگاه پرستاران کشور، ضمن مخالفت شدید با این آئین نامه که بدون اخذ نظر هیچ‌کدام از مراجع پرستاری کشور اعم از دانشکده‌های پرستاری، اعضای هیأت علمی، دانشجویان پرستاری، هیأت ممتحنه و ارزشیابی پرستاری (بورد)، سازمان نظام پرستاری و مجامع علمی و صنفی پرستاری طراحی و ابلاغ شده است، خواهان توقف فوری و بدون قید و شرط این برنامه و به‌جای آن اجرای طرحهایی برای اصلاح چارت بیمارستانی و استخدام پرستاران آماده بکار، افزایش منزلت اجتماعی، پرداخت منصفانه و توسعه و تقویت دانشکده‌های پرستاری به‌منظور تأمین نیازهای واقعی نیروی پرستاری کشور می‌باشد.

Tuesday, November 24, 2015

شعار دانشجویان هنگام سخنرانی مشاور آخوند روحانی؛ آزادی زندانی سیاسی، دانشگاه پادگان نیست


روز دوشنبه 2آذر 94 در جلسه سخنرانی محمدعلی نجفی سرپرست سابق وزارت علوم و مشاور آخوند روحانی در سالن موسوم به چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران دانشجویان دست به حرکات اعتراضی زدند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی و همچنین آزادی در دانشگاه شدند و گفتند که دانشگاه پادگان نیست و تراکتهایی در این رابطه بلند کردند.



خودکشی یک دانشجو در دانشگاه تبریز


بنا‌ به گزارش رسیده از تبریز یک دانشجوی پسر دانشگاه تبریز شنبه شب 30آبان 94 در محوطه خوابگاه دانشگاه تبریز دست به خودکشی زده است. این حادثه زمانی اتفاق می‌افتد که برادر این دانشجو در دانشگاه تبریز نیز مشغول به تحصیل بوده و هر دو با هم در یک اتاق زندگی می‌کرده‌اند. این دانشجو اهل شهرستان اهر و از دانشجویان منظم و درس‌خوان بوده که در رشته زمین‌شناسی مشغول به تحصیل بوده است. گرداننده دانشگاه تبریز محمدرضا پورمحمدی گفت: این دانشجو در محوطه خوابگاه شهرک امام اقدام به خودکشی کرده است. در محوطه کسی نبوده که از خودکشی فرد جلوگیری کند. دانشگاه مجموعه بسیار بزرگی است و قطعاً ما نمی‌توانیم تمام دانشجویان را در بیرون از محل آموزش و خوابگاه کنترل کنیم. بیشتر بخوانید: یکی از دانشجویان دانشگاه سراسری مراغه بنام پریسا. خ در سال تحصیلی گذشته که به بهانه آخوندساخته بدحجابی که به‌صورت مستمر از سوی حراست دانشگاه مورد بازجویی قرار گرفته بود دست به خودکشی زد، این دانشجو از مرگ نجات پیدا می‌کند. وی از دانشگاه اخراج شد. خبر اخراج این دانشجو روز چهارشنبه 27آبان 94 منتشر شد. در مهرماه سال جاری نیز دانشجوی ترم چهار رشته شیمی کاربردی دانشگاه مراغه با مصرف قرص برنج در خوابگاه دخترانه ولیعصر این دانشگاه اقدام به خودکشی کرده و جان خود را از دست داد. روز ۳۰مهر۹۴ راضیه شکرانه دانشجوی اهل کلیبر دانشگاه مراغه دست به خودکشی زد، نزدیکان راضیه شکرانه در ارتباط با خودکشی او می‌گویند: راضیه پیش از اقدام به خودکشی چندین بار از سوی حراست دانشگاه مراغه بازجویی شده بود و دلیل خودکشی وی را فشارهای حراست دانشگاه عنوان کردند

اعتراف به تنفر مردم از بسیج


 23اسفندماه سال 84 بود که خامنه‌ای در سخنرانی خود استفاده از فناوری هسته‌یی را یک ضرورت و نیاز اجتناب‌ناپذیر برای آینده رژیم دانست و گفت: «هر گونه عقب‌نشینی در مقطع کنونی زنجیره تمام نشدنی از فشارها و عقب‌نشینیهای دیگر را به‌دنبال خواهد داشت بنابراین راه غیرقابل برگشت است» 
ده سال گذشت و در نهایت خامنه‌ای مجبور شد جام زهر را سر بکشد و حالا زمزمه‌های آن زنجیره تمام نشدنی از عقب‌نشینیها به گوش می‌رسد. یک نمونه‌اش بسیج ضد‌مردمی است که شبکه 3تلویزیون رژیم روز اول آذر در گفتگو با سرکرده بسیج پاسدارنقدی این‌طور می‌گوید: ”در سالهای اخیر برخی نکته‌های دیگر هم در مورد بسیج مطرح بوده؟ نکته‌هایی که بیشتر در حوزه عملکرد سیاسی این نهاد خودش را نشان می‌دهد و انتقاداتی را برای آنها به همراه دارد“..
واقعیت این است که جام زهر تمام پیکره ولایت را درنوردیده و حالا این خود رژیم است که در جنگ و دعوای باندی، زیرآب ارگانهای سرکوبش رامی‌زند. ارگانهایی که ولایت خامنه‌ای برآنها سوار شده است. در این برنامه تلویزیونی که سرکرده بسیج ضد‌مردمی را برای تبلیغ این ارگان آورده‌اند ببینید که چه مسایلی بیرون می‌زند
«مجری: شما نیروی لباس‌شخصی هم دارین یا همان آدمهایی که به آنها می‌گویند لباس شخصیها؟ آیا اینها نیروهای شما هستند؟ 
نقدی: 20 میلیون لباس‌شخصی داریم. مردم... بسیجیها لباس‌شخصی ان، ما به همه لباس نظامی نداریم بدهیم که.
مجری: حالا اگه من بخواهم بگویم به اسم همان لباس‌شخصی که مصطلحه بین مردم حالا بین بعضیها؟ شاید اینطوری بگویم بهتره.
نقدی: ببینید، بعضی جاها یه افرادی یه کارهایی می‌کنن، یه حرفهایی می‌زنند مردمی را که مقابلشون ایستادند جریحه‌دار می‌کنند، خب؟ مردم عکس‌العمل نشون می‌دهند، مردم تحمل نمی‌کنند، یه کارهای ضداصولی، یه حرفهایی که غیرقابل قبوله برای مردم، خب نمی‌پذیرند، مردم عکس‌العمل نشان می‌دهند، بعد می‌گویند این بسیج بوده. یقینا این بسیج نبوده، ولی می‌گوید من خودم این بسیجی را دیدم. بله ما وقتی می‌گوییم 23 میلیون و هشصد هزار نفر بسیجی داریم. هر جایی تو خیابون تهران، ایران راه بروی، دور یه جمعیتی خط بکشی بگویی همه بایستند، یک سومشون بسیجی ان.
نقدی: اگه تو خیابون دعوا شد، بسیج آمده این دعوا را راه انداخته، بسیج به‌معنای این‌که یک حضور سازمان‌یافته است یا عکس‌العمل یک فردی است که در جمع بوده ممکن است عضو بسیج باشه یا نباشه». 
آری وقتی درگیری جوانان با مزدوران به‌لحاظ آماری افزایش 114 درصدی داشته. طبعاً پاسدار نقدی هم مجبور است تحت این عنوان مضحک که یک سوم مردم ایران بسیجی‌اند اعتراف کند که مردم در برابر بسیجیها عکس‌العمل نشان می‌دهند و آنها را نمی‌پذیرند و تحمل نمی‌کنند. این اعتراف پاسدار نقدی به‌ویژه پس از جام زهر اتمی معنا و مفهوم دیگری دارد و نشان می‌دهد که چقدر هشدارهای خامنه‌ای در مورد زنجیره‌یی از عقب‌نشینیها واقعی بوده، عقب‌نشینی‌هایی که به آنها تحمیل شده و حاصل رزم و نبرد بی‌امان مقاومت ایران، به‌ویژه جوانان دلیر و بی‌باک و هسته‌های ارتش آزادی در داخل کشور است. با این حساب باید انتظار عقب‌نشینیهای دیگری در زمینه‌های مختلف توسط سردمداران رژیم را داشته باشیم.

روشنفكر اتوكشيده اي كه با آسته رفتن و آسته اومدن دنبال آزادي بيان است


در ميان وبلاگها و كامنتها ديدم كه يك دانشجو نوشته بود: ما براي 16 آذر برنامه نداريم، از شلوغ كاري و  اغتشاش هم خوشم نمياد، چون خواهان آزادي بيان هستم!!!! ما مي خواهيم روشنفكر باشيم و اين ادعامونه، حالا اگه شلوغ كاري كنيم فقط شر بپا ميشه و يك سري هم اين وسط ميان تو ميدون و كارهاي زشت مي كنن! بعد به اسم ما تموم ميشه.
خوب حالا شما بگوييد، در اين سه خط، چند جمله ضد و نقيض خوانديد؟ 
بالاخره اگر دانشجو هستيم و قشر روشنفكر و پيشتاز هم هستيم و آزادي بيان هم مي خواهيم ، بايد راهي براي بدست آوردن اون پيدا كنيم يا نه ؟
آيا با نشستن و سر در زير لحاف خود كردن و سكوت و حرف نزدن ، حقي رو ميشه گرفت؟
آيا كسي در يك صبح بهاري، در يك سيني طلايي نزد ما مي آيد و مي گويد: دانشجوي عزيز بفرماييد! براي شما آزادي بيان آورده ام؟؟!!
آيا نمي بينيم كه وضعيت دانشگاه و دانشجويان به چه ترتيبي است ؟ آيا نمي بينيم كه ساليان است كه ديگر  اثري از آزادي بيان نمانده؟ 
راستي كدام دانشگاه ؟ آيا دانشگاه شما هنوز شباهتي به دانشگاه دارد؟ بيشتر شبيه پادگان نيست؟ كه نه بايد حرف زد ، نه بايد نفس كشيد و فقط بايد براي سرگروهبان ( كه همان حراست و رئيس دانشگاه است ) بالازد و امر آنها را اطاعت كرد و در صورت تخطي به اسم ستاره دار شدن همان حبس و زندان در انتظار ماست؟
 آيا آمار خودكشي دانشجويان ، قيمت خوابگاه و شهريه ، وضعيت اسفبار خوابگاهها و كلاسها و سرويس اياب و ذهاب ، سطح پايين آموزشي، و هزار مشكل و معضل ديگر، آيا اينها مشكلات روزمره ما نيستند؟ 
آيا در جايي كه آزادي بيان وجود ندارد و سركوب حاكم است مي شود با روشنفكر بازي و خيلي اتوكشيده ، رفت پشت ميز نشست و گفت من آمده ام آزادي بيان به دست بياورم؟
كاش مي شد.
ولي در جايي كه ظلم حاكم است ، در جايي كه ديكتاتور كمترين حق ما را هم مي گيرد، در جايي كه اثري از هيچ نوع آزادي نيست ، تنها راه فرياد است.
 ديكتاتور از همين فرياد است كه مي ترسد. به تجارب قبل از خودتان نگاه كنيد. فرياد، حرف آخر را مي زند و سكوت،  ننگ و ذلت را مي خرد.

پس بياييد همه باهم در 16آذر خواسته هايمان را با بلندترين صدا فرياد كنيم .
بي هزينگي رسم ما و در مرام ما نيست . تا بوده رسم جوان ايراني پرداخت بها و گرفتن حق به هر قيمت بوده است . 
يادتان هست محمد مختاري قبل از رفتن چه گفت:
مي خواهم ايستاده بميرم كه از نشستن در ذلت خسته ام.....

ماجرای دانشجو و شتر گاو گرگ!


(برگرفته از سايت مجاهد)
دانشجوی امروز، باید از نظام بپرسد: شما شترید؟ یا گاوید یا گرگید؟ نمی‌شود که هر زمان به یکی از این سه تبدیل شوید. 
(البته شاید برخی دانشجویان بدشان بیاید و بگویند یعنی فکر می‌کنید ما نمی‌دانیم که اینها گرگند؟ با این همه دستگاه حراستی و امنیتی و بسیجی و اطلاعاتی در دانشگاه باز این توهم برای کسی هست که این نظام گرگ است؟) 
این حرف درست است. اما با اجازه خود دانشجویان برای آن که بعضی وقتها و به‌خصوص این روزها شترنماییها یا گاونماییهای این گرگ کسی را نفریبد، باید پرسشهایی را تکرار کرد. 
 مهمترین پرسش این است: تعریف دانشگاه چیست؟ دو پاسخ اساسی به این هست. 
1ـ دانشگاه، محل درس خواندن و مدرک گرفتن است. و تمام! 
2ـ دانشگاه سنگر آزادی‌ست. درس و تحصیل در زمانی که دیکتاتوری و اختناق وجود دارد در این سنگرها، فرعی است. 
اما شتر گاو گرگها به این موضوع بسیار روشن را دور می‌زنند. وسط این بازی می‌کنند. به جملاتی که این روزها همین حسن روحانی می‌گوید و بعد وزیر اطلاعاتش می‌گوید و بعد در برخی برنامه‌های تلویزیونی مطرح می‌شود توجه کنید: این کلمات به کدام تعریف از دو تعریف بالا می‌خورد؟ 
 ـ کرسی آزاد اندیشی. کرسی آزاد فکری. 
ـ فراهم کردن امنیت برای فضای دانشگاهی 
ـ بیان عقاید آزاد در دانشگاه 
ـ آزادیهای آکادمیک در دانشگاه 
ـ مرتبت والای علمی دانشگاه و دانشجو 
ـ جلوگیری از توسعه نفاق در دانشگاه 
ـ انجمنهای دانشجویی، سوپاپ اطمینان جامعه 
ـ استاد کلاس در بیان عقاید خود آزاد باشد. 
ـ تحت کنترل فضای دانشگاه 
ـ مطالبات و اعتراضات دانشجویی 
ـ مسائل صنفی و دانشگاهی 
 آیا خوب گیج شدید؟
 عبارات بالا با کدام یک از آن دو تعریف همخوانی دارد؟ این نمود همان شترگاو گرگ است. آخوندها هم همین گیجی دانشجو و مردم رامی خواهند. سی و هفت سال است. که یک روز گرگند، یک روز شتر می‌شوند یک روز گاو. 
 در حالی که دانشجویی که به آن سؤال اول پاسخ درست بدهد گیج نمی‌شود. می‌فهمد که بابا: دانشگاه بود که تمام مصدقها و تمام انقلابیون و بیداران از آن برخاستند. دانشگاه بود که در سالهای آخر دیکتاتوری سلطنتی، پیام انقلابیون را به جامعه برد. دانشگاه بود که سنگر آزادی خوانده شد. بعد هم وقتی آخوندها آمدند، دانشگاه بود که توسط خمینی بسته شد! دانشگاه بود که خشت به خشت آن را سعی کردند بکنند واز نو با فرمت آخوندی بچینند اما نشد که نشد. دانشگاه بود که یک دفعه در سال 78 دوباره پیام مقاومت را گرفت و رعد در آسمان بی‌ابر شد، دانشگاه بود که در سال 88 دوباره جامعه را به قیام کشاند! به شهدای آن نگاه کنید. 
 خوب! حالا آخوندها باید جواب بدهند. وقتی تعریف اصلی دانشگاه را نمی‌خواهید به‌رسمیت بشناسید، بازی می‌کنید، یک روز می‌گویید، آزاد اندیشی، یک روز می‌گویید آزادیهای آکادمیک یک روز می‌گویید، امنیت برای فضای دانشگاه و دانشجو! 
 این حرفهای بی‌ربط به‌خاطر آن است که باز ذهن دانشجو را شلوغ کنید. آقاجان! هم بیست تا نهاد سرکوبگر را در دانشگاه می‌چینید، هم می‌گویید آزاد اندیشی؟ 
 دانشجوی فهمیده می‌فهمد که باز می‌خواهید بعد از چند سال گرگ بودن، یک دفعه شترنمایی کنید. اما این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. یک ذره شتر نمایی (بخوانید باز کردن فضای دانشگاه) منجر می‌شود به دریده شدن پوست و شکم و دل و روده آن گرگ. که توی این پوست خودش را پنهان کرده. 
 حقیقت این است شما دانشگاه را به زندان تبدیل کردید! نه حتی پادگان. دانشجو زندانی شماست. همان‌طور که اوین را هم دانشگاه خواندید. 
اما این دانشگاه هم‌چنان خاری در پهلوی گرگها هست. این را دانشجویان می‌دانند و این بار باز دچار توهم شترنماییهای شما نمی‌شوند.

گاو خودتانید!

کنفرانس کشورهای صادر‌کننده گاز در تهران


سوال
روز دوم آذر برگزاری کنفرانس کشورهای صادر‌کننده گاز در تهران بود. رسانه‌های حكومتي با سر و صدای تبلیغاتی تلاش كردند که این کنفرانس را یک «پیشرفت سیاسی» و «گشایش اقتصادی» جلوه دهند، واقعيت چه بود؟

پاسخ
این کنفرانس نه  «پیشرفت سیاسی» به همراه داشت و نه «گشایش اقتصادی»؛ بلكه يك سيلي به صورت نظام براي سرخ نگهداشتن آن نزد ریزشیها و دلواپسان نظام بود.این واقعیت هم توسط ناظران خارجی و هم برخی رسانه‌های نظام مورد تأیید قرار گرفت:
-  روزنامه حکومتی مردم‌سالاری 2آذر94: «ما با وجود قیمتهای کنونی در بازار جهانی گاز نمی‌توانیم انتظار چندانی از این‌که یک صادرکننده عمده شویم داشته باشیم»
-   روزنامه حکومتی جمهوری (2آذر94) با ذکر دو کلمه «درجا زدن» و «عقبگرد» وضعیت کنونی صنعت گاز نظام را توصیف کرد و نوشت: «امروزه برای شروع بکار مجدد همان طرحهای عظیم با مشکلات فراوانی مواجهیم». 

نتيجه
در شرایط فروپاشی اقتصادی نظام با توجه به قیمت پایین نفت و گاز، برگزاری این کنفرانس در تهران هیچ بازده اقتصادی مشخصی برای نظام نداشت و تنها یک نمایش برای مصارف داخلی بود.

بياييد مشت باشيم....




من اگر برخيزم،تو اگر برخيزي،همه بر مي خيزند،
من اگر بنشينم،تو اگر بنشيني،چه كسي برخيزد؟چه كسي با دشمن بستيزد ؟ چه كسي پنجه در پنجه دشمن در آويزد؟
حرف را بايد زد، درد را بايد گفت، رود بايد شد و رفت، كوه بايد شد و ماند، شور بايد شد  وخواند.....
به راستي ، كه جمع و اتحاد جمعي، كولاك مي كند ، تجربه كنيد!!
آن قصه قديمي را شنيده ايم كه پدري براي نصيحت فرزندانش كه باهم متحد باشند، يك چوب را به راحتي شكست اما وقتي دسته اي از چوبها را در دست گرفت اصلا نتوانست آنها را بشكند، يا آن ضرب المثل كه ميگويد: يك دست صدا ندارد ، يا آن يكي كه مي گويد: وقتي كه 5 انگشت جمع شوند مشت مي شوند! 
پس بياييد ماهم مشت باشيم، دستهاي تنها ، انگشتهاي تنها  فايده ندارد، اگر همه باهم برخيزيم ، با ما چه مي كنند؟ مجبورند كه عقب نشيني كنند، چطور است كه اگر تمامي تاريكها جمع شوند در برابر نور يك شمع دوام نمي آورند؟ پس اگر تمامي ظالمان هم جمع شوند در برابر جمع ما خار و خفيف هستند.
بعد از 37 سال كه هر روز و هر ساعت حقمان را مي خورند ، بعد از 37 سال كه نقطه اي آباد در كشورمان باقي نگذاشته اند ، بعد از 37 سال چپاول و كشتار و اعدام و سركوب و هزار بدبختي ديگر، تنها راه فرياد است، بهترين فرصت پيش روي ماست :
16 آذر ، روز قيام ، روز اعتراض ، روز فرياد ، روز دانشجو!
دانشجو بپاخيز و حقت را فرياد كن، تا كي بايد تن به خفت دهيم؟ تا كي بايد از كمترين حقوق صنفي و دانشجويي هم برخوردار نباشيم؟ تاكي بايد ياران دبستاني مان را در پشت ميله هاي زندان ببينيم ؟ تا كي بايد خبر خودكشي دوستانمان را از نداري و بدبختي بشنويم؟ ا تا كي بايد فريب وعده هاي دروغين يكسري دزد و دروغگو را بخوريم كه 37 سال است دارند وعده توخالي ميدهند و جز ويراني و بدبختي چيزي نصيب كسي نشده است؟ 
پس بياييد فرصت را از دست ندهيم ، در 16 آذر اگر يك صدا حقمان را فرياد كنيم هيچ قدرتي را ياراي ايستادگي در برابرمان نخواهد بود . 

16 آذر در انتظار ماست . جمع ما قدرتمند است و حقش را پس خواهد گرفت.....

Monday, November 16, 2015

موج جنایات پلید داعش در پاریس، چه باید کرد؟

پژواک سلسله جنایتهای داعش در جمعه شب 13نوامبر در پاریس، جهان را تکان داده و موجی از همدردی با قربانیان، با فرانسه و با خانواده‌های داغدار توسط مهمترین رهبران سیاسی و فکری جهان را برانگیخت. از جمله پیام عمیق خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهوری برگزیده مقاومت ایران، که این جنایتهای سیاه و بشرستیز داعش را محکوم کرده و به‌خصوص مشخص کردند که این تبهکاری و تبهکاران تا کجا از اسلام و ارزشهای اساسی آزادی، رهایی، صلح و بشردوستی در این دیانت مبین، بیگانه است.

در این میان، از نگاه ناظران پنهان نمانده است که برخی همدردیهای ریاکارانه با قربانیان این فجایع، چقدر همدست تبهکاران داعشی است و با انگیزه ترویج این قبیل جنایتها، کوشش دارد تا تمامی این فجایع خونین را در اساس به پای خود قربانیان، در این‌جا رهبران فرانسه، بنویسد. در این زمینه، اظهارات تعدادی از سران رژیم ملاهای حاکم بر ایران، یادآور همان روشی است که بنیادگرایان تبهکار، طی چهار دهه حاکمیت خود بر ایران، اعمال کرده‌اند و همواره جنایتهای خود را به پای قربانیان و به‌خصوص فرزندان مقاوم مرز و بوم ایران نوشته‌اند (نگاه کنید به اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران، تحت عنوان «ابراز خوشحالی رذیلانه رژیم آخوندی از فاجعه تروریستی پاریس»... به تاریخ 14نوامبر2015).

بسی امیدبخش است که رهبران فرانسه و مهمترین رهبران سیاسی و فکری جهان بر عزم خویش به مبارزه با عاملان و ریشه‌های این جنایت تا به آخر، تأکید کرده‌اند. در این زمینه، به نوبه خود لازم می‌دانیم به موارد زیر تأکید کنیم:
مقدمترین و فوری‌ترین اهداف این سلسله جنایتها و عموم تبهکاریهای داعش و بنیادگرایان مشابه، در این دو امر خلاصه می‌شود که باید راهنمای عمل مبارزه و مقابله‌جویی با این جنایتکاران در نظر گرفته شوند. این دو هدف شوم عبارتند از: مرعوب کردن جهان و جهانیان که گویا با موج مقاومت ناپذیری از وحشیان خونریز مواجهند که نمی‌توان و نباید در برابرشان ایستادگی کرد و سازش و مماشات با آنها، شبیه رفتاری که طی چهار دهه با بنیادگرایی حاکم بر ایران اتخاد شده است، مناسبتر خواهد بود. و هدف دوم، مسلمان نمایی این تبهکاران با ترویج این دروغ پلید است که گویا تغذیه کننده این وحشیگریها، پایبندی آنها به «بنیادهای» دیانت اسلام است. بدین معنی که مقابله با آن به‌معنی مقابله با نزدیک به دو میلیارد مسلمان جهان خواهد بود و به همین خاطر ناممکن و نشدنی است.

نظر به این اهداف، باید همگان هشیارانه و مسئولانه، با هر آنچه در راستای ترویج این دو هدف باشد، ایستادگی کنیم. شکست پذیری محتوم این اندیشه و دارو دسته‌های تبهکار را بهتر است امروز در چهره الگوی اصلی و معاصر این گرایشهای جنایتکار تماشا کنیم که همانا رژیم ملایان ایران است که به‌خاطر ایستادگی مردم و اقوام تحت ستم ایران، به‌خصوص زنان و زحمتکشان و در کانون همگی آنها مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران، این ملایان که با فرصت جویی از شرایط یک انقلاب مردمی و ضددیکتاتوری ایران به قدرت رسیدند، به جای تثبیت و ریشه دوانیدن طی این مدت طولانی، روز به روز به نابودی و از هم گسیختگی و فروریختن به دست مردم و مقاومت مردمی نزدیک و نزدیکتر می‌شوند. این چنین، باید این ایمان و یقین را تقویت و ترویج کرد که مقاومت و ایستادگی در برابر این موج سیاه جنایت‌پیشه درست‌ترین و تنها راه است. گو که این تبهکاران به هر نام، نام به‌اصطلاح اسلام یا مبارزه با شیطانهای بزرگ و متوسط و سایزهای مختلف، برخاسته باشند. اینها در جهان معاصر و عصر بیداریهای انسانی و مقاومتهای پرشکوه در ایران، و دیگر ملتهای همجوار و منطقه، شانس ریشه دوانیدن و بقاء ندارند.

نظر به اسلام نمایی و اشکال و شعارهای شبهه انگیزی که این جنایتکاران به آنها دست می‌یازند، باید همگان به این مهم توجه کرده و همسو عمل کنیم که حساب اسلام و این سوداگران مرگ و نیستی در اساس جداست. در این زمینه، به‌خصوص پیشروان مسلمان دارای مسئولیت ویژه هستند و رسالتشان بسی فراتر از محکوم کردن جنایتهای بنیادگرایان، بلکه همسویی کامل و مؤثر با مقاومتهای عینی و فعال در ایران و منطقه است. سکوت هیچ شخص و نهاد مسلمان در مقابل این جنایتها هرگز روا و بخشوده نیست و شخصیتها و مسلمانان مقیم کشورهای هدف، مانند فرانسه در حوادث این روزها، مسئولیتی فوری‌تر دارند. هم‌چنان‌که شخصیتها و موجودیتها در کشورهای هدف دائمی این تبهکاران، مانند کشور ما ایران یا سوریه و سایر کشورهای منطقه و آفریقایی و...

در این میان، مهمترین و بلندمدت‌ترین اقدامهای روشنگرانه، بیان تفصیلی ارزشها و اهداف دین مبین اسلام است که چگونه مطابق متن قرآن، و روش قطعی پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد-ص، پایبند آزادی در انتخاب دیانت و عمل به موازین اسلام بوده و به دیانت و امنیت و حقوق دیگران احترام می‌گذاشته و شگفتا که در حد نهی اهانت به بتهای بت پرستان در این زمینه اصرار می‌ورزیده است تا به حدی که حتی بی‌عدالتی نسبت به دشمنان و زیاده‌روی در مقابله با تجاوزهای دشمنان را به صراحت و تکرار منع می‌کرده است. تعالیم مسلم و روشنی که بیش از هر بینه و وسیله دیگری روشن می‌کند که انبوه کشورگشایان زوراندیش و قدرت پرست که در قرون گذشته و یا عصر حاضر برای برپایی کاخهای قدرت و ستمکاری خویش دزدانه از پوش و ابزار اسلام بهره می‌جویند، تا کجا دروغگو و فریبکار بوده و کالای غش و دروغشان با بازخوانی و بازآموزی اصل اسلام تا کجا به آسانی از هم گسسته خواهد شد.

در این میان، یک تهدید نباید هرگز از نظر دور داشته شود، تهدیدی که در نوع خود در ردیف هم‌صدایی و همکاری هر چند ناآگاهانه با همین موج خونبار ترور و وحشت است. شاخه‌های به ظاهر مختلف این تهدید جهانی و این نوع صدور تروریسم، در میان خویش، جدالی را نمایان می‌سازند و حتی گاه برضد همدیگر تبلیغات و عملیات می‌کنند. رژیم ملایان ایران که مدل موفق این نوع تروریسم و صادرکننده علنی و متظاهر آن در منطقه است، وانمود می‌کند که در عراق با داعش درگیر است و داعش در این‌جا و آنجا مسجدی یا حسینیه‌یی از شیعیان را به خون و آتش می‌کشد. حال آن‌که جدا از همکاریهای جدی در میان بالاییهای این دو قطب، که لااقل نمونه‌های آن در رابطه القاعده و داعش با ملایان ایران علنی شده و از اسرار شمرده نمی‌شود، خطرناکتر این است که دعوت هر دو تیره از بابت تهدید فعال صلح و امنیت جهانی و تاکتیکهایشان در این زمینه، با یکدیگر مو نمی‌زند. هردو به‌دنبال حاکمیتی ضدتاریخی هستند که باید با زور و ترور بر همگان، مسلمان یا غیرمسلمان تحمیل شود، آن هم با «شریعت» و مقرراتی به‌طور مطلق ضد آزادی و هر گونه حقوق اولیه برای انسان، خواه مسلمان و خواه غیرمسلمان. این نیت پلید مشترک را حتی در تاکتیک بسیار همپای همدیگر به پیش می‌برند. آیا دنیا و به‌خصوص پاریسیها می‌توانند فراموش کنند که همین پاریس توسط تروریستهای ملایان تهران بارها به خون کشیده شد و حتی فروشگاهها و اماکن عمومی آن با بمب طعمه آتش و انفجار شد؟

با ابراز مجدد همدردی عمیق با مردم فرانسه و وجدانهای جریحه‌دار بشری بر اثر امواج جنایتهای تیره و نابخشودنی داعش و شرکا، باید با ایمان و همزبانی تأکید کنیم که پایداری و مقاومت فعال و جامع در برابر این جنایتها و جنایتکاران لاجرم به پیروزی محتوم انسانیت و روشنایی بر وحشیگری و تاریکی پیروز خواهد بود.

زنده باد مقاومت همه‌جانبه و پایدار در برابر ستم و ستمکاران تبهکار.

کمیسیون مذاهب و آزادی ادیان شورای ملی مقاومت
جلال گنجه ای
24آبان94 (15نوامبر2015)

Sunday, November 15, 2015

«امید» پرپر شده

غروب از راه می‌رسید. خورشید، کم‌کم داشت روشنایی و گرمایش را به شب و سرما می‌سپرد. خیابان از ازدحام مردم و ماشینها خالی می‌شد. همه مردم رهسپار خانه‌هایشان می‌شدند تا تاریکی شب را برای فردایی دیگر به اتمام برسانند.

من هم راهم را به سمت خانه‌ام کج کردم. از روبه‌رو جوانی به سمت من نزدیک می‌شد. احساس کردم نای راه رفتن ندارد. به او خیره شدم. جوانک هم به سمت من نگاهی کرد و انگار از خیره شدن من ناراحت شده بود.

-چیه؟ مگه معتاد ندیدی؟ خب منم انسانم. فقط راه بدی رو انتخاب کردم.

کنجکاوی‌ام مزید بر علت شد که با او رابطه بزنم تا انتخابی که کرده بود برای چه بوده و چرا؟ 

- میشه یک سؤال بکنم؟ 
- برادر، سر به سرم نزار. به قدر کافی خمار هستم.
- نه قصدی ندارم که اذیتت بکنم. زیاد طول نمی‌کشه.
جوان که نای ایستادن را نداشت کنار جدول خیابان نشست و گفت:
- ببین داداش، سوالت رو بکن، ولی خرجی شب ما رو هم بده. خدا اجرت میده.

- حتماً حتما. (به‌نحوی دوست داشتم که دلش را به این وسیله به دست بیارم) 

جوان به شنیدن حرفم سعی کرد با لبخندی جواب حرفم را بدهد ولی چروک صورت و لبهای ترک خورده‌اش مجال نمی‌داد. کنارش نشستم. انگار مدت طولانی بوده که حمام نرفته باشد. ولی سعی کردم که متوجه نشود. غافل از این‌که آن جوان احساس مرا خواند و رو به من کرد و گفت:
- داداش راحت باش. 4 هفته است که حموم نرفتم. انتظار داری بوی گل بدم؟! 

از رک بودنش خیلی خوشم آمد. اسمش را جویا شدم. جوانک که سعی می‌کرد لب‌ها‌ی خشک خود را با آب دهانش ترکند تا اسم خودش را به من برساند، گفت:
- داداش اسم مهم نیست. مهم هویته که من الآن ندارم.
ولی من اصرار کردم و گفتم بالاخره بایستی به اسمت آشنا بشم. گفت:
- امـیـــــــد، ولی ناامید! 
- امید چقدر درس خوندی؟ 
آهی کشید و گفت:
- دیپلم تجربی
- خب، چرا ادامه تحصیل ندادی؟ 
- مگه قرار نبود فقط یه سؤال بکنی؟ 
من هم که نمی‌خواستم صحبت کردن با امید را از دست بدهم، از جواب گرفتن سوالم منصرف شدم و به خودم گفتم که یک چیزی برایش بگیر بخورد تا دلش را به دست بیاورم. گفتم:
- امید، همین جا بمون، الآن برمی‌گردم.
امید که خیال می‌کرد که من سرکارش می‌گذارم، با همان رک بودنش گفت:
-دیدی خرج من رو ندادی و رفتی! 
در این لحظه احساس کردم که از بی‌اعتمادی خیلی رنج برده و حق را به او دادم که چنین فکری را بکند. دست توی جیب‌م کردم و یک اسکناس هزار تومانی به او دادم و گفتم که همین جا بمان برمی‌گردم.

محلی که امید نشسته بود را سریع ترک کردم و به سمت ساندویچ فروشی که در آن نزدیکی بود، رفتم. سه ساندویچ سفارش کردم و یک پاکت سیگار و نوشابه و… 

مقداری طول کشید تا سفارشی که داده بودم، تهیه شود. به محل برگشتم، متأسفانه دیدم امید نیست و رفته. ناراحت شدم. لحظاتی در فکر فرو رفتم که یک مرتبه صدای امید از پشت سرم آمد. روی برگرداندم. خودش بود. خوشحال شدم و ساندویچ‌ها را به او دادم. امید، دعای خیرم کرد و من هم به او گفتم که وظیفه‌ام بود و امیدوارم خدا از من قبول کند. احساس کردم با من دوست شده است. به سختی ساندویچ را از گلویش پایین می‌برد. من هم سعی کردم که حرفی نزنم تا راحت باشد. بعد از دقایقی سؤال کردم:
- امید، چند سالته
- 24سال
- ماشاءالله
آهی کشید گفت:
- دیگه احساس می‌کنم جوونی‌ام رفته. دیگه تموم شدم.
- نه هنوز جوونی. مثل اسمت امید داشته باش. چی شد اومدی ایرانشهر، توی این غربت؟ 

- بعد از گرفتن دیپلم، توی کنکور قبول نشدم. مجبور شدم برای دراومدم کار کنم. وضع مالی خونواده‌ام کفاف نمی‌کرد. دنبال کار بودم. کمی صافکاری ماشین بلد بودم. چون بابام صافکاری داشت. کارم خوب پیش نمی‌رفت و دراومدی نداشتم و فشار زندگی روم زیاد بود. گرونی و موضوعاتی که خودت بهتر می‌دونی.

من هم برای تأیید حرفش، سرم را تکان دادم. ادامه داد:
- به‌خاطر همین تنها راه برام خرید و فروش مواد مخدر بود. دراومد خوبی داشت. کم کم وضعم خوب شد تا حدی که ماشین و خونه خریدم. ولی بعد متوجه شدم که خودم هم اسیر اون شدم. آره، من هم معتاد شدم. اولش احساس نمی‌کنی. بعد که متعاد بشی دیگه کار از کار گذشته. مجبور شدم همه چیزم را بفروشم. فهمیدم این‌جا مواد ارزون‌تره. همه پولی که داشتم خرج اون کردم. چند بار سعی کردم ترک کنم. چند بار هم زندون رفتم. ولی توی زندون از توی شهر بیشتر جنس گیرت میآد.

توی دلم گفتم: پدرسوخته‌ها، عمداً این کارها رو توی زندانها می‌کنن تا جوونها رو از بین ببرن.

امید ادامه داد:
- الآن فهمیدم که‌چی به‌سر من اومد. همه این حکومت و دولت و سر تا پاشون دزد و غارتگرن. تا جوون هستی کاری نداری بکنی. بعد که متعاد میشی بیشتر اسیرت می‌کنه و کاری می‌کنه که به فکر خودکشی باشی. این حکومت عمداً این کار رو می‌کنه تا جوونها نای اعتراض کردن نداشته باشن و سرگرم اعتیاد بشن.

- حرفت کاملاً درسته. رژیم خمینی عمداً مواد مخدر رو رایج کرده تا جوونهای ایرانی سرگرم این موضوع بشن.

- امید جان درکت می‌کنم. حالا باید برم. کاری هست که برات بکنم؟ 

- قربونت داداش، خیلی محبت کردی. امیدوارم جبران کنم.

- بعداً می‌بینمت. ولی سعی کن اعتیاد رو ترک کنی.
خداحافظی کردم و رفتم.
فردای آن روز از آنجا که رد می‌شدم، دیگر اثری از امید نبود. مدتی صبر کردم. ولی بی‌فایده بود. من امید را دیگر ندیدم، اما بعد از 3روز فهمیدم که امید در حال تزریق فوت کرده است. او را در یک خرابه پیدا کردند.

با خودم عهد کردم که هیچ‌گاه امیدم را از دست ندهم. امیدم به سرنگونی این رژیم پلید را. او در خرابه پیدا شد، اما من که امیدم را در فرستادن این رژیم آخوندی به زباله‌دان تاریخ، هیچ‌گاه از دست نمی‌دهم.

دادشاه لاشاری.

پیام ظهور بی‌رمق و تدافعی خامنه‌ای

روز چهارشنبه (20آبان) علی خامنه‌ای ولی‌فقیه ارتجاع برای گروهی که رؤسای دانشگاهها و استادان دانشگاهها معرفی شدند، سخنرانی کرد. سؤال این است که علت این ظهور بی‌مناسبت و بی‌قافیه چه بود؟ و به‌منظور رساندن چه پیامی بود؟ 

اظهارات بی‌رمق و پراکنده خامنه‌ای که در عین‌حال ذلیلانه و تدافعی بود و از شاخ و شانه کشیدنهای معمول در آنخت خبری نبود؛ دو محور اصلی داشت، مسأله هسته‌یی و مسأله دانشگاهها، اما به نظر می‌رسد پیام اصلی که او در خلال حرفهای پراکنده‌اش می‌خواست برساند، در ارتباط با اجرای برجام بود؛ چرا که این موضوع اکنون مسأله عاجل روی میز رژیم است. اجرای برجام یا جمع‌آوری سانتریفیوژها و تأسیسات هسته‌یی از روز 26مهر رسماً شروع شده است، اما رادیو تلویزیون رژیم روز سه‌شنبه 19آبان از قول پاسدار شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم خبر داد که جمع‌آوری سانتریفوژهای فردو و نطنز با 'یک تذکر' متوقف شده است.

. این توقف واکنش فوری مقامهای دولت آمریکا را به‌دنبال داشت و روز 20آبان، هم سخنگوی کاخ سفید و هم سخنگوی وزارت‌خارجه آمریکا موضعگیری کردند و تصریح نمودند که با توقف جمع‌آوری سانتریفیوژها و تأسیسات هسته‌یی، روند تخفیف تحریمها هم متوقف می‌شود و به این ترتیب توپ را به زمین رژیم انداختند و این موضوع خامنه‌ای را بسیار نگران کرد؛ چرا که او مصرانه در پی امضای برجام بود و به‌رغم همه جنجال و هیاهوی دلواپسان، برجام را امضا کرد تا طناب تحریمها هر چه سریعتر قدری شل شود و اقتصاد از نفس افتاده بتواند نفسی تازه کند.

خامنه‌ای در سخنرانی مورد بحث و هنگامی که درباره موضوع هسته‌یی صحبت می‌کرد، عمداً به مسائل روز و اجرای برجام اشاره‌یی نکرد، بلکه در مورد گذشته و این‌که رژیم چگونه به‌غنی‌سازی 20درصد دست پیدا کرده حرف زد و از جمله گفت: «غربی‌ها شروط خفت‌باری برای تحویل این سوخت مطرح کردند اما جوانان با استعداد و مؤمن ما با تلاش شبانه‌روزی، اورانیوم 20درصد را تولید و نیاز کشور را برطرف کردند». خامنه‌ای سپس خاطرنشان کرد: «سخت‌ترین مرحله غنی‌سازی اورانیوم، تا میزان 20درصد است و دستیابی به غنی‌سازی بالاتر از آن تا 99درصد به‌راحتی امکان‌پذیر است» (تلویزیون رژیم ۲۰/۸/۹۴).

به این ترتیب او می‌خواست به دلواپسان که اکنون از جمع‌آوری تأسیسات هسته‌یی و سوختن رؤیای بمب هسته‌یی به خود می‌پیچند دلداری بدهد که از «شروط خفت‌باری» که اکنون به رژیم تحمیل شده، ناراحت نباشند و بگذارند کار جمع‌آوری پیش برود، زیرا دوباره «جوانان با استعداد و مؤمن» آنچه را که از دست رفته خواهند ساخت. اما برای آن که مخاطبان خارجی این حرفها را به‌معنی قصد رژیم برای دستیابی به بمب اتمی نگیرند، از «استعمار و بمب اتم» به‌عنوان «دو نمونه تاریخی… غلط» نام برد. تا به آنها اطمینان بدهد که قصد ندارد در جمع‌آوری بساط هسته‌یی دست از پا خطا کند؛ اما ناچار است به‌خاطر دلواپسان و نیروهای در حال ریزش این چنین با ایما و اشاره حرف بزند.

شایان توجه است که بلافاصله پس از اظهارات خامنه‌ای، در همان روز چهارشنبه 20آبان سازمان انرژی اتمی رژیم طی بیانیه‌یی با دستپاچگی خبر توقف جمع‌آوری سانتریفوژها را، تکذیب کرد.

به گزارش خبرگزاری رسمی رژیم (ایرنا ـ ۲۱/۸/۹۴) پاسدار شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم نیز تأکید کرد که رژیم به تعهدات خود در مورد جمع‌آوری سانتریفیوژها پایبند است و “دستگاههای اجرایی و نظارتی در چارچوب وظایف خود به رعایت چارچوبهای فوق اهتمام جدی دارند».

خامنه‌ای قسمتی از اظهاراتش را هم به موضوع دانشگاهها اختصاص داد، به‌خصوص که مخاطبانش کارگزاران رژیم در دانشگاهها بودند. حرف اصلی خلیفة ارتجاع در این زمینه تأکید و تصریح بر خط انقباض و سرکوب در دانشگاهها بود که آن را طبق معمول به‌طور دجالگرانه با علم کردن مسائل فرعی و حاشیه‌یی مانند کنسرت و اردوی مختلط بیان کرد و گفت: «برخی کار فرهنگی را با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفته‌اند و برای توجیه کار غلط خود می‌گویند، دانشجویان باید شاد باشند!». خنده‌دار است که همان شب یکی از کارگزاران رژیم در دانشگاهها به نام فراهانی که از وی به‌عنوان «معاون فرهنگی ـ دانشجویی و امور مجلس وزارت بهداشت» نام برده می‌شد، هنگامی که توسط گزارشگر تلویزیون رژیم در رابطه با این حرف خامنه‌ای مورد سؤال قرار گرفت، گفت: «من به‌جرأت به شما می‌گویم که در دانشگاههای علوم پزشکی، کنسرت یا اردوهای مختلط در دو سال گذشته برگزار نشده است». به نظر می‌رسید که بیچاره به‌اندازه کافی با شیوه و ترفند دجالگرانه خلیفة ارتجاع آشنا نیست و نمی‌داند که خامنه‌ای به بهانه کنسرت و اردوی مختلط می‌خواست، ضرورت اعمال سرکوب و اختناق بیش از پیش در دانشگاهها را گوشزد کند. کما این‌که در ادامه سخنان خود به جنبه سیاسی و نگرانی اصلی‌اش در دانشگاهها اشاره کرد و ضمن اعتراف به طرد و منفوریت بسیجیها و نیروهای رژیم در دانشگاهها گفت: «تشکلهای مؤمن و انقلابی و خوش‌فکر را تحت فشار قرار می‌دهند». خامنه‌ای سپس با لحنی ضعیف و در دفاع از این عناصر منفور گفت وقتی طرف مقابل می‌گوید «انتخابات بهانه است و اصل نظام نشانه است»، فرد معتقد به نظام چه باید بکند؟».

خامنه‌ای آنگاه با وقاحت خاص خود خطاب به رؤسا و عوامل رژیم در دانشگاهها به آنها دستور داد که باید به این عناصر میدان بدهید تا «فضا دست آنها باشد». معنی این سخن این است که به‌رغم همه‌گونه حمایتی که رژیم و ارگانهای سرکوبگر رژیم در دانشگاهها از بسیجیها و مزدوران «حزب‌اللهی» به‌عمل می‌آورند، فضا دست آنها نیست و به‌عکس این دانشجویان آزادیخواه هستند که فضای دانشگاهها را به دست دارند.

آنچه که ولی‌فقیه زهرخورده ارتجاع را ناگزیر از چنین اعترافهای کرده، وحشتش از فضای انفجاری جامعه و از جمله دانشگاههاست که به‌رغم اعمال حداکثر اختناق و کنترل و سرکوب، اما هم‌چنان که اکنون در خیزش هموطنان آذری به عیان می‌بینیم، «فضا» چنان است که یک جرقه کافی است این انبار باروت را به انفجار بکشاند.

تهدید تروریستی پاسدار جزایری پس از حملات تروریستی پاریس

پس از حملات تروریستی پاریس، پاسدار مسعود جزایری معاون ستاد کل نیروهای مسلح رژیم تقصیر را به گردن فرانسه انداخت و به تهدیدهای تروریستی متوسل شد.

به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا پاسدار مسعود جزایری روز شنبه 23آبان گفت: ”غربی‌ها در صورت تداوم حمایتها از تروریسم تکفیری باید منتظر اعلام حالت فوق‌العاده در نقاط دیگر قاره اروپا باشند.

اگر دولت فرانسه و دیگر حامیان غربی و منطقه‌یی تروریسم تکفیری از عقلانیت و آینده‌نگری لازم برخوردار بودند، وقوع چنین جنایتی در قلب اروپا را پیش‌بینی می‌کردند.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح رژیم با وقاحت گفت: ”اکنون که طراحان بین‌المللی پیدایش داعش، طعم تلخ تروریسم تکفیری را چشیده‌اند، بهتر است به‌طور واقعی به صحنه مبارزه با تروریسم پای نهند.“

دکتر حسین فاطمی آموزگار وفا و پایداری


تنها آتش مقدسی که باید درکانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بکشد، این آرزو و ایده بزرگ و پاک است که جان خود را در راه آزادی و رهایی جامعه و ملت خود بگذارد... آزادی اول وسیله و بهترین اسلحه ما برای حفظ ایران است. هرکس آزادی ملت ایران را محدود کند و به ‌استقلال ایران لطمه بزند، خائن و پلید است. من یقین دارم که آینده‌یی روشن و نورانی در برابر ملت ایران است و با استقامت و بردباری و ادامه مبارزه همه زنجیرها خواهد گسست و شام تیره امروزی را به ‌پایان خواهد برد.

این نوید و بشارتی است از دکتر حسین فاطمی ، سردار بزرگی از سرداران تاریخ پرافتخار ایران‌زمین که در راه آزادی، دامن محبت را به ‌خون رنگین ساخت.
قهرمان نهضت ملی ایران و یار صدیق و پاکباز مصدق کبیر در ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه 19آبان 1333 به ‌دستور مستقیم شاه خائن در برابر جوخه اعدام قرار گرفت. هنگامی ‌که دژخیمان شاه آخرین مراحل تشریفات اعدام او را انجام می‌دادند، با استواری و تسلط شگفت‌آوری این شعر را خوانده بود:
هرگز دل من ز خصم در بیم نشد
در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به ‌فدای آن‌که پیش دشمن
تسلیم نمود جان و تسلیم نشد
فاطمی در سر مقاله‌های روزنامه باختر در این دوران ازجمله می‌نوشت:
ما تا به ‌آخر این نبرد افتخاربخش جلو می‌رویم... به ‌دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمی‌کند..

تظاهرات و درگیرهای جوانان و هموطنان آذری در شهرهای مختلف


تظاهرات و درگیرهای جوانان و هموطنان آذری در شهرهای مختلف آذربایجان با نیروهای سرکوبگر رژیم

تجمع اعتراضی جوانان اهواز علیه جنایت قتل یک نوجوان



جمعه 22آبان 94 جمعی از جوانان اهوازی در اعتراض به یورش مزدوران خامنه‌ای به منطقه لشكرآباد و قتل یک نوجوان اهوازی تجمع کردند. این نوجوان که علی جلالی نام داشت و 17ساله بود هنگامی مشغول نانوایی بود توسط دژخیمان خامنه‌ای به قتل رسید.

تجمع اعتراضی امروز اهواز از کوی انقلاب شروع شد. تجمع‌کنندگان خشمگین قصد داشتند تا منطقه لشكر آباد تظاهرات کنند که با یورش وحشیانه مأموران سرکوبگر انتظامی روبه‌رو شدند.

Saturday, November 14, 2015

خانم رجوی کشتار پاریس را قویاً محکوم کرد و به رئیس‌جمهور و مردم فرانسه تسلیت گفت



خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران کشتار مردم بیگناه در پاریس را تروریسم وحشیانه و جنایت علیه بشریت توصیف کرد و آن را قویاً محکوم نمود. او این فاجعه بزرگ را به رئیس‌جمهور، دولت و مردم فرانسه تسلیت گفت و صمیمانه‌ترین همدردیهایش را به خانواده قربانیان ابراز کرد.

وی افزود: امشب وجدان بشریت در شوک و ناباوری و حیرت فرو رفته است که چگونه می‌توان تحت نام خدا و دین چنین جنایتی را مرتکب شد. مردم ایران که 37سال است تحت حاکمیت سیاه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوندی، یعنی پدرخوانده داعش، قرار دارند با این جنایتها به خوبی آشنا هستند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت کاملاً درک می‌کنند و با آنها همدرد هستند.

خانم رجوی تأکید کرد بنیادگرایی تحت نام اسلام چه در لباس شیعه و ولایت‌فقیه و چه در لباس سنی و داعش و جنایات ضدبشری آنها هیچ ربطی به اسلام ندارد و این پدیده شوم در هر کجا که باشد دشمن صلح و بشریت است.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
22آبان 1394 (13نوامبر2015)

Friday, November 13, 2015

تظاهرات جمعی از مردم قم در همبستگی با هموطنان آذری و علیه حکومت آخوندی


امروز جمعه 22آبان 94 جمعی از مردم قم در همبستگی با هموطنان آذری و علیه حکومت آخوندی تظاهرات کردند. این تظاهرات از بلوار منتظری قم تا میدان توحید   ادامه داشت.
جمعیت تظاهر کننده خشم و انزجار خود را از اهانت تلویزیون رژیم به هموطنان آذری ابراز کردند.

Thursday, November 12, 2015

اگرپشه هستيم پس اين همه جنون براي چيست؟!!!!!!

همه ميدانيم كه درروز 7 آبان رژيم ددمنش آخوندي 80 موشك كشتار جمعي به كمپ ساكنان اشرفي در ليبرتي شليك كرد ....به مجاهديني كه بي سلاح و بي دفاع بودند 
تمام دنيا اين جنايت رژيم رو محكوم كرد اما دوستان بياييم يك بار به اين بپردازيم كه نتيجه اين موشك شيخ چه شد؟ و چرا خودش با عملكردش  آدرس آلترناتيو را داد؟
بله مجاهدين در اين موشك باران 24 شهيد و تعدادي نيز مجروح داشتند وعلاوه برآن امكانات مادي و استقراري قابل توجهي را از دست دادند. براي مجاهدين كه در طول اين سالها بي وقفه در جنگ با دشمن بوده اند؛ هيچ ترديدي وجود نداشته و ندارد كه راه فقط با قرباني دادن و فدا كردن باز مي شود و از اين رو دادن شهيد و قرباني و. . . در مسير آزادي يك الزام اجتناب ناپذير براي پيشروي محسوب مي شود. بنابراين بررسي نتايج در هر نبرد انقلابي، براساس تعداد شهدا يا ميزان تلفات مادي آن يك اشتباه بسيار جديست، مهم نتايج و دستآوردهاي آن نبرد است / مهم اين است كه ببينيم كه  بعد از اين تهاجم موشكي دشمن؛ درمسير سرنگوني يك يا چندگام به جلو برداشته ايم يا عقب رفته ايم؟ اگر ما با اين تعداد شهيد و مجروحين و خسارات هاي وارده توانسته باشيم، به دستاوردهاي بزرگي در مسير سرنگوني رسيده باشيم، مي توانيم نتيجه بگيريم كه «دشمن شليك كرده است ولي اين مقاومت ايران بود كه به يمن هوشياري و جسارت و پاكبازي مجاهدان آزادي و قيمتي كه مي دهند و ياري بي حد و مرز خداوند، از اين شر كثير خير عظيم درو كرده اند. 
دشمن مدعي بود كه مجاهدين تمام شده اند، ديگر آثاري از آنها درجامعه وجود ندارد، ديگر عددي نيستند و نيرويي ندارند؛ تنها از آنها يك ارتش بي سلاح، ادم‌هايي با سنين بالا، محصور در چهار ديواري ليبرتي، بيكار و در انتظار تعيين تكليف و. . . .  بجا مانده است؛. . . . خوب! حالا خامنه اي، بايد هم به نيروهاي خودش و هم به مردم دلير ايران و هم به تمامي طرف حساب‌هاي بين المللي‌اش جواب بدهد؛ «اگر مجاهدين اين بودند كه تو مي گفتي، پس چرا چنين قيمت سنگين سياسي و بين المللي آن هم در چنين ابعادي را پرداختي؟ تو را چه مي شود؟ در مجاهدين چه چيزي وجود دارد كه تو را تا اين حد به جنون كشانده است؟ اگر مجاهدين «پشه» هستند، آنها را كه با موشك آن هم 80 موشك كشتار جمعي كه نمي كشند؟! پس مي توان نتيجه گرفت كه خامنه اي بي آنكه بخواهد؛ با موشك هايش «خود زني» كرده است. 
3.براي همگان مشخص شد كه حمله به لیبرتی، نتیجه درماندگی این رژیم در برابر بی‌تابی ملت ایران برای آزادی است و اين جا هم خامنه اي بي آنكه بخواهد، قبله گاه و كانون نبرد براي آزادي را به وضوح تمام، به مردم و جوانان دلير و زنان آزاده اين ملت نشان داد. بنابراین پيام آن براي همه جوانان و اشرف‌نشانها در تمام ایران اين است كه شعله‌های رزم و مقاومت برای سرنگونی رژیم را گسترش دهید و شهیدان لیبرتی را در خود زنده کنید. 
وقتي نظام آخوندي در چنين ابعادي سراغ هماوردش مي رود و آدرس او را مي دهد؛ به خوبي مشخص مي شود كه چه خطراتی این رژیم را احاطه کرده است؛ آري همگان به خوبي رابطه درماندگي خامنه اي با حمله به مجاهدين را مي فهمند؛ همه مي فهمند كه چرا خامنه‌ای دست به چنين اقدام جنايتكارانه اي زد. چرا كه مي دانند خامنه اي، ناچار شده است سایتهای اتمی را كه روزي ضامن بقايش بود را با دست خود، گل بگیرد/ سوریه را كه روزي عمق استراتژيك نظامش بود را پس از شكستهاي پي در پي نظامي و دادن تلفات بالا و هزينه سرسام آور ميلياردي و. . . . ترك كرده و «حاشيه نشين» شود/ عراق كه روزي حيات خلوت نظامش بود را بعد از شكست‌هاي مستمر نظامي و تظاهرات بی‌وقفه مردم دارد از دست مي دهد / یعنی همه مي فهمند كه سرمایه‌گذاری چندین و چند ساله رژیم هم روی برنامه اتمی و هم روی سوریه و عراق و یمن، برباد رفته است./ و هركسي مي بيند كه چگونه طلسم ولايت شكسته شده و خامنه اي ضعيف شده و  شدت و حدت تضادهاي دروني و جنگ گرگها بالا گرفته است / و نظام پليد آخوندي حس مي كند كه در امتداد اين خط چين ها،  «لاجرم» درگام هاي بعدي، شعله آتش اين عقب نشيني ها، به خرمن سپاه پاسداران و حافظان اين نظام كشيده مي شود 

تلگرام خميني به شاه


با اين تلگرام ببينين خميني هيچ وقت نه مخالف شاه و حكومتش بوده و نه ميخواسته كه سرنگونش كنه. 
فقط روي موج انقلاب سوار شد و انقلاب مردم ايران رو دزديد
....انقلابيون واقعي در زندان بودند
تلگرام خميني به شاه 
پس از تصويب لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي، خميني طي تلگرامي ضمن اعتراض به «اسدالله علم» به خاطر ممانعت از انعكاس تظلم نامه هاي روحانيون به شاه نوشت:

«.... اين جانب به حكم خيرخواهي، اعليحضرت را متوجه مي كنم به اين كه اطمينان نفرماييد به عناصري كه ... مي خواهند تمام كارهاي خلاف دين و قانون را كرده، به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسي را، كه ضامن مليت و سلطنت است از اعتبار بيندازند».

Monday, November 9, 2015

ریشه‌های عمیق دعوای رفسنجانی و خامنه‌ای

بر اساس قانون اساسی رژیم و بر اساس اصل ولایت مطلقه فقیه، مسایل اساسی، کلان و راهبردی نظام، در اختیار ولی‌فقیه ارتجاع و با امضا و تصویب وی به جریان می‌افتد.
طی سه دهه گذشته و از بدو تأسیس نظام آخوندی آخوندی نیز روال بر این بوده است. اما هاشمی رفسنجانی رو در روی ولایت خامنه‌ای به‌مناسبتهای مختلف این امر را زیرعلامت سؤال می‌برد تاجایی که مدعی می‌شود که کارگزاران نظام برای مذاکره نیز می‌باید به قرآن مراجعه کنند. 

بنا بر گزارش رسانه‌های باند رفسنجانی- روحانی 16آبان 94 رفسنجانی در گردهمایی سفرا و نمایندگان رژیم در خارج از کشور،ایرادهای دلواپسان باند خامنه‌ای به مذاکرات اتمی و برجام را با برخی ایرادهای آن روزهای مدعیان مسلمانی به پیامبر مقایسه کرده و گفته ”: اگر بنا باشد برای منافع کشور و نجات مردم از خطر جنگ و تهدید، مذاکره کنیم، باید به قرآن مراجعه کنیم که بهترین آیات را درباره صلح‌خواهی دارد“.

صرف نظر از دجالگری رفسنجانی که خود و باندش را با پیامبر مقایسه کرده، از آنجایی که رعایت نظرات ولی‌فقیه درمسایل مهم نظام از جمله مذاکرات ازمرز سرخهای نظام است، و رفسنجانی با گفته‌های فوق مرزسرخ رد کرده، خامنه‌ای بدون معطلی آخوند امامی کاشانی را به صحنه فرستاد تا صراحتاً حرف رفسنجانی را رد کند و ازولایت خامنه‌ای دفاع کند.

امامی کاشانی در نمایش جمعه 15آبان دانشگاه تهران با گوشزد کردن حد واختیارات ولی‌فقیه فقیه و این‌که هرچه او بگوید قانون است، رو درروی نظرات رفسنجانی گفت:”یکی ممکن است از یک نکته چنین استفاده کند، یکی دیگر از نکته دیگری استفاده کند. حقیقت مطلب این است که این مسائل اولاً استفاده از منابع دینی ولو برای همه آزاد است، ولیکن (مسموع) نیست. در نظام جمهوری اسلامی، این از اختیارات و حقوق رهبر و ولی اسلام ولی‌فقیه است. بنابراین ممکن است اشخاص نظرات مختلف بدهند، ولی نظر متبع و نظر مسموع و قانونی، نظری است که ولی امر می‌دهد“.

رویارویی رفسنجانی با ولایت خامنه‌ای و با فصل الخطاب بودن نظرات او در امور مهم و راهبردی، جدید نیست بلکه او قبلاً نیز با مطرح کردن نظریه لزوم شورایی بودن رهبری، زیرآب ولایت خامنه‌ای را زده است.
هاشمی رفسنجانی در بهمن ماه سال 93 در مصاحبه با روزنامه جمهوری گفت: ”اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند. البته این کار تا حدودی به مردم هم برمی‌گردد، چون اگر مردم نمایندگان خود را درست انتخاب کنند، می‌توان امیدواربود“.

در تداوم رویارویی باند رفسنجانی- روحانی و به‌ویژه شخص هاشمی رفسنجانی با ولایت علی خامنه‌ای است که آخوند احمد خاتمی نگرانی خود را از قبضه کردن خبرگان آخوند توسط این باند ابراز کرده و گفته: «عده‌یی در پی آن هستند وضعیت کنونی خبرگان را تغییر دهند. بنده دو دوره است در مجلس خبرگان حضور دارم و تأکید می‌کنم که وضعیت کنونی خبرگان وضعیت مطلوبی است... کسانی در پی این هستند که این ترکیب را به هم بزنند“. (خبرگزاری مهر16آبان).

آخوند عبدالله حاجی صادقی جانشین نماینده خامنه‌ای در سپاه پاسدان نیز از گروهی سخن گفته که از حمله دشمن غفلت می‌کنند و خودشان پیاده‌نظام دشمن هستند چرا که دشمن ”درصد است تا جریان سکولار را درحوزه ترویج دهد“. (رسالت 16آبان 94) 
اگر چه رفسنجانی وباندش بر اساس منافع باندی زیرآب ولایت خامنه‌ای را در زمینه مختلف می‌زنند، اما این تقابل ناشی از یک تناقض مبنایی در نظام ولایت است.

زیرا شکلکهایی از قبیل انتخابات، دولت، تعامل با کشورهاو... . از اساس با ماهیت نظام که مبتنی برفاشیسم مذهبی ولایت‌فقیه است در تقابل است.
براین اساس زبان نیش دار رفسنجانی علیه خامنه‌ای، ریشه در همین واقعیت دارد و لاجرم نتیجه آن تعمیق شقه و شکاف هرچه بیشتر در رأس نظام است.