Sunday, December 13, 2015

مسعود رجوي كيست ؟



يك چهره يك مقاومت – قسمت اول   
 چهره درخشان 4 دهه مبارزات مردم ايران 
مسعود رجوي در سال 1327 در طبس از شهرهاي استان خراسان متولد شد.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مشهد گذراند.سپس رشته حقوق سياسي را در دانشگاه تهران به پايان برد و از دانشكده حقوق فارغ التحصيل شد.مسعود در دوران دبيرستان با محافل و انديشه هاي مذهبي، سياسي آشنايي پيدا كرد.اما بيش از همه به آيت الله طالقاني علاقه داشت.وي در سال 1346 در حالي كه فقط 19 سال داشت به عضويت سازمان درآمد.متعاقبا در ارتباط مستقيم با محمد حنيف نژاد بنيانگذار مجاهدين قرار گرفت.او در آن زمان جوانترين عضو مركزيت مجاهدين بود كه به عضويت گروه ايدئولوژي سازمان انتخاب شد.به هنگام يورش ساواك در شهريور 50، به همراه اولين موج دستگيريها بازداشت شد و به اعدام محكوم گرديد.اما به دنبال فعاليتهاي بينالمللي، اين حكم به حبس ابد تبديل شد.در آن زمان برادر بزرگتر او، شهيد دكتر كاظم رجوي، يك بسيج گستردهٴ بين المللي را براي جلوگيري از اعدام وي سازمان داد.عفو بين الملل،صليب سرخ جهاني و هم چنين شخصيتهاي برجسته اروپايي نظير فرانسوا ميتران،بارها براي نجات جان او دخالت كردند.در همان زمان دفاعيات مسعود در بيدادگاه نظامي شاه، در بيرون زندان وسيعا منتشر شد.ساواك كه به دليل فشار بين المللي نميتوانست او را اعدام كند، تا آخرين سالها مسعود را تحت فشار و شكنجه قرار ميداد.به خصوص در سالهاي 54-53، شدت شكنجه هاي دژخيمان ساواك به حدي رسيد كه توان فيزيكي وي را به صفر رسانده بود اما او با پايداري و صلابتش ساواك را تحقير و منكوب ميكرد.
در سال 54 پس از ضربه خيانت بار اپورتونيستهاي چپ نما به سازمان با تدوين و آموزش مواضع مجاهدين، مسعود سازمان متلاشي شده را مجددا بازسازي و احيا كرد.
مسعود رجوي در 30 ديماه 57، يك هفته پس از فرار شاه، به يمن قيام مردم، همراه با آخرين گروه زندانيان سياسي از بند رست.

فرازهايي از دفاعيات مسعود در بيدادگاه شاه :
-من و دوستانم از فرزندان دكتر مصدق هستيم و به پول و مقام پشت پا زده ايم.
-در اين مملكت عده يي از رجال طرفدار روس بودند و عده يي طرفدار انگليس.اما مصدق نمي خواست هيچ سلطه يي بر كشور ما برقرار باشد.
-در جنگ داشتن سلاح مهم است ولي انسان مهمتر است. 
-امشب و فردا شب، آخرين شب ماست.ما به جرم خود افتخار مي كنيم.
-به غير از نبرد يا تسليم راه ديگري وجود ندارد، صبح نزديك است.
-در آتيه،روزهاي طلايي-مانند 30 تير- بسيار خواهيم داشت.
-حضرت علي مي گويد خداوند استخوان هيچ ملتي را پيوند نمي دهد و استحكام نمي بخشد مگر بعد از سختي ها و گرفتاريها.
-از ريختن خون يك نفر، صدها نفر مثل او برمي خيزند.
-تنها راه مبارزه، راه انقلاب مسلحانهٴ توده يي است.
 پيام شهيد بينانگذار سعيد محسن براي مسعود
”سلام مرا به مسعود برسان و به او بگو كه مسئوليت تو خيلي سنگين شده است و تنها فردي هستي كه از كميته مركزي باقي مانده يي و تمامي تجربيات سازماني در وجود تو متبلور ميباشد، بار امانتي است كه در اين مرحله به تو سپرده شده، كوران حوادث زيادي را خواهي ديد و به فتنه هاي زيادي خواهي افتاد.تمامي تمجيدها نثار ما خواهد شد، چون ما شهيد ميشويم و تمامي تهمتها نثار تو خواهد شد، چون ميدانم كه به مبارزهٴ خودت ادامه خواهي داد و وارد مراحلي ميشوي كه خيلي خيلي بالاتر از ماها قرار خواهي گرفت.زيرا تو هر روز و هر ساعت شهيد خواهي شد.آري يك شهيد مجسم”.

پيام مسعود از قزل قلعه
”... به عنوان يك مجاهد ناچيز و به اقتضاي وظيفه انقلابي و انضباط تشكيلاتي، خود را آماده كرده بودم تا ناچيزترين سرمايه خود، يعني جانم را به انقلاب اين خلق بزرگ ادا كنم،تا پيرو صديقي براي قهرمانان ملي و رزمندگان بزرگواري باشم كه با جانبازي و نثار خون خود ثابت كردهاند كه خلق ما تصميم قطعي را براي نجات خويش گرفته است تصميمي كه براساس آن هر خلقي از لحظهيي كه مرگ را بر تسليم مرجح ميداند، پيروزيش مسلم گشته است.
اما منافع ديكتاتوري حاكم مخصوصا در خارج ايران، مرا فعلا از اين سعادت جاويدان محروم كرده است...”
3تيرماه1352
زندان قزل قلعه

0 comments:

Post a Comment