Saturday, August 22, 2015

برهم خوردن تعادل نظام آخوندي، پس از جام زهر


صورت مساله
یکی از پیامدهای زهر اتمی، بر هم خوردن تعادل نظام است. این وضعیت به چه معناست و چه نتایجی دارد؟ 
چرا آخوند موسویان در جلسه کمیسون امور خارجه مجلس نظام با اشاره به جام زهر گفت: «ما باید کاری کنیم که آن اتفاقی که در جریان آتش‌بس افتاد، حالا دیگر اتفاق نیفتد». منظور او چیست؟ مگر نظام توافق اتمی را نپذیرفته است؟ مگر برگشت‌پذیر است؟ مگر کار از کار نگذشته است؟
برگشتي وجود ندارد
در يك جمله، مي‌‌‌‌توان گفت، کار از کار گذشته و برگشتي هم وجود ندارد. علت هم این است که نظام و به‌طور مشخص خامنه‌ای در برنامه بمب‌سازی اتمی شکست خورده است. یعنی زهر خورده و بعد پای مذاکره و توافق رفته است. به هرحال این اولین مسأله در خود دستگاه آخوندهاست. توافق هم شاخص آن است. آن نقطه نهایی‌ست که زهر اتمی محقق می‌شود. اصلاً هم برگشت‌پذیر نیست. حتی اگر به هر ترتیبی این توافق‌نامه منتفی شود، کنگره آمریکا و سنای آمریکا مخالفت کند و این توافق باطل شود، باز هم آن زهری که نظام خورده، آن شکستی که خورده بازگشتی ندارد. آثارش بدتر و مضاعف می‌شود. این یکی هم بر آن بار می‌شود. 
بنابر این، این وضعیت همان آشفتگی و همان حالت بعد از بر هم خوردن تعادل نظام است. 
كلان ضربه اتمي و برهم خوردن تعادل 
وقتی تعادل پدیده‌ای بر هم می‌خورد، نشانگر اين است كه تکانی و ضربه‌ای به آن وارد شده است. ضرب‌هاي كه بر پيكره اين نظام وارد آمده؛ یک ضربه معمولی نیست. این ضربه، چه در جنگ که آتش‌بس را پذیرفت و چه در داستان اتمی که مجبور شد دست از این برنامه بمب‌سازی بردارد، ضربه به استراتژی ولایت‌فقیه است. یعنی یک کلان ضربه است. یک تکان و حادثه کوچک نیست. رخدادیست که به استراتژی حفظ ولایت‌فقیه، چه با جنگ و چه با اتمی، ضربه‌ای جدی وارد کرده است. 
این ضربه چون به این استراتژی خورده است، بنابراین در کل، دستگاه هژمونی ولایت‌فقیه را ضعیف می‌کند. یعنی آن عمود خیمه نظام را دچار تزلزل و ضعف می‌کند. این عدم تعادل نیز از آنجا ناشی می‌گردد. 
و موضوع بسیار مهم اين است كه این ضربه یک شکست در برابر مردم و مقاومت ایران است. یعنی یک شکست استراتژیک که از مردم و مقاومت ایران دریافت کرده است. جامعه ایران، مقاومت ایران مجبورش کرده كه واپس بتمرگد. این شکست را در پشت میز مذاکره نخورده است. شکست را از جامعه ایران و مقاومت ایران خورده است که بعد مجبور شده به این توافق تن دهد. ضربه از ناحیه دشمن اصلی‌ست، یعنی جامعه ایران که حق حاکمیتش را ولایت‌فقیه غصب کرده است. 
درست به همین علت، سركرده هاي اين نظام به هیچ عنوان این موضوع را بیان نمی‌کنند. بسیاری از حرف‌‌‌ها به هم می‌زنند، صحبت از زهر می‌کنند، صحبت از این‌که ما شکست خوردیم، خراب کردیم، همه چیزمان را دادیم، همه این‌‌‌ها را می‌گویند، اما به دشمن داخل ایرانی و این‌که ضربه را از آنجا خورده‌اند، اصلاً نزدیک نمی‌شوند. از قضا از همین هم بسیار می‌ترسند؛ مرز سرخشان است. 
در پس زهرخوران
تا آنجا که به نظام برمی‌گردد، تعادل به نحو غیرقابل مهار و کنترلی بر هم می‌خورد. یعنی یک مرحله‌ای از بحران. مرحله‌ای از تنش در دستگاه ایجاد می‌شود که رخداد‌‌‌ها برایش قابل کنترل نیست. نمی‌تواند فهم کند که پشت این وضعیت چه حادثه‌ای در پیش است. 
این وضعیت را نمی‌توان مدیریت کرد. فرض کنید حفظ ظاهر بکنند. باند روحانی هم که می‌خواهد هر طور شده، موضوع را به‌عنوان یک پیروزی، رفع و رجوع کند. اما قادر به مدیریت موضوع نیست. عراقچی می‌رود برای تلویزیون نظام توضیحات بدهد، آن‌‌‌ها را ساکت و آرام کند، اما خود همان جلسه، تبدیل به یک بحران جدید می‌شود. این‌‌‌ها در کمیسیون خارجه می‌نشینند، دوباره بحران می‌شود؛ مجلس جلسه می‌گذارد، بحران می‌شود. یعنی قابل کنترل نیست.
كارهايي كه بايد انجام شود
اولین مسأله این هست که نگذاریم نظام با ترفند‌‌‌ها و بازی هایی که می‌کند، این صورت مسأله را که به مردم مربوط می‌شود، یعنی صورت مسأله زهر خوردن خودش را، صورت مسأله سرنگونی خود را، رویش سایه بیندازد. این مهم‌ترین مسأله است. نباید گذاشت رژیم، صورت مسأله سرنگونی را بپوشاند. 
دوم اینکه، بوقهای استعماری، لابی‌های خارج کشوری رژیم، در هر صورتی، حتی ممکن است تظاهر به مخالفت با نظام هم بکنند، که البته دیگر نمی‌کنند چون بسیار رسوا هستند، آن‌‌‌ها را باید در کمک به نظام در این مسأله (پوشاندن مسأله اصلی - زهر خوردن و سرنگونی رژیم)  افشا کرد. 
سوم این‌که همین صحنه، همین واقعیت سیاسی تضعیف کیفی نظام را، در صحنه سیاسی و بین‌المللی، باید عنوان کرد. دقت کنید، وقتی دشمن ضعیف است، وقتی ولایت‌فقیه این‌طور ضعیف شده است، وقت باج دادن به آن نیست. حتی در یک کنش و واکنش بین‌المللی و منطقه‌ای. اتفاقاً باید شدیدترین فشار را به آن آورد و امتیازهای بیشتر از آن گرفت. واقعیت این است. 
چهارم، مهمتر از همه، در جامعه‌ای که نظام در این شرایط زهر خوردن، فقط با سرکوب، خفقان، موج اعدام، با ایجاد رعب و ترس و تروریزه کردن جامعه، می‌خواهد جامعه را مهار کند و هر 2 باند نظام هم در این موضوع با هم عمل می‌کنند، این پیام را باید در جامعه برد که نظام زهر خورده و بسیار ضعیف شده است. 
مردمی که حقوقشان را غصب کرده‌اند، باید بدانند که این دشمن ضعیف است. پس بیشتر به آن بکوبند. حقوقشان را با صدای رساتر طرح بکنند. 
پنجم - باید نسبت به صحنه‌های تاخت و تاز وحشیانه این چماقداران و این عوامل نظام و پاسداران در سطح جامعه، واکنش متقابل نشان داد و بساط آن‌‌‌ها را بر هم ریخت. 
نظام می‌رود مسجد اهل سنت را تخریب می‌کند، باید از طرف جوانان و جامعه، توی دهانش بخورد. به کلیسای مسیحیان در کرج حمله می‌کند و لباس شخصی‌هایش را برای آن کار می‌فرستد. باید از طرف مردم توی دهانش کوبیده شود. 
صحنه‌های دردناک رفتار با مادران شهدا، مادر ستار بهشتی، دکتر ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در آن سن و سال با آن صحنه‌های فجیع آن برخوردهای وحشیانه را با او می‌کنند. جامعه باید با واکنش شدید، به این مزدوران پاسخ دهد. رفتار وحشیانه با زندانیان سیاسی، مانند علی معزی، ارژنگ داوودی، نرگس محمدی، باید به این رفتار وحشیانه، از طرف مردم و جامعه، پاسخ کوبنده داده شود. 
و مهمتر، تظاهرات و خواسته‌های صنفی معلمان، پرستاران، کارگران و. . . است. الآن مردم باید از نظام حسابرسی کنند. از کسانی که ثروتهای این ملت را چپاول کرده، زندگی مردم ایران را تباه کرده‌اند، آن هم در تنور جنگ یا در کوره اتمی. حال این فشار و فقر و تبعیض را بر مردم ایران تحمیل می‌کنند. بله، این دزدان و جنایتکاران باید مورد حسابرسی قرار گیرند. این صورت مسأله اصلی و واقعی جامعه ایران است. 
حال نیروی انقلابی، نیروی مبارز باید این واقعیت را به جامعه ببرد. در صدر موضوعات هم این است که این واقعیت را نشان دهیم که این دشمن ضعیف است، این دشمن زهر خورده، این دشمن متفرق و متشتت است، این دشمن کلان‌ضربه خورده است. بله، باید این‌‌‌ها را گفت و حق مردم ایران را ستاند و از گلوی نظام آخوندی بیرون کشید. 

موفق باشيد - كمپين براي آزادي ايران

0 comments:

Post a Comment