” براي تاسيس سازمان ”
به نام تو امروز
آواز دادم سحر را
به نام تو خواندم
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد و
نيلو فر صبحدم را
تو را باغ ناميدم
و صبح در كوچه باليد
تو را در نفس هاي خود
آشيان دادم
اي آذرخش مقدس
ميان دل خويش و دريا
براي تو جايي دگر بايدم ساخت
در ايجاز باران و جايي
كه نشنفته باشد
صداي قدم ها و هيهاي غم را
0 comments:
Post a Comment