Wednesday, August 5, 2015

مقاومت ايران و كردستان عراق


از فرداي جنگ كويت در 1991, رژيم آخوندي به نحو گسترده اي به تبليغ اين ادعاي دروغ پرداخت كه مجاهدين در سركوبي كردهاي عراقي شركت داشته اند. اين هجوم تبليغاتي اهداف مشخصي را تعقيب مي كرد: از يك سو شكست فاحش لشگركشي ملايان به داخل عراق براي انهدام قرارگاههاي مقاومت ايران در مارس و آوريل 1991 را تحت الشعاع قرار مي داد و از سوي ديگر براي اولين بار رژيم آخوندي را كه از آغاز روي كار آمدنش در ايران به كشتار و سركوب وحشيانه كردهاي ايراني پرداخته بود و برخي كارگزارانش نظير ژنرال علي صياد شيرازي «جلاد كردستان» لقب گرفته بودند , به مثابه «حامي» كردها نشان مي داد. مهمتر از آن, رژيم آخوندي مي كوشيد درمعادله منطقه اي نيز كردهاي عراقي را به تقابل با مجاهدين و مقاومت ايران بكشاند.
اتهامات دروغ رژيم آخوندي عليه مجاهدين در مورد شركت در سركوبي كردهاي عراقي از سوي بسياري از معاندان و مخالفان مجاهدين و مقاومت ايران نيز مورد استفاده قرارگرفت, اما پاسخ دندان شكني از سوي كردهاي عراقي دريافت كرد. خبرگزاري رويتر در گزارشي از واشنگتن در باره چنين اتهاماتي عليه مجاهدين نوشت: «رويتر بطور جداگانه نسخه اي از يك سند قانوني مورخ 1999 را كه توسط يك مقام ارشد يك گروهي كردي اصلي عراقي امضا شده است دريافت نمود كه در آن گفته شده هيچ گونه شواهدي وجود ندارد كه مجاهدين در كارزار دولت عراق عليه كردها در سال 1991 شركت كرده باشند» رويتر به نقل از همين سند كه به گفته آن به يك دادگاه در هلند ارائه شده, مي افزايد: «ما مي توانيم تاييد كنيم كه مجاهدين نه در دوران قيام ونه پس از آن در سركوب مردم كرد شركت نداشتند. ما به هيچ شواهدي برخورد نكرده ايم كه نشان دهد مجاهدين كمترين خصومتي نسبت به مردم عراق روا داشته اند». (1)
در آغاز جنگ اخير نيز بعد از اوجگيري مجدد شايعات ساخته شده توسط رژيم آخوندي مبني بر حضور مجاهدين در كردستان عراق براي مقابله با كردهاي عراق و يا «حفاظت از چاههاي نفت كركوك», آقاي هوشيار زيباري عضو دفتر سياسي و مسئول روابط خارجي پارتي دمكرات كردستان عراق, يكي از دو حزب اصلي در اين منطقه, روز 23مارس در كنفرانس مطبوعاتي در اربيل صريحا حضورمجاهدين در كردستان عراق را تكذيب كرد وگفت مجاهدين هيچ حضوري در كردستان عراق ندارند.
در هر حال تحولات بعد از جنگ اخير و سقوط حكومت قبلي عراق به روشن ترين صورت كذب بودن اتهامات مبني بر دست داشتن مجاهدين در هرگونه اقدامي عليه كردهاي عراقي را  اثبات كرد, چرا كه به رغم همه تلاشهاي رژيم آخوندي احزاب و مردم كرد هيچگونه درگيري با مجاهدين نداشته و در مسالمت كامل با يكديگر به سر برده اند.
همين مسئله در مورد شيعيان جنوب عراق نيز صادق بود و به رغم دعاوي كذب رژيم كه مي كوشيد شيعيان را عليه مجاهدين تحريك كند, بعد از جنگ به خوبي روشن شد كه نه فقط مجاهدين هرگز عليه شيعيان عراق دست به اقدامي نزده اند بلكه از محبوبيت و وجاهت در ميان طيف وسيعي از شيعيان عراقي برخوردارند كه از مداخله آخوندهاي حاكم بر ايران در امور داخلي كشورشان بيزارند.
اين واقعيت را  اپوزيسيون مستقل رژيم سابق عراق كه اكنون خود در حكومت انتقالي شركت دارند نيز به رسميت شناخته اند. روزنامه الزمان به رياست سعد البزاز روشنفكر سرشناس عراقي كه اكنون در شوراي حكومتي عراق عضويت دارد, زماني كه به عنوان معتبرترين روزنامه اپوزيسيون عراق در خارج كشور منتشر مي شد در باره اتهامات عليه مجاهدين نوشت: «منابع مستقل اتهام عليه عناصر مجاهدين خلق مبني بر  اينكه بخشي از شبه نظامياني خواهند بود كه رژيم رئيس جمهور عراق صدام حسين در جنگ احتمالي آنها را بكار خواهد گرفت را «خبرهاي درزداده شده ازاطلاعات ايران ونادرست» توصيف كردند وافزودند «تكيه به اين حرفهاي درز داده شده وترويج آنها خراب كردن واقعيتهاست». اين منابع مرتبط به امور عراق وايران گفتند  كه «رسالت مجاهدين خلق به مقاومت در برابر رژيم ايران محدود مي‌شود» وافزودند كه «اطلاعات ايران به درز چنين اطلاعاتي از طريق برخي دست نشاندگان عراقي خود عادت كرده است». آنها به «قاطي نكردن امور عراق به ديگر نزاعهاي موجود در منطقه نصيحت كردند». (2)

مجاهدين و مسئله كردي
اتهاماتي نظير شركت در سركوب كردهاي عراقي كه از اوايل دهه 90 عليه مجاهدين شروع شد, پديده نوظهوري بود, چرا كه سازمان مجاهدين خلق ايران از همان فرداي سرنگوني رژيم شاه و شروع فعاليتهاي سياسي علني خود, تاكيد بر حقوق اقليتهاي قومي در ايران و بطور خاص حق برخورداري از خودمختاري براي كردهاي ايران را در صدر برنامه هاي خود جاي داده بود. هنگامي كه در پاييز 1358 در آستانه نخستين انتخابات رياست جمهوري در ايران مسعود رجوي از سوي سازمان مجاهدين به عنوان كانديدا معرفي گرديد و به سرعت با كسب حمايت يكپارچه اپوزيسيون دمكراتيك رژيم نوپاي خميني به كانديداي اصلي «آلترناتيو» مبدل گشت, همه احزاب و نيروهاي سياسي و اجتماعي كردستان ايران از كانديداتوري وي حمايت كردند.رژيم آخوندي بعد از دو دهه هنوز مواضع آن روز مجاهدين درحمايت از خواست مشروع كردهاي ايران را «خيانت» مي خواند و مدتها تلاش مي كرد در اين رابطه, احساسات شووينيستي ملي گرايانه ايرانيان را عليه مجاهدين برانگيزد.
هنگامي كه در 17 آبان 1362 شوراي ملي مقاومت ايران طرح خودمختاري كردستان ايران را به اتفاق آرا تصويب نمود, عبدالرحمان قاسملو دبيركل وقت حزب دمكرات كردستان ايران اين طرح را «پيشرفته ترين طرح خودمختاري در مقايسه با همه الگوهاي مشابه در جهان» خواند. در عين حال, مجاهدين و مقاومت ايران همان طور كه براي كردهاي ايران حق خودمختاري را در چارچوب تماميت ارضي ايران به رسميت مي شناختند, خواهان برسميت شناختن حقوق كردهاي عراقي نيز بودند, موضعي كه همان زمان مورد استقبال و تقدير احزاب و شخصيتهاي مختلف كرد عراقي نيز قرار گرفت. به عنوان مثال, جلال طالباني رهبر اتحاديه ميهني كردستان عراق در نامه اي به مسعود رجوي در 12 اسفند 1362 كه در همان زمان در نشريه مجاهد منتشر شد, نوشت: «برادر گرامي و محترم مسعود رجوي, به نام دفتر سياسي اتحاديه ميهني كردستان به جنابعالي و از طريق شما به برادران در سازمان مجاهدين خلق ايران سلامها و بهترين آرزوها را تقديم ميكنم و براي شما در مبارزه عادلانه عليه دار و دسته مرتجعي كه بر خلق برادر ايران تسلط يافته است آرزوي موفقيت مي كنم... اتحاديه ميهني كردستان آمادگي دائمي خود را براي تحكيم روابط مبارزاتي ميان سازمان مجاهدين خلق و اتحاديه ميهني كردستان مورد تاكيد قرار مي دهد».(3)
متاسفانه در شرايط آن روزگار, مدتي بعد تحت فشار شديد رژيم آخوندي  و براي كسب حمايت ملاهاي حاكم بر ايران, جلال طالباني تغيير موضع داد و اتحاديه ميهني تا آنجا پيش رفت كه به حملات مسلحانه عليه مجاهدين و مخالفان ايراني مبادرت ورزيد, به نحوي كه دهها تن از مجاهدين در اين حملات كشته شدند. اما به رغم اين, مجاهدين و مقاومت ايران هرگز در صدد مقابله به مثل برنيامدند و بيشترين تلاش را كردند كه توجه و تمركز خود را همچون هميشه روي يگانه دشمنشان يعني ديكتاتوري مذهبي در ايران حفظ كنند. اين استراتژي تا حدي مثمر ثمر بوده به نحوي كه بعد از جنگ اخير هنگامي كه رژيم آخوندي در راستاي استراتژي قديمي خود براي به كارگرفتن كردهاي عراقي عليه مجاهدين اعلام كرد كه اتحاديه ميهني به نيروهاي مجاهدين حمله كرده است, اين حزب ادعاي مزبور را تكذيب كرد. 
حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري آقاي مسعود بارزاني از اولين روزهاي حاكميت خميني با اين رژيم روابط نزديكي داشت و پايگاه هايي در داخل ايران داشت ولي از آن جايي كه اين حزب با رژيم خميني عليه مجاهدين به همكاري نپرداخت، هيچ گاه به اقدام مسلحانه عليه مقاومت ايران دست نزد و به رغم اينكه در بسياري موارد رزمندگان مجاهد  در مناطق مرزي، چه در داخل ايران وچه در داخل عراق، با نيروهاي اين گروه  تلاقي داشتند، هيچ گاه به سمت يكديگر شليك ننمودند و برخورد هاي طرفين دوستانه بوده است.
مقاومت ايران طي مدتي كه در عراق مستقر بوده است, درموارد متعددي حسن نيت خود را به نيروهاي كرد عراقي نشان داده است. در جريان جنگ خليج فارس ارتش آزاديبخش ملي براي ممانعت از هر گونه درگيري ناخواسته كليه قرارگاه هاي خود در منطقه كردنشين شمال عراق را تخليه كرد.  بعد از پايان جنگ نيز، مجاهدين از اوايل مارس ، بارها از طريق حزب كردستان دمكرات ايران (رهبري انقلابي)، براي احزاب كرد عراقي پيام فرستادند و ضمن تشريح مقاصد رژيم آخوندها عليه مقاومت ايران ، تاكيد و تصريح نمودند كه به هيچ وجه قصد درگيري و مقابله با آنها را نداشته و ندارند مگر اينكه مورد تهاجم واقع شوند. نمايندگان مجاهدين و ارتش آزاديبخش از طريق كردهاي ايراني هموطن خود، روشن ساختند كه هدف مجاهدين و ارتش آزاديبخش تنها و تنها سرنگوني رژيم خميني است و به همين جهت هم در اين شرايط فقط در منطقه مركزي مرزهاي ايران و عراق-كه تنها راه عبور مقاومت ايران به خاك وطن خود ميباشد،حضور دارند و كليه پايگاه هاي خود در ساير مناطق عراق به ويژه منطقه كردنشين شمالي را تخليه كرده اند.

بازوان دراز اطلاعات آخوندي دركردستان عراق
البته در بررسي وضعيت كردستان عراق بايد به اين واقعيت توجه كرد كه رژيم آخوندي از زمان جنگ ايران و عراق و بخصوص از فرداي جنگ كويت در 1991 حضور گسترده اي در اين منطقه داشته است و نه فقط از اهرم سياسي و اقتصادي براي گسترش نفوذ خود در اين منطقه حداكثر استفاده را كرده (بخصوص با توجه به داشتن مرز طولاني با كردستان عراق) بلكه پايگاهها و مراكز متعددي براي پاسداران و عناصر وزارت اطلاعات در سراسر كردستان عراق تاسيس كرده بود. متاسفانه رژيم آخوندي با بهره برداري از اوضاع بعد از جنگ كويت در عراق موفق شده بود همكاري برخي نيروهاي بومي در كردستان عراق و بخصوص يه كتي را نيز به دست آورد. در اكتبر 96, دو كارشناس منطقه به اسامي هانس هاينو كوپيتز و كارن دوبرووسكا در اين باره نوشتند:
« حزب دمكرات كردستان بارزاني تعدادي نامه كه ادعا ميشود توسط طالباني نوشته شده, منجمله نامه اي به  رئيس اطلاعات سپاه پاسداران ايران و نامه دومي به وزير خارجه اين كشور را در اروپا و آمريكاي شمالي بگردش انداخته است. حزب دمكرات ادعا مي كند اين مدارك سري در اول سپتامبر در مقر مركزي طالباني دراربيل كشف شده است. حزب دمكرات همچنين گزارشي كه ادعا مي كند توسط اتحاديه ميهني در مورد همكاري بين زانياري (اطلاعات اتحاديه ميهني كردستان) و وزارت اطلاعات ايران نوشته شده و گزارشي در مورد همكاري با مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق , اپوزيسيون اسلامي عراق مستقر درتهران را افشاء كرده است.
احزاب و شخصيت هاي اپوزيسيون عراق در لندن بر اثر افشاي اين نامه ها احساس شرمساري مي كنند ولي تعداد كمي وجود دارند كه در اصالت مدارك شكي بخود راه دهند.
در يك گزارش امضاء نشده حاكي از همكاري بين اتحاديه ميهني و وزارت اطلاعات ايران,نوشته شده كه وزارت اطلاعات يك مقر در سليمانيه برياست شخصي بنام آقاي پناهي تاسيس كرده است. اتحاديه ميهني اطلاعات زيادي در مورد دستگاه اطلاعاتي عراق, حزب بعث, ارتش عراق و احزاب و گروه هاي درون كردستان عراق و اپوزيسيون عراق مبادله كرده است. بيشترين حجم گزارش حاوي مثال هايي از همكاري بين اتحاديه ميهني و امنيت مرزي ايران مي باشد كه بر ممانعت از نزديك شدن اعضاء گروه هاي اپوزيسيون ايران و بخصوص حزب دمكرات كردستان ايران به مرز ايران  و عراق كه تحت كنترل يه كتي بوده ميباشد, بعنوان مثال در سوم دسامبر سال گذشته, يك گروه مسلح هشت نفره حزب دمكرات كردستان در نزديكي پنجوين بازداشت شدند.سلاح ها و متعلقات آنها ضبط و خودشان زنداني شدند.
در نامه اي به سردار محمد جعفري, رئيس اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب ايران, طالباني ظاهرا حزب دمكرات كردستان و حزب دمكرات كردستان عراق را متهم به شركت در تظاهرات عليه ايران در مقابل كاخ سفيد و سفارت ايران در لندن مي كند. او خواهان كمك نظامي, شامل سلاح, مهمات و پشتيباني لجستيكي و مالي و همچنين گشودن مرز و ارسال سلاح, مهمات , لباس و كفش براي پيشمرگان اتحاديه ميهني مي شود.»
در بخش ديگري از اين نامه ها از قول طالباني آمده است: «ما برنامه اي عليه عمليات سازمان مجاهدين ضد خلق را نهايي كرده ايم. در اين رابطه طي ماههاي سپتامبر و اكتبر ما توانستيم عكسها ونقشه هاي دفاتر مجاهدين در بغداد و ساير اماكن را به عنوان وسائلي جهت پياده كردن اين برنامه در اختيار وزارت اطلاعات قرار دهيم. 
در اين ميان, و بدرخواست برادرانمان در كرمانشاه, ما توسط ارتباطات بي سيمي, روزانه اخبار و تحولات را در اختيارشان قرار داده ايم. (4)

حزب دمكرات كردستان عراق در اطلاعيه اي به نقل از سخنگوي دفتر سياسي حزب به برخي از فعاليتهاي وزارت اطلاعات آخوندي در كردستان عراق اشاره نمود. در بخشي از اين اطلاعيه با اشاره به تبليغات سوء رژيم آخوندي عليه پارتي آمده است: 
«بنظر مي رسد اين اتهامات بي اساس توسط سرويس هاي اطلاعاتي ايران  بمنظور مشروعيت بخشيدن به قتل يك مسؤل حزب دمكرات كردستان, تحسين ارگوشي و ادامه بازداشت ديگران زده مي شود. اينها همچنين پاسخي به اعتراضات قوي در داخل و خارج كردستان, بخصوص از جانب سازمان ملل, عليه ادامه بازداشت اعضاءحزب دمكرات كردستان در ايران مي باشد.
دليل اصلي در پشت اين بازداشت ها اين است كه ما در حزب دمكرات كردستان به سازمان اطلاعاتي ايران آزادي عملي كه براي مرتكب شدن سوءقصد و ترور درداخل كردستان عراق متقاضي آن بود نداديم.»
در ادامه اين اطلاعيه آمده است:«ما همچنين خواهان پايان سوءقصدهاي اطلاعات ايران عليه پناهندگان كرد مي باشيم. ما از كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل و ساير سازمان هاي حقوق بشري مي خواهيم به تلاشهاي خود جهت تامين آزادي تمامي زندانيان  و تضمين امنيت ساير پناهندگان ادامه دهند.» (5)

با توجه به حضور گسترده و فعال اطلاعات آخوندي در كردستان عراق, به سادگي مي توان دريافت كه منشاء بسياري از اتهامات كذبي كه عليه مجاهدين و مقاومت ايران بخصوص در هفته هاي منتهي به جنگ اخير مطرح مي گرديد, چه بوده است. بخصوص بايد توجه داشت كه اتهام «سركوب كردها» عليه مجاهدين به گواهي بريدگان وزارت اطلاعات, از آغاز دهه 90 به طور فعال در دستور كار اين وزارت خانه قرار گرفته بود. جمشيد تفريشي, يكي از اين بريدگان, در شهادت رسمي به يك دادگاه آمريكا در سال 2001 چنين گفت: « من ماموريت يافتم تا سازمان هاي بين المللي و دولتهاي خارجي را توجيه كنم كه سازمان مجاهدين خلق ايران شورش كردي در عراق را سركوب مي كند. اين طرح زير نظر ناصر خواجه نوري كه مامور رژيم درايالات متحده محسوب مي شد دنبال مي شد. او مصاحبه اي براي من و ساير ماموران با يك راديوي ايراني در لس آنجلس ترتيب داد تا داستان خود حاكي از اينكه سازمان مجاهدين دركنار نيروهاي عراقي مردم كرد را سركوب كرده بازگو كنيم. خواجه نوري بعد از آن گزارشي تحت اسم من در رابطه با اين موضوع تهيه كرد وآن را براي اطلاعات آمريكا و آژانس هاي دولتي اين كشور و سازمان ملل ارسال كرد.»(8)

در باره اين اتهامات يكي از سازمانهاي غيردولتي وابسته به ملل متحد به نام  «سازمان بين المللي توسعه آموزش و پرورش» دست به تحقيقات مبسوطي در باره اين اتهامات زد و نتايج اين تحقيقات را در 22 اوت 1995 منتشر نمود. در اين سند آمده است:
« ما به واسطه مواردي كه از ارائه غلط تحولات درمنطقه وجود داشته, به خصوص اتهامات مبني بر يانكه ارتش آزاديبخش با نيروهاي مسلح عراق, از جمله با شركت در حملات عليه مردم كرد دركركوك, قراهنجري, كفري و آلتون كوپير در آوريل 1991 همكاري داشته است, ناراحت شديم. ما از طريق تحقيقات مستقل خودمان و از طريق گفتگو با جريانات درگيرو دريافته ايم كه اين اتهامات غلط هستند. از اين رو مي خواهيم واقعيتها را آن طور كه باور داريم بوده اند, مطرح سازيم.
در جريان جنگ خليج ( فارس) ارتش آزاديبخش پايگاههاي نظامي كه در منطقه كردي در مرز ايران و عراق داشت, و برخي از آنها در شمال ودر جنوب بود, را تخليه كرد. آنها اين پايگاه ها را به منطقه مركزي مرز به دور از ناحيه كردي منتقل كردند. دليل اصلي اين جابجايي پر هزينه اين بود كه درگير مسائل داخلي عراق نشوند.
بعد از شكست نيروهاي عراق در جنگ خليج, رژيم ايران يك طرح با دو هدف از بين بردن ارتش آزاديبخش و ايجاد يك جمهوري اسلامي تحت كنترل ايران درعراق را شروع كرد. در مارس 1991, ايران هفت لشكر و تيپ سپاه را براي حمله به پايگاههاي ارتش آزاديبخش در منطقه مرزي اعزام كرد. اما اين نيروها از رزمندگان ارتش آزاديبخش شكست خوردند. شش نفر از سربازان ايراني كه توسط ارتش آزاديبخش به  اسارت گرفته شدند لباس كردي بر تن داشتند. در همين زمان, رژيم ايران دنبال اين بود كه كردهاي عراقي را براي جنگيدن عليه ارتش آزاديبخش استخدام كند و پايگاههاي ارتش آزاديبخش كه تخليه شده بودند را از بين ببرند. 
اسراي جنگي ”كردي” (كه در حقيقت ايراني بودند) كه توسط ارتش آزاديبخش به اسارت گرفته شده بودند,متعاقبا به كميته جهاني صليب سرخ تحويل داده شدند. اين اسرا اعتراف كردند كه رژيم ايران درتلاش براي جذب كردها براي جنگيدن با ارتش آزاديبخش است. اين زندانيان به دستور مسعود رجوي, فرمانده كل ارتش آزاديبخش آزاد شدند. مقادير متنابهي مدارك, فيلم و عكس در مورد اين تحولات در اختيار عموم قرار گرفت. 
اكثر اين اتهامات عليه ارتش آزاديبخش ملي در رابطه با خلق كرد از جانب فردي به نام جمشيد تفريشي بوده است كه توسط عده اي به عنوان يكي از رهبران سابق مقاومت مورد اشاره قرار گرفته است. تحقيقات ما نشان مي دهد كه آقاي تفريشي كه درسال 1988 به مقاومت پيوست اما 19 ماه بعد,هنگامي كه در يكموضع مسئوليت پايين بود مقاومت را ترك كرد. او متعاقبا به اروپا سفر كرد , جاييكه بسيج علني خود عليه ارتش آزاديبخش را شروع كرد. مدرك مجاب كننده اي وجود دارد كه در حقيقت او يك عامل وزارت اطلاعات رژيم خميني است.» (9)

سازمان فرهنگ و  ارتباطات اسلامي كه از ارگانهاي اصلي رژيم آخوندي براي صدور بنيادگرايي و تروريسم مي باشد و در جنگ رواني عليه مجاهدين در خارج ايران نيز نقش اساسي به عهده دارد, سرمايه گذاري هنگفتي روي اتهام سركوب اكراد توسط مجاهدين كرده بود. كميسيون امنيت و ضد تروريسم شورا در سال 97با افشاي اسناد و مدارك دروني اين سازمان فاش كرد كه چگونه اخبار مربوط به دخالت مجاهدين در كردستان عراق در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و وزارت اطلاعات ساخته ميشود و سپس در مطبوعات دولتي درج مي گردد و از طريق عوامل اجيرشده رژيم در برخي مطبوعات خارجي به رسانه هاي خارجي راه پيدا مي كند. (10)
به هرحال تاريخچه پرماجراي سه دهه جنگ رواني گسترده عليه حضور مجاهدين در عراق و بويژه به كارگيري حربه«شركت در سركوب اكراد يا شيعيان در عراق», با حمايت گسترده مردم و نيروهاي سياسي عراقي بعد از سرنگوني حكومت سابق عراق از اين مقاومت تماما مهر ابطال خورد

0 comments:

Post a Comment